eitaa logo
🌺 شعر زیبا✨
3.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
825 ویدیو
2 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ] تبادل 👇👇 @hasibaa6
مشاهده در ایتا
دانلود
از انتظار دیده یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم‌ به راه کسی مباد ـــــــــــــــــــــــــــ🖤ℒℴνℯ🖤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
تو پرکشیدی سوی محبوبت به آسانی بر ما به سختي صبح شد شام پریشانی ماندیم تنها درفراقت سید مظلوم رفتی به دامان رضا، یار خراسانی ـــــــــــــــــــــــــــ🖤ℒℴνℯ🖤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
می خواست نه عارف بشود نه عابد نه شیخ و نه صوفی شود و نه زاهد می گفت که خادم الرضا هستم و بود تنها پی عاقبت بخیر ی سید... شهادت رئیس جمهور عزیز ، آیت الله سید ابراهیم رئیسی تبریک و تسلیت باد ـــــــــــــــــــــــــــ🖤ℒℴνℯ🖤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
ذره ذره ذره انگور شدی خدمت کردی ، عاشق نور شدی آرام بخواب خسته ای ابراهیم ای مرد تو هم شهید جمهور شدی ـــــــــــــــــــــــــــ🖤ℒℴνℯ🖤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
انّــالله و انـّا الیـه راجـعــون 🖤 به همرزمان شهیدش پیوست. شـده‌ای شــــایـد از این عـــالــمِ فــــانــــی دلگیـر نشدی سیـــــر تـــو از سفـــــــرهٔ خــــدمت هـرگـز! شب و روزت پِـــیِ آســـــــایـشِ مــــــردم طــی شد نَبُــوَد کس چو تو با این همه همـّت هرگز! 🌷@sherziba110🌷
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.هر چه صدا کردیم ابراهیم، اسم تو حتی برنگشت از کوه آنقدر روحت بی قراری کرد، جسم تو حتی برنگشت از کوه 🎙مداحی آقای میرداماد به مناسبت شهادت آیت الله ابراهیم 🖤
دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است مرا گشایش چندین دریچه کافی نیست هزار عرصه برای پریدنم تنگ است اسیر خاکم و پرواز، سرنوشتم بود فرو پریدن و در خاک بودنم ننگ است چگونه سر کند اینجا ترانه‌ی خود را دلی که با تپش عشق او هماهنگ است هزار چشمه ی فریاد، در دلم جوشید چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است مرا به زاویه‌ی باغ عشق، مهمان کن در این هزاره فقط عشق، پاک و بی‌رنگ است 🌷🌷
آزاده از اهلی شیرازی تمام لذت عالم، چو دانه و دام است خوش آن هُما که بدین دام، رو نمی‌آرد چو طایر فلک آزاده از بلا، مرغی است که سر به خرمن عالم، فرو نمی‌آرد قطعه و قطعه‌سرایی در شعر فارسی، خالقی راد، ص ۲۳۴.
علم و عمل از غیرت کرمانشاهی با علمت اگر عمل برابر گردد کام دو جهان، تو را میسر گردد مغرور به این مشو که خوانی ورقی زان روز حذر کن که ورق برگردد مشاعره با رباعی، احمد کرمی، ص ۲۰.
دورنگی از مهدی فرجی سپید فکر کنی، ناگهان غزل بنویسی زمانه لال شود، از خودش دورنگ‌ترم کرد منم که می‌گذری، فرجی، ص ۱۸.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلید عشق از عبدی گنابادی عشق چو شد قفل بقا را کلید منت جان، بهرِ چه باید کشید؟ تاریخ ادبیات در ایران، دکتر صفا، ج ۵، بخش ۱، ص ۶۱۴.
چشمه از دکتر قیصر امین‌‌پور بادیم که آواره دویدیم به هر سوی اما چو نسیمی، به وزیدن نرسیدیم یک عمر دویدیم و لبِ چشمه رسیدیم خشکید و به یک جرعه چشیدن، نرسیدیم گلها همه آفتابگردانند، ص ۱۲۷ و ۱۲۸.
ادعا از فاضل نظری نه حرف عقل بزن با کسی، نه لافِ جنون که هر کجا خبری هست، ادعایی نیست ضد، نظری، ص ۷۵.
🌷 شهید میدان کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان کاش بیدار شوم، اول اخبار تو باشی سرزده سر زده باشی به دوتا شهر و دهستان رفته باشی سفر خارجه و زود بیایی بروی باز به محروم‌ترین نقطه‌ی ایران با عبای گِلی و عینک و عمامه‌ی خاکی پای درد دل مردم بنشینی کف میدان! -زاهدان- تا به کسی خسته نباشید بگویی یا کلنگی بزنی مدرسه‌ای را به مریوان... ▫️ کاش بیدار شوم، زائر مشهد شده باشم شب میلاد رضا باشد و خوش باشم و خندان کاش بیدار شوم، زیرنویس خبر امشب فقط از باد بگوید، فقط از بارش باران
خوشا آنان که جانان می‌شناسند طریق عشق و ایمان می‌شناسند بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می‌شناسند
آه از سینه ی زمین برخاست خبر داغ کوه سنگین بود مه تمامی قریه را برداشت در دهان ها امید و آمین بود سبز پوشید ورزقان امروز تا که هم جامه با شما باشد ابر تا صبح بی قرار گریست روی خاکی که سرد و خونین بود و در آغوش می گرفت آرام جنگلی بالگرد زخمی را سرد شد آتش تو ابراهیم نه مگر رسم عاشقی این بود؟ و در آغوش می گرفت آرام خاک با روی باز مردی را آنکه با خلق و خوی خوب خودش خالق عشق ، خادم دین بود سوخت ما را و دود بر میخاست خبرت از نهاد پیر و جوان شعله در سینه هایمان می ریخت آتشی که درون کابین بود کوه سجاده تو شد سید! خواندی آنجا نماز آخر را وه عجب مقصدی! عجب روزی سرنوشت تو تلخ و شیرین بود. با توام ای شهید کشور عشق! مرد شهر شهادت و خورشید! قدس آزاد می شود روزی نیمی از درد تو فلسطین بود دل نبستی به خاک و کوچیدی تا پرستوی آسمان باشی جایگاه بلند این دنیا در نگاه تو پست و پایین بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در راه خداوند کمر محکم بست در خدمت انقلاب از پا ننشست دیدیم به آرزوی دیرینه رسید شاگرد بهشتی به بهشتی پیوست
چقدر این روزها آرامشم تیمار می‌خواهد دمی اعجاز از دارالقرارِ یار می‌خواهد سکوت منبر! و قرآن ِگوهرشاد در گوشش دلم صوت سلام خاصه در تکرار می‌خواهد عبور از بینِ تن‌های زمینی‌های تنها تا بهشت ثامن و عطرخوش دیوار* می‌خواهد میان موج‌های آینه‌بندان ایوانت دل مرحومه‌ام احیای از انوار می‌خواهد دهانِ التماسِ دست‌های خالی شوقم کنارِ گوش‌های پنجره اصرار می‌خواهد نگاهی از میان صحن سقاخانه تا خورشید ... کویرِ چشم‌هایم بارش دیدار می‌خواهد غریبم، آشنای مهربانم میزبانی کن غرور غصه‌هایم محرم اسرار می‌خواهد (*نزدیکترین مکان به قبر مطهر امام در زیرزمین حرم) ❤️ 💚
او افتخار ملّت ایران بود آن شب که ابر و بارشِ باران بود آن شب که در دل همه طوفان بود آن شب که دیده ها همه گریان بود، او میهمان حضرت سلطان بود آخر رسید دست به دامانش، آخر رسید محضر جانانش آخر رسید او به رفیقانش، دلداده مسیر شهیدان بود خدمت به خلق در نظر او بود، همواره با محبت و خوشرو بود میز ریاستش سرِ زانو بود، در خانه نه، میانه ی میدان بود زخم زبان شنید ز بعضی ها، روی خوشی ندید ز بعضی ها بر او چه ها رسید ز بعضی ها، آری شهید تهمت و بهتان بود دل ها ز داغ رفتن او نالان، چشم همه ز رفتن او حیران یک کشور از شهادت او گریان، او افتخار ملت ایران بود
خادم دین خادم شاه خراسان بود ورفت رهرو راه ولایت نور ایمان بود و رفت آنقَدَر می‌رفت  تا بیغوله‌های کشورش کو به کو جنگل به جنگل، عشق ایران بود و رفت باور ما نیست؛ از افلاکیان بود آن عزیز اندکی همراه ما بود و از آنان  بود و رفت ما فقط او را به جمهوری رساندیم و همین او جوابش در مقابل دادن جان بود و رفت قدر دلسوزی چو او را که ندانستیم ما ناسپاسی شد و این خود عین کفران بود و رفت بود سرباز ولی، همچون بهشتی راه رفت مثل استادش همان مظلوم دوران بود و رفت سید آل پیمبر بس که مردم دار بود پیکرش در وَرزقان؛ درخاک؛ غلطان بود و رفت خادم دین خادم شاه خراسان بود و رفت او از اینجا بود اما با  شهیدان بود و رفت
بسـوز ای شمـع! از ایـن داغـی کـه هــر دم مـی‌زنــد بــر جــــان و دل نشتـــر که دیدم بـارِ دیگـر مـن بـه آتـش سوخت نـاگـه در فــرازِ شب هم انگشت و انگشتر. چـه بـایـد گفت؟! چـه بـایـد کرد؟! از این طــوفـان ، از این بــوران به دل خــون بـر جگـر آتـش به سر یک بادیه خاشاک و خاکستر. ببـار ای شمـع! در ایـن هنـگامـه چـون چشمـانِ مـن، نَم نَم بخـوان در گــوشِ عــالــم ‌قصّــهٔ دردِ مـــرا آهستـه آهستـه ولـی با غصّـه و مـاتـم منّـــور کن جهــانــی را تـو بـا روشنـگـــری هــر دَم. بسـوز ای شمـع! کـه بـایـد تـا طلــوع تـا فجــــر تـا فــردای دیگــر دل بسـوزانــــی. بســوز ای شمــع! که مـن هـم بـا تــو مـی‌ســوزم ولــی در گــوشــه‌ای آرام. ببـار ای شمـع! بسـوز ای شمـع! بخـوان ای شمـع...! 😭😭 🌷@sherziba110🌷
او افتخار ملّت ایران بود آن شب که ابر و بارشِ باران بود آن شب که در دل همه طوفان بود آن شب که دیده ها همه گریان بود، او میهمان حضرت سلطان بود آخر رسید دست به دامانش، آخر رسید محضر جانانش آخر رسید او به رفیقانش، دلداده مسیر شهیدان بود خدمت به خلق در نظر او بود، همواره با محبت و خوشرو بود میز ریاستش سرِ زانو بود، در خانه نه، میانه ی میدان بود زخم زبان شنید ز بعضی ها، روی خوشی ندید ز بعضی ها بر او چه ها رسید ز بعضی ها، آری شهید تهمت و بهتان بود دل ها ز داغ رفتن او نالان، چشم همه ز رفتن او حیران یک کشور از شهادت او گریان، او افتخار ملت ایران بود