@shervamusiqiirani - تکنوازان : 296 & بیات اصفهان.mp3
1.83M
🆔 @shervamusiqiirani
آن، روی ماه توست که بر رُخ گلاب زد
یا آفتاب بود و به صورت نقاب زد
از زلف تار توست، اگر تار گشته شب
از روی ماه توست، اگر آفتاب زد
گر ماه برنیامده امشب، شگفت نیست
چون دید روی ماه تو،خود را به خواب زد
چشمان مست توست که مستی ز باده بُرد
از لعل توست، کآب بقا را سَراب زد
ای دَهر !شادباش که شاعر غزل سرود
ای کاینات! مست! که عاشق شراب زد
#یغما
سلام صبح بخیر
🆔 @shervamusiqiirani
@shervamusiqiirani - خوشه چین - استاد بنان.mp3
1.93M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
من که فرزند این سرزمینم
در پی توشه ای ، خوشه چینم
شادم از پیشه ی خوشه چینی
رمز شادی بخوان از جبینم
قلب ما بود مملو از شادی بی پایان
سعی ما بود بهر آبادی این سامان
خوشه چین کجا اشک محنت به دامن ریزد
خوشه چین کجا دست حسرت زند بر دامان
ای خوشا پس از لحظه ای چند آرمیدن
همره دلبران خوشه چیدن
از شعف گهی همچو بلبل نغمه خواندن
گه از این سو به آن سو پریدن
برپا بود جشن انگور ای افسون گر نغمه پرداز
در کشور سبزه و گل با شور و شعف نغمه کن ساز
قلب ما بود مملو از شادی بی پایان
سعی ما بود بهر آبادی این سامان
خوشه چین کجا اشک محنت به دامن ریزد
خوشه چین کجا دست حسرت زند بر دامان
#کریم_فکور
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 @shervamusiqiirani
#زندگینامه :
علی اسفندیاری، مردی که بعدها به «نیما یوشیج» معروف شد، در ۲۱ آبانماه سال ۱۲۷۶ مصادف با ۱۱ نوامبر ۱۸۹۷ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقهای بهنام یوش، از توابع نور مازندران، دیده به جهان گشود.
او در 62 سال زندگی خود توانست معیارهای هزارساله شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی مینمود، با شعرهایش تحول بخشد. وی در همان دهکده که متولد شد، خواندن و نوشتن را آموخت.
نیما 11ساله بوده که به تهران کوچ میکند و روبهروی مسجد شاه که یکی از مراکز فعالیت مشروطهخواهان بوده است؛ در خانهای استیجاری، مجاور مدرسه دارالشفاء مسکنمیگزیند.
او ابتدا به دبستان «حیات جاوید» میرود و پس از چندی، به یک مدرسه کاتولیک که آن وقت در تهران به مدرسه سنلویی شهرت داشته، فرستاده میشود.
او نخستین شعرش «قصه رنگ پریده» را در 23 سالگی مینویسد. نیما در سال 1298 به استخدام وزارت مالیه درمیآید و دو سال بعد، با گرایش به مبارزه مسلحانه علیه حکومت قاجار، اقدام به تهیه اسلحه میکند. نیما در دی ماه 1301 «افسانه» را میسراید و بخشهایی از آن را در مجله قرن بیستم به سردبیری میرزاده عشقی به چاپ میرساند.
وی در 1305 با عالیه جهانگیری ـ خواهرزاده جهانگیرخان صوراسرافیل ـ ازدواج میکند. در سال 1317 به عضویت در هیات تحریریه مجله موسیقی درمیآید و در کنار «صادق هدایت»، «عبدالحسین نوشین» و «محمدضیاء هشترودی»، به کار مطبوعاتی میپردازد و دو شعر «غراب» و «ققنوس» و مقاله بلند «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» را به چاپ میرساند. در سال 1321 فرزندش شراگیم بهدنیا میآید.
این شاعر بزرگ، درحالیکه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تاثیری نداشت و در تاریخ 13 دیماه 1338، نیما یوشیج، آغازکننده راهی نو در شعر فارسی، برای همیشه خاموش شد. او را در تهران دفن کردند؛ تا اینکه در سال 1372 طبق وصیتش، پیکرش را به یوش برده و در حیاط خانه محل تولدش به خاک سپردند.
برخی از آثار نیما عبارتند از:
تعریف و تبصره و یادداشتهای دیگر،
حرفهای همسایه،
حکایات و خانواده سرباز،
شعر من،
مانلی و خانه سریویلی،
فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ،
قلمانداز،
کندوهای شکسته (شامل پنج قصه کوتاه)،
نامههای عاشقانه
🆔 @shervamusiqiirani
- ناشناس.mp3
1.1M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه
گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.»
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
بربساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
#نیما_یوشیج
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 @shervamusiqiirani
@shervamusiqiirani-1 - تصنیف : فسانه.mp3
2.11M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
ای فسانه فسانه فسانه
ای خدنگ تو را من نشانه
ای علاج دل، ای داروی درد
همره گریههای شبانه
با من سوخته در چه کاری
ای فسانه خسانند آنان
که فرو بسته ره را به گلزار
خس به صد سال طوفان ننالد
گل ز یک تار باد است بیمار
تو مپوشان سخن ها که داری
#نیما_یوشیج
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 @shervamusiqiirani
🎵 #تکنوازان_برنامه_267
✅اساتید:
🔸تار: #فریدون_حافظی
🔹سنتور: #رضا_ورزنده
🎻ویلون: #اسد_اله_ملک
🔸نی: #محمد_موسوی
🔹عود: #منصور_نریمان
🔸تنبک: ؟
🎶دستگاه: #شور
🆔 @shervamusiqiirani
@shervamusiqiirani - تکنوازان : 297 & شور.mp3
1.84M
🆔 @shervamusiqiirani
ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
#نیما_یوشیج
#شب_نامه
شبتان خوش
🆔 @shervamusiqiirani