#مصائب_شام
#حضرت_زینب
#اسارت
#حسن_کردی
( جهت حفظ احترام آن ذوات مقدسه ، با حال معنوی مناسب مطالعه شود )
بوی شراب از نفس شام می رسید
از هر طرف به قافله دشنام می رسید
سر ها به روی نیزه و ساعات می گذشت
بر اهل بیت ماتم ایام می رسید
مزد کلام قاریِ قرانِ فاطمه
تکبیر سنگ ها ز لب بام می رسید
دف ها غریو شادی شان شهر را گرفت
رقاص مست بود که با جام می رسید
سر به سر لباس یتیمان گذاشتند
تحقیرِ خنده بر سر ایتام می رسید
زینب دو دستِ بسته برایش نقاب شد
با این عذاب در ملأ عام می رسید
زینب اگر نبود در آن کفر شهرِ شام
دنیا فقط به نامی از اسلام می رسید
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحيم
#اربعین
#حضرت_زینب
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
چهل روز گذشت و میهمان آمده است
بر پیکر من دوباره جان آمده است
برخیز بهار من خزان آمده است
خواهر به سرت نفس زنان آمده است
پیش تو نشستم لک لبیک حسین
حاجی تو هستم لک لبیک حسین
@hosenih
این مرقد بی نشان علم را کم داشت
یک زائر مو سپید و خم را کم داشت
سینه زنی اهل حرم را کم داشت
حال همه روضه خوانی ام را کم داشت
تو بی سر سربلند و من سرگشته
ای کشته ی تشنه خواهرت برگشته
یادت که نرفته پر من سالم بود
هنگام وداع سر من سالم بود
تا رفتن تو پیکر من سالم بود
هم چادر و هم معجر من سالم بود
گودال که رفتی جگرم ریخت به هم
در آتش خیمه ها سرم ریخت به هم
دستت که نبود دست ها بالا رفت
درهمهمه چادرم به زیر پا رفت
صندوقچه ی قدیمی ام یغما رفت
هرکس به سراغ بچه ای تنها رفت
دزدیدن گوشواره را دیدم من
یک عالمه گوش پاره را دیدم من
درراه به خواهرت عجب سخت گذشت
زینب شده بود جان به لب سخت گذشت
همراه سپاه بی ادب سخت گذشت
با خولی بی اصل و نسب سخت گذشت
زنجیر به پای زخمی و دستم بود
دور و بر من نگاه نامحرم بود
@hosenih
در کوفه عقیله ات چه ها دید حسین
یک شهر نگاه بی حیا دید حسین
هر کوچه که رفت آشنا دید حسین
همسایه ی سابقم مرا دید حسین
با خون سرم وضو گرفتم فهمید
از ام حبیبه رو گرفتم فهمید
هرچند به اقتدار،گریان رفتم
هر سمت که شد بی سرو سامان رفتم
در شهر علی به کنج زندان رفتم
با چرخش شلاق نگهبان رفتم
خم بود سرم ولی دلیری کردم
با رخت اسیریم امیری کردم
از شام نگو نپرس اوقاتش را
بهتر که تو نشنوی حکایاتش را
دلشوره دروازه ساعاتش را
باید برسی حساب الواتش را
در پیش نگاه اشکبار تو زدند
هر طورکه شد مرا کنار تو زدند..
از درد شدید جان به سر بودم من
معطل به میان هرگذر بودم من
زخمی هجوم صد نفر بودم من
آزرده ی قوم بد نظر بودم من
با سنگ یهودیان سرم زخمی شد
از کینه ی خیبر کمرم زخمی شد
یک ظهر به سوی مقصدی رفت حرم
با سیلی و فحش بی حدی رفت حرم
قصری که خودت هم آمدی رفت حرم
دیدی چقدر جای بدی رفت حرم
شد در دلت آشوب بمیرد زینب
دندان تو و چوب بمیرد زینب
@hosenih
براین دل زار کوه غمها مانده
در بین خرابه دخترت جا مانده
هرچند غریب و تک و تنها مانده
آنجا سند اسیری ما مانده
مانده به دلم هزار زخم کاری
شرمنده شدم ازین امانت داری
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#اربعین
#حضرت_زینب
#قاسم_نعمتی
▶️
ره واکنید قافله سالار میرسد
یک قافله اسیرعزادار میرسد
برخیز یا حسین سری دست و پانما
دلبر برای دیدن دلدار میرسد
@hosenih
حالا که پیرعشق شدم ناز میکنی
باشد تو ناز کن که خریدار میرسد
سر الحسین سینه سینای زینب است
آری حقیقت همه اسرار میرسد
بالا بلند بودم و حالا خمیده ام
پرغم ترین زمانه دیدار میرسد
عباس کو که صبرعقیله سر آمده
ناموس حق زکوچه و بازار میرسد
بر روی قبر پیرهنت پهن میکنم
جانم به لب زگریه بسیار میرسد
تکرارصحنهها شده درپیش دیده ام
نیزه به دست لشگر اشرار میرسد
گویا هنوز میشنوم زیر دست و پا
فریاد العطش ز لب یار میرسد
آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم
قبرت به روی سینهام این بار میرسد
@hosenih
هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست
زینب غمین از آن همه آزار میرسد
آه رباب و قبر بهم خورده ی علی
لالایی اش ازآن دل غمدار میرسد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب
#قاسم_نعمتی
امشب ببخش ما را به احترام زینب
با بنده کن مدارا به احترام زینب
با آنکه رو سیاهم لبریز از گناهم
اما مران گدا را به احترام زینب
با دست گیری خود شرمنده کردی عمری
این عبد بی حیا را به احترام زینب
بیمار دوره گردم بر کام من چشاندی
طعم خوش شفا را به احترام زینب
با برگه ی شهادت کن عاقبت بخیرم
تکمیل کن عطا را به احترام زینب
آیا شود ببینم هنگام جان سپردن
ارباب با وفا را به احترام زینب
بادیده های گریان من آمدم بگیرم
امضایِ کربلا را به احترام زینب
از روی تل صدا زد ای شمر برنگردان
با پا عزیز ما را به احترام زینب
بردار چکمه ات را از روی سینه ی شاه
به احترام زهرا به احترام زینب
با نعل های تازه کمتر بهم بریزید
آقای سر جدا را به احترام زینب
جای کفن بپیچید دورتنم رفیقان
یک تکه بوریا را به احترام زینب
@karimegharib
#حضرت_زینب
#وفات
جان و دلم فدای تو ای دلبرم، حسین
دیگر رسیده است دم آخرم حسین
من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا
دیدار من بیا، پسر مادرم حسین
چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن
این یادگار توست کنون در برم حسین
یک سال و نیم رفته ز عمر و نمی شود
درد نبودنت بخدا باورم حسین
یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم
بر صورتم، ز داغ علی اصغرم حسین
پیچیده است وقت اذان توی گوش من
” الله اکبر ” علی اکبرم حسین
یادم نمی رود که صدای تو قطع شد
افتاد دلهره به میان حرم حسین
بالای تل دویدم و دیدم که، می خوری…
…شمشیر و نیزه، پیش دو چشم ترم حسین
چهره کبود بود شب غارت حرم
هر دختری که بود به دور و برم حسین
در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ
در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین
هر چه گذشت بین محل یهودیان
با خود به زیر خاک سیه می برم حسین …
رضارسول زاده
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
#اسارت
کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من
وای از شام که بغض پدرم را دارند
سرهرکوچه معطل شده ام خسته شدم
چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند
سر بازار که رفتیم سرم داد زدند
ای ابالفضل بیا نیت دعوا دارند
دست بر دامن من داشت رقیه!میگفت
عمه جان!باز هوای زدنم را دارند
جگرم سوخت زمانیکه رقیه میگفت
عمه جان!اینهمه دختر همه بابا دارند
دخترانی که پس پرده عصمت بودند
بعد تو در وسط مجلس می جا دارند
#سید_پوریا_هاشمی
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
#اسارت
فراق گشته مقدر ،گمان نمیکردم
رسید لحظه آخر ،گمان نمیکردم
به دست وپا وسرت بوسه ها زدم اما..
به پاره پاره حنجر گمان نمیکردم
همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد
ولی ز چکمه لشکر گمان نمیکردم!
گمان به نیزه وشمشیر وسنگ می بردم
ولی به کندی خنجر گمان نمیکردم
قبول! بی توسفر میکنم به شام اما..
کنار شمر برادر گمان نمیکردم
تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم
سربریده به هرمادری نشان دادند
ولی به مادر اصغر گمان نمیکردم
به آیه خواندن تو با همان لب زخمی
که چوب خورده مکرر گمان نمیکردم
یزید ومجلس ونامحرمان همه به کنار
به میز وتخته و آن سر گمان نمیکردم
#سید_پوریا_هاشمی