eitaa logo
شعر و مرثیه
27 دنبال‌کننده
7 عکس
50 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچه از درد و بلا بر سر حیدر افتاد داد بیداد که یک روز به جعفر افتاد یا رب این شعله چرا ول کن این طایفه نیست؟! باز از خیمه گذشت و روی این در افتاد @hosenih سجده اش خورد به هم بس که تکانش دادند سر سجاده ی خود با دل مضطر افتاد با عصا هم بدود باز زمین می افتد بی عصا رفت و به هر کوچه مکرر افتاد پس کجایند دراین واقعه شاگردانش؟ پیش چشمان همه حرمت منبر افتاد تا زمین خورد صدا زد ز جگر وا اُمّاه پشتِ در یاد زمین خوردن مادر افتاد مادرش خورد زمین، خورد زمین، خورد زمین جلوی چشم علی، فاطمه با سر افتاد فضه آمد کمکش ورنه مصیبت می‌شد فضه با دیدن او پهلوی کوثر افتاد گریه‌ی غربت زن قاتل شوهر باشد پس عجب نیست بگوییم که حیدر افتاد آخر روضه‌ی ما حرف حسین است حسین دشنه با حنجر خشکیده ی او در افتاد ولی الله به یک ضربه تنش برگشته گذر شمر به این ناحیه آخر افتاد کینه اش با دوسه تا ضربه به پایان نرسید آنقدر زد روی تل یکسره خواهر افتاد @hosenih بانوک چکمه تنش این سو وآن سو می شد بانوک نیزه سرش این ور و آن ور افتاد آنکه درسجده فقط پای خدا می افتاد وقت قتل علی اکبر شد و بدتر افتاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نور را در کوچه ی ظلمت کشیدن مشکل است پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است آسمان گر بر زمین افتد ، قیامت میشود آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است خوشه ی انگور ، تیره چون دل منصور بود دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است خانه ی آتش گرفته ، روضه خوان مادر است ناله ی زن را زپشت در شنیدن مشکل است قاتلی برادشت یک شمشیر....پیغمبر رسید ده نفر با اسب در مقتل رسیدن مشکل است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چند روزی ز عمر ما باقی است همه را خرج یار باید کرد ... دلبر ما اگر چه سخت پسند... دل او را شکار باید کرد گر به دردت نمی خوریم بگو غیر گریه چکار باید کرد کار تو ناز و کار ماست نیاز همه شب را هوار باید کرد روی دستم گرفته ام جان را تو بگو کی نثار باید کرد؟ راه وصل تو بذل جان من است پس فقط فکر دار باید کرد دل من را اگر بدون تو شد یکسره غرق نار باید کرد از همه خلق از زمانه ی پست بسوی تو فرار باید کرد سالیانی است غرق پاییزم با تو جان را بهار باید کرد هر که دنبال ساحل امن است به حسینش دچار باید کرد...َ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غریب ماندن در کوچه دردسر دارد فقط خداست که از حال تو خبر دارد خدا کند که در این کوچه باز حداقل طناب از سر دست تو دست بردارد شبیه مادرتان خانه ات در آتش سوخت هنوز شهر برای شما خطر دارد میان کوچه نکش پیرمرد فاطمه را عصا ندارد اگر دست بر کمر دارد به یاد مادرتان سوخت خانه و حالا چقدر خاطره ی تلخ میخ در دارد امام عشق غریب است و شهر پیغمبر میان سینه ی خود باز داغ اگر دارد خدا کند که کسی با غلاف سر نزند خدا کند که کسی با لگد به در نزند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آتش گرفته بارِ دگر آشیانه ات چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات هر گوشه ای كه می نگرم خاطراتِ توست اینجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات دیوار و دود و آتش و لبخندهای شوم حالا شده ست خانه ی من روضه خانه ات امشب كه كودكان زِ پِی ام گریه می كنند اُفتاده ام به یادِ تو و نازدانه ات یك سو تویی و عمه ام و گریه های او یك سو كسی كه باز زند تازیانه ات آخر جدا شد از كفِ تو دامنِ علی ای وایِ من شكسته مگر دست و شانه ات 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت چو جد خویش علی سالها به خانه نشاند ز دیده ام همه شب اشک دانه دانه گرفت هنوز خانه زهرا نرفته بود زیاد که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت سپاه کفر به کاشانه ام حجوم آورد مرا بزمزمه و ناله شبانه گرفت زباغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را دل شب آمد و در کنج آشیانه گرفت سر برهنه و پای پیاده برد مرا پی اذیت من بارها بهانه گرفت هنوز خستگی راه بود در بدنم که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت هزار شکرکه زهر جفا نجاتم داد مرا بموج غم از مردم زمانه گرفت چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول که گه بزهر جفا گه به تازیانه گرفت گرفت تاسمت نوکری زما«میثم» مقام سروری و جاودانه گرفت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قال الصادق (علیه السلام): نوحوا علی الحسین نوح الثَکلی علی ولدها؛ برای حسین (علیه السلام) مثل مادر جوان از دست داده گریه کنید با اشک و آه و زمزمه نوحوا علی الحسین با اضطراب و واهمه نوحوا علی الحسین فرموده است حضرت صادق به شیعیان ای شیعیان من همه نوحوا علی الحسین باید پس از سلام به تو زود گریه کرد یعنی که بی مقدمه نوحوا علی الحسین باید تمام وقت برای تو ضجه زد ممتد، بدون خاتمه نوحوا علی الحسین در مجلس حسین نباید سکوت کرد در ازدحام و همهمه نوحوا علی الحسین شب های جمعه فاطمه هم نوحه میکند با ناله های فاطمه نوحوا علی الحسین پشت حسین فاطمه در علقمه شکست پس در کنار علقمه نوحوا علی الحسین هم ناله صدای غم انگیز زینبیم با زینب مکرمه نوحوا علی الحسین 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نوحوا علی الحسین ... نوحوعلی الحسین که این کارفاطمه است این اشک دیده ها همگی یار فاطمه است نوحوعلی الحسین که جدم غریب بود گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود نوحوعلی الحسین که لب تشنه جان سپُرد بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد نوحو علی الحسین درخاک وخون نشست هرکه رسید دربدنش نیزه را شکست نوحوعلی الحسین که مویش کشیده شد جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد نوحو علی الحسین که در بین ازدحام با ضربة دوازدهم کار شد تمام نوحو علی الحسین که ذبحش حرام بود چشمان او هنوز به سوی خیام بود نوحوعلی الحسین که می دید خواهرش تاراج می شود همه هستش برابرش نوحوعلی الحسین که باصورتی کبود چشم ِ سرِ بریدة او باز مانده بود نوحوعلی الحسین که با ضجر کُشتَنَش چیزی نمانده بود ز رگهای گردنش @karimegharib
آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا خاکسترش نشسته به روی سرم خدا پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر بنما اجابتی به دل مضطرم خدا ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک این درد غربت است به جان میخرم خدا دشمن غرور موی سپید مرا شکست اما کسی نبود شود یاورم خدا بی دردسر به شخصیتم لطمه زد عدو مستانه خنده کرد به چشم ترم خدا بیرون مرا چگونه ز خانه کشید و برد پیداست از کبودی بال و پرم خدا صد شکر نیمه شب سر من بی عمامه شد یاد غرور آن سر بی معجرم خدا وقتی که سوی چشم مرا ضرب او گرفت دیدم چگونه خورد زمین مادرم خدا با دست بسته در نظر اهل خانه ام یاد آور شکستگی حیدرم خدا گرچه کسی نبود تماشا کند مرا در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا غم های عمه عاقبت انداختم ز پا دیدی که داغ غربتش آمد سرم خدا @karimegharib
. هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم من تمام عمر دنبال صدای مادرم میزند ناله بُنَیَّ کو لباس کهنه ات ؟ کو سرت کو حنجرت کو یاورت کو دخترم ؟ بشکند دست کسی که دست بر مویت زده گیسویت خاکی شد و من خاک میریزم سرم هرچه میچینم چرا ترکیب جسمت جور نیست سالها دنبال آن انگشت بی انگشترم مثل من پیشانیت با تیزی سنگی شکست درد میگیرد کنار تو دوباره پیکرم پیش چشمانم تو را با حوصله سر می برید پیکر تو زیر و رو شد پیش چشمان ترم @ghasemnemati_ir https://www.instagram.com/tv/CdubloZIQP1/?igshid=MDJmNzVkMjY=
پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد! پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است دست بسته،مو پریسان،صورتش خاکی شده با دلی پرغصه یاد کربلا افتاده است دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است باز هم او مرد بودو هر دو دستش باز شد یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است @karimegharib
شب بود ناگهان همه جا پر ز دود شد بیت الحرام فاطمه جایِ یهود شد نامرد تا که دید عزیز مدینه ام بر این شکوهِ مادریِ من حسود شد سجاده ام کشید و نماز مرا شکست با ضربه ای قیام نمازم سجود شد آنکس که بین کوچۀ باریک ضربه خورد داند چرا دو گونۀ مادر کبود شد بار دگر مدینه و یک مرد بی ادب آنچه سزای آل پیمبر نبود شد در بین شعله ناله زدم عمه جان کمک در پیش دیده آتش خیمه شهود شد شکر خدا ندید کسی سر برهنه ام بر حفظ آبرو ،شب تاریک سود شد اما میانِ کوچه بازار عمه رفت باعده ای ارازل واشرار عمه رفت دنبالِ اسب ،پایِ برهنه مرا کشید راهِ مرا به روضة کرببلا کشید در دستِ او محاسن من ریخته بهم بیرون مرا زخانه کسی ، بی حیا کشید با پیرِ سالخورده چنین تا نمی کنند بی تربیت لباس مرا بی هواکشید گودال هم لباسِ حسین پاره پاره شد ازبسکه گرگ ،پنجه به آن نخ نما کشید هرکس رسید نیزة خودراشکست ورفت هرکس رسید یک طرف آن کشته را کشید با نعل هایِ تازه بهم ریخت پیکرش کار عزیز فاطمه بر بوریا کشید درقتلگاه عمة مارا کتک زدند تادست از گلوی تنی سر جدا کشید @karimegharib
B A B O L H A R A M-Taheri-ShahadateEmamSadegh1397-004(rasekhoon.net).mp3
1.74M
عمریست زیر منت شیخ الائمه ایم ما شیعه ایم و امت شیخ الائمه ایم سرشار از محبت شیخ الائمه ایم ریزه خورِ کرامت شیخ الائمه ایم ما را وِلاش سینه زن و بی قرار کرد بر کشتیِ نجاتِ حسینی سوار کرد آقا اگر نبود که آدم نمی شدیم از دودمان بانوی عالم نمیشدیم این گونه بی قرارِ مُحرم نمی شدیم دیوانه ی علامت و پرچم نمی شدیم او عُمر خود گذاشت که عاشق ترین شدیم خواندیم قال صادق و روضه نشین شدیم امشب دلم گرفته برای بقیع او خون گریه می کنم به هوای بقیع او جان مرا گرفته عزایِ بقیع او امشب به یاد حال و هوای بقیع او در مجلس مصیبت او گریه می کنیم با فاطمه به غربت او گریه می کنیم هم ماجرای آن در و دیوار زنده شد هم ماجرای آتش و مسمار زنده شد هم بی کسی حیدر کرار زنده شد هم کینه ی مغیره و اشرار زنده شد اِبن ربیع مثل مغیره است ، بی حیاست کارش همیشه طعنه و آزار و ناسزاست ظالم ، شکست حرمت بیت الحرام را لج کرد و برد پای پیاده امام را آن مرد سالخورده ی والا مَقام را شاه بزرگ زاده ی با احترام را او روی اسب و پای پیاده امام دین در کوچه ها دوباره علی می خورد زمین واویلتا به کوچه کشیده است ماجراش خاکی شبیه چادر زهراست جامه هاش این حلقه های اشک، گرفته ره نگاش افتاده است لرزه چرا بین دست و پاش پای پیاده ناله زند، یاد عمه هاش این پیرمرد شهر مدینه است کربلاش شکر خدا که شهر مدینه سنان نداشت خولی و زجر‌وحرمله و ساربان نداشت سیلی برای دختر شیرین زبان نداشت
دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم کبوترانه در این آستانه پر بزنم به نا امیدی از این در نمیروم هرگز اگر جواب نگیرم دوباره دربزنم خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد داشت شبی که بوسه بر این چشمۀ سحر بزنم بیاد غربت تو عهد کرده ام با خود که لاله باشم و صد باغ بر جگر بزنم خدا ی را کمی ای زائران درنگ کنید که خاک پای شما را به چشم تر بزنم بمن هر آنچه که بخشیده اند توفیق است مبادآنکه دم از دولت هنر بزنم اگرچه خارم و نسبت بگل ندارم باز خوشم که گاه گداری بباغ سر بزنم اگر شمیمی از این بوستان بمن برسد معاشران بخدا تاج گل بسر بزنم من آشنای همین درگهم ، خدا نکند که رو به غیر کنم یا دری دگر بزنم صفای تربیت باغبان ، حرامم باد که در مجاورت گل دم از سفر بزنم اگر چه غرق گناهم سفینه ام اینجاست مراد و قبله ام اینجا مدینه ام اینحاست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شاهی که حق اورا به جز رافت ندادَش شد باب حاجات همه باب المرادش اینجا گناهان را همه بخشوده گیرند دیگر چه فرقی می کند کم یا زیادش از رحمت این شاه هرکس گشته مایوس باید که بنویسند حکم ارتدادش جور دگر اورا پذیرایی نماید وارد شود هرکس که از باب الجوادش با او هم اینکه شیعه آباد است دنیاش هم اینکه تضمین میشود یوم المعادش برگو محبش را امام مهربانش در روز محشر میرسد حتما به دادش از خوف ما بیشتر رجا داریم محشر چون ضامنی همچون رضا داریم محشر 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آن‌چه کند از تو ام جدا نکند صفای دل توئی و دل زهر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند جواب ناله دل‌های خسته بر لب تو است که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند هزار مرتبه حیف از نماز مرده بر او که زنده ماند و جان در رهت فدا نکند رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر تو را به قطره اشکی ز خود رضا نکند رهایی همه عالم بود به دست کسی که هر چه بر سرش آید تو را رها نکند کشیدم از دو جهان آستین که دولت عشق مرا به جز در این آستان گدا نکند کسی که خاتم خود را دهد به دشمن خود چگونه از کرم خود نگه به ما نکند گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم بمیرم و نروم کربلا خدا نکند تو درد داده‌ای و تو طبیب درد منی به جز تو درد مرا هیچ‌کس دوا نکند هزار مرتبه میثم اگر رود سردار به جز علی و به جز آل را ثنا نکند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کتیبه های حریم تو مصحف نورند کبوتران تو در چشم اهل دل حورند نوشته بر در صحنت حدیث زیبایی که زائرین تو در حشر با تو محشورند نجات، دور سر دوستانتان گردد هلاکت است بر آنان که از شما دورند به زائرین تو نازم که با غم دو جهان به یک نگه که به قبرت کنند مسرورند به راهیان حریم تو می برم حسرت که گرم عمره ی مقبول و سعی مشکورند فرشتگان الهی برای کسب شرف به خاک بوسی این آستانه مأمورند هزار عیسی مریم در این حرم زائر هزار موسی عمران مقیم این طورند سیاه روزی وهابیان ببین که ز تو هزار معجزه دیدند و باز هم کورند گدایی سر کوی تو فوق سلطنت است خوش آن گروه که در این مقام مشهورند ندا دهند در این بقعه روز و شب «میثم» که نارها همه از فیض این حرم نورند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه امام جواد علیه السلام و گریز یابن الشبیب با حال مناسب ببیند شادی روح حاج حسن ، صلوات
شب گذشت از نیمه اما با تو صحبت می‌کنم تا که بگزارم نماز عشق، نیت می‌کنم ای ولایت شرط توحید تمام عاشقان! با تولای تو، من تجدید بیعت می‌کنم در حریم حضرت خورشید، جای ذره نیست از حضور خود در این درگاه حیرت می‌کنم تا نگاهم می‌کنند آیینه‌ها از هر طرف شرم از آیینۀ قرآن و عترت می‌کنم من که سنگین‌بارم از بسیاری جرم و گناه، خواهش بال کبوتر با چه جرأت می‌کنم؟ نعمت  قرب جوارت را به من بخشیده‌اند در بهشت آرزو کفران نعمت می‌کنم ای شنیده با صبوری درد دل‌های مرا اشک اگر بگذارد امشب با تو صحبت می‌کنم من که با فرمان‌بری از نفس عادت کرده‌ام، کی به خود می‌آیم آخر، کی عبادت می‌کنم؟ خط نزن اسم مرا با صد خطا پشت خطا من دلِ هر جایی خود را نصیحت می‌کنم «سورۀ یوسف» که خواندم، آیه شد «هشتاد و هشت» بارها این آیه را با خود تلاوت می‌کنم شک ندارم «با کریمان کارها دشوار نیست» گر نشد کامم روا، خود را ملامت می‌کنم این خریداران یوسف‌، دست پُر آورده‌اند من تهی‌دستم چرا بیهوده قیمت می‌کنم؟ تا نسوزد بی‌گناهی از شرار آهِ من می‌روم از جمع بیرون، با تو خلوت می‌کنم تا نصیب من شود توفیق ترک معصیت چشم خود را چشمۀ اشک ندامت می‌کنم تا نگردد در مقام عرض حاجت، ‌ناامید با دل خود بعد از این اتمام حجت می‌کنم یک قدم تا آسمان مانده‌ست از شهر بهشت من زغفلت آرزوی باغ جنت می‌کنم می‌روم سمت «مصلّی»، می‌رسم تا «پنج‌راه» یعنی از پایین پا قصد زیارت می‌کنم گر که زنگ ساعتِ صحن تو بیدارم کند توبه در باقی عمر ازخواب غفلت می‌کنم گر که دستم را بگیری، مثل خُدّام حرم بعد از این خدمت به قدر استطاعت می‌کنم بس که تو زود آشنایی ای امام مهربان من کجا در محضرت احساس غربت می‌کنم؟ «یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، می‌روم لذتش را با تمام شهر، قسمت می‌کنم» تا بریزم گاهگاهی سرمه در چشم غزل من به گرد راه زوّارت قناعت می‌کنم تا بماند قصۀ صیاد و آهو جاودان بی‌پناهان را به پابوس تو دعوت می‌کنم در کنار پنجره فولادتان با اشک چشم می‌نویسم «یا علی» و رفع زحمت می‌کنم
لطفیچهارشنبه 21 شهریور 1397 0422 خواندن این مطلب 1 دقیقه زمان میبرد دردِ غروب گریه‌ی ما را بلند کرد این گریه آهِ طشتِ طلا را بلند کرد در خوابِ ناز بودم و من را صدا نزد در بینِ خواب بودم و پا را بلند کرد در راه کارِ زجر فقط این دو کار بود یا پشتِ دست یا که صدا را بلند کرد همسایه‌ی یهودی ما صبح تا غروب هنگام پخت بویِ غذا را بلند کرد او را شناخت عمه به گودال دیده بود وقتی که پیرمرد عصا را بلند کرد این خونِ تازه رنگِ حنای مرا که بُرد عمه گریست تا کفِ پا را بلند کرد دیدی میان مجلس نامحرمانِ شام طفلت نشست و دستِ دعا را بلند کرد از من گرسنه‌تر که رُباب است عمه جان آنجا کباب بعد کباب است عمه جان شانه نکش به موی سرم میخورَد گره با خارهای دور و برم میخورَد گره “خیلی یواش”لاله‌ی خود را بغل بگیر آرامتر سه ساله‌ی خود را بغل بگیر گلبرگ‌های لاله کبودی ندیده بود این دخترِ سه ساله یهودی ندیده بود پا را گذاشت روی پرِ من پرم شکست نوشید آب و کاسه‌ی آنهم سرم شکست زنجیر را که بست النگوی من کشید زنجیر را گشود به پهلوی من کشید از لابه لای گیسویِ من خار را بکِش  من خورده‌ام به در نوکِ مسمار را بکِش خوردم زمین و دخترِ شامی نگاه کرد بال و پَرم که سوخت حرامی نگاه کرد حتی به یک سلام محلم نمی‌دهند این دخترانِ شام محلم نمی‌دهند اصلا صدا کنند مرا هم , نمیرَوَم من جز به روی دوش عمویم نمیرَوَم عمه به گریه گفت که راضی نمی‌شود با زخمهای آبله بازی نمی‌شود دیدم که باز هدیه‌ای از خود گرفته بود عمه برام جشن تولد گرفته بود باید کشید پارچه از رویِ این طبق بویِ تنور می‌رسد از بویِ این طبق بابا رسیده پاره گلو رویِ دامنم عمه چقدر ریخته مو رویِ دامنم این هدیه خوب گریه‌ی ما را بلند کرد این زخمِ چوب گریه‌ی ما را بلند کرد حسن لطفی
بِاذنکِ یازهرا سلام الله علیها غزل مناجات با این همه گناه زکویت نراندی ام امسال هم به ماه محرم رساندی ام پشت سرم دعای تو و مادر تو بود دستم گرفتی و به حریمت کشاندی ام چون طفل گمشده بغلم کرده ای حسین پیش خودت نشانده و قدری تکاندی ام منت سرم گذاشتی و از میان عرش با نام مادر و پدرم باز خواندی ام می خواهی ام هنوز ....و گرنه چو دیگران با پول و شهرت از حرمت می پراندی ام از کودکی برای شما خیمه می زدم دنبال خویش کوچه به کوچه دواندی ام یک روز بی تو زنده نمی مانم ای حسین با آب و نان خواهر خود پروراندی ام آید به گوش نالهٔ «هل من معین» ِ تو در زیر دست و پا تَهِ گودال خواندی ام مظلوم کربلا لک لبیک یا حسین تو می کشی مرا لک لبیک یا حسین @karimegharib
مثنوی مصیبت مسلم بن عقیل علیه السلام بگو حسین کجایی؟بگو چه کار کنم؟ برای اینکه نیایی ؛بگو چکار کنم؟ به هر دری زدم اما نشد پیام دهم به دستِ بسته از اینجا به تو سلام دهم تمام شب سر بازار راه رفتم من غریب و بی کس و بی یار راه رفتم من اگر که نامه نوشتم« بیا» حلالم کن نشد پیام رسانم ؛نیا... حلالم کن قسم به حولهٔ احرام تو امیرِ حرم تمام شهر به یکباره ریختند سرم دعا کنم که نگاه از دیارشان بٍبُری خدا نیاورد آن لحظه را زمین بخوری همینکه زانوی من زیر ِ ضربه خورد زمین تمام ِ کوفه سرم ریخت از یسار و یمین به دور بازوی من ریسمان که پیچیدند شبیه شهر مدینه بلند خندیدند خدا رو شکر که طوعه میان ِ خانه نشست ولی غرور عمویم میان کوچه شکست بگو به خواهر خود کوفه با مدینه یکیست اگر اسیر شوی چادر توهم خاکیست بگو که نیزهٔ کوفی شبیه مسمار است مسیر قافله آخر به سوی بازار است ز چشم ِ بی ادب ِ کوفیان خبرداری؟ خداکند که تو چادر اضافه برداری مسیر قافله را از عراق برگردان خداکند نشوی بین کوفه سرگردان سرم شکسته فدای سرت فقط برگرد قسم به بی کسی مادرت فقط برگرد خداکند که صدایم به کاروان برسد وگرنه زیور زنها به ساربان برسد خبر رسید اگر مسلمت زدنیا رفت حمیده را بغلش کن بگو که بابا رفت بجای من پدری کن برای دخترمن خداکند که نبیند به نیزه ها سرمن @karimegharib
غزل ورودیه کربلا با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا فکر آشفتگی قافله دارد اینجا کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین از جدائی تو قلبم گله دارد اینجا این بیابان چقدر خار مغیلان دارد خبر از پای پُر از آبله دارد اینجا این سرازیری تل دل نگرانم كرده همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا بادهایش دمِ مغرب چه غبار آلوداست سخن از کف زدن وهلهله دارد اینجا تو بیا زیرِ زره پیرُهن تنگ مپوش عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا حیف ِ ترکیبِ رخت نیست که تغییر کند؟ سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا ترسم آخر سرِ یک بوسه مرا پیر کنی خبر از نیمه شب و نافله دارد اینجا پایِ گیسویِ تو موهام همه گشته سپید گیسوان من وتو قائله دارد اینجا از نظر بازی این قوم دلم می لرزد غارت چادر و معجر صله دارد اینجا غبغب ناز علی را زنظر پنهان كن وای بر حال رباب حرمله دارد اینجا @karimegharib
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین باذنک یا زهرا سلام الله علیها باور نمی کردم که پرچم را ببینم امسال هم ماه محرم را ببینم چه نوکرانی بی صدا رفتند امسال من مانده ام ایام ماتم را ببینم اهل القری آقای مارا دفن کردند می خواستی با چشمم این غم را ببینم قربان یک شب روضه ات دارو ندارم پرپر زدم جان تو این دم را ببینم خرج تمام روضه ها با مادر توست زحمت کشیده فیض اعظم را ببینم ای کاش چشمم وا شود بالای مجلس یک مادری باقامت خم را ببینم همراه مادر آمده از عرش حیدر بااو رسول الله خاتم را ببینم موسی عصا در دست دربان حریمت آن سوی در عیسی بن مریم را ببینم ذکری که عالم را تکان داده حسین است من ایستادم شور عالم را ببینم والله چای روضه مرده زنده کرده اینجا فقط درمان دردم را ببینم از خیمه تا گودال زینب داد می زد سخت است زیر پا امامم را ببینم فریاد زد مادر گمان می کردی یک روز جای حسین این جسم درهم را ببینم @karimegharib