eitaa logo
🌺 شعر زیبا✨
3.2هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
فراموش می‌کنند که فراموشت کرده‌اند تو هم فراموش کن که فراموش شده‌ای.. :)
مگر هر قطره گوهر می شناسد مگر هر بنده حیدر می شناسد بپرس از مصطفی مدح علی را برادر را برادر می شناسد
چو نگین پادشاهی که نشسته بر رکابش به دلم محبّتِ تو چقَدَر به جا نشسته
قفس‌قفس بودم ناگزیر بودن را نفس‌نفس پیمودم کویر بودن را هوا هوای تو بود و به راه افتادم مگر نفس بکشم در مسیر بودن را بگو کجای تو را شعر، شاه بیت کند؟ شکوه چشم تو را یا امیر بودن را؟ به چشم تو نتوان خیره شد در آیینه! که می‌توان در آن دید شیر بودن را میان جنگل مویت شبی زدم چادر که حس کنم نفسی، دلپذیر بودن را ورق زدم شبِ اندیشهٔ تو را با «او» ندیدم از تو به جز مستجیر بودن را چگونه در خودت ای بی‌کرانه جا دادی چنین به معرکه‌ها بی‌نظیر بودن را؟ اسیر دست تو شد دشمنی پر از دشنام اسیر بود و نفهمید اسیر بودن را فلک به دست علی بود و غیر ذات جلی- کسی نمی‌دید این دستگیر بودن را نداشت او سر سفره به غیر نان و نمک نکرد تجربه یک‌بار سیر بودن را کسی به جز تو نخوابید در دل بستر تویی که معنا کردی دلیر بودن را خدا به نام تو زد هرچه اسم اعظم داشت - هزار مرتبه جوشنْ کبیر بودن را حسین مثل تو از بوریا به عرش رسید تو خوب می‌فهمی بر حصیر بودن را خدا کند بزنم بوسه‌ای به پایت... آخ که خوب درک کنم حالِ تیر بودن را خدا کند که نظر کردهٔ علی باشم خدا کند که بفهمم بودن را عصای معجزه‌اش را بلند کرد نبی که دست او بنویسد وزیر بودن را گذشت از ذهنم: «یا علی بده صله‌ای!» چقدر با تو بگویم فقیر بودن را؟ به خواب رفتم و دیدم صدای زهرا را به خواب رفتم و دیدم حریر بودن را نگاه کرد و به من داد برگهٔ سبزی صفای باطن و روشن ضمیر بودن را
☄️ مضرات مواد فریز شده: 🔸 افسردگی 🔸 غلظت خون 🔸 مشکلات گوارشی 🔸 بیماری کبدی ❗️سعی کنید به میزان کم مواد غذایی خریداری کنید تا مجبور نشوید فریز کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم چارچیز دیگر ای نیکو سرشت هست از جمله خلایق نیک زشت زان چهار اول حسد کینی بود زان گذشتی عجب و خود بینی بود خشم خود دیگر فروناخوردنست خصلت چارم بخیلی کردنست ای پسر کم گرد گرد این خصال از برای زانکه زشتست این فعال غل و غش بگذار چون زر پاک شود پیش از آن که خاک گردی خاک شو حرص بگذار و قناعت پیشه کن آخر از مردن یکی اندیشه کن نیشابوری
بسم الله الرحمن الرحیم عمر مردم را بکاهد پنج چیز یاددارش چون شنیدی ای عزیز شد یکی زان پنج در پیری نیاز پس غریبی وانگهی رنج دراز هر که او بر مرده اندازد نظر عمر او بی‌شک بکاهد ای پسر پنجم آمد ترس و بیم از دشمنان عمر را اینها همی دارد زیان هر که او از دشمنان ترسان بود کار او هر لحظه دیگرسان بود از خداترس و مترس از دشمنان کز همه دارد خدایت در امان نیشابوری
🇮🇷 ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد تا روی در این منزل ویرانه نهادیم در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را مهر لب او بر در این خانه نهادیم در خرقه از این بیش منافق نتوان بود بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم چون می‌رود این کشتی سرگشته که آخر جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم المنة لله که چو ما بی‌دل و دین بود آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم شیرازی 🌺
🇮🇷 ﺑﺮﺧﯿﺰ ﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﺎ ﺷﺮﺍﺑﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﺯﺍﻥ ﭘﯿﺶ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺗﺎﺑﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﮐﺎﯾﻦ ﭼﺮﺥ ﺳﺘﯿﺰﻩ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﮔﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻧﺪﻫﺪ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺁﺑﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ عمر خیام 🌺
🇮🇷 گر می نخوری طعنه مزن مستان را بنیاد مکن تو حیله و دستان را تو غره بدان مشو که می می‌نخوری صد لقمه خوری که می غلام است آن عمر خیام🌺
🇮🇷 در دایره‌ای که آمد و رفتن ماست او را نه بدایت نه نهایت پیداست کس می‌نزند دمی در این معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست عمر خیام🌺
🇮🇷 دریاب که از روح جدا خواهی رفت در پردۀ اسرار فنا خواهی رفت می نوش ندانی از کجا آمده‌ای خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت عمر خیام🌺
افسوس که نامهٔ جوانی طی شد و آن تازه بهار زندگانی دی شد آن مرغ طرب که نام او بود شباب افسوس ندانم که کی آمد کی شد عمر خیام 🌺
🇮🇷 این قافلهٔ عمر عجب می‌گذرد دریاب دمی که با طرب می‌گذرد ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب می‌گذرد # حکیم عمر خیام🌺
اگر داغم، اگر سوزم، اگر آهم، اگر دردم بر این آتش که میسوزاندم خود هیزم آوردم خودم تقدیر را تغییر دادم با دعاهایم زمین خوردم به سختی با تمام ادعاهایم اگرچه عاشقان در عشق از من ایده می گیرند ولی چشمان تو راحت مرا نادیده می گیرند نميدانم كه باز اين دو چه چيزى زير سر دارند به چشمانت بگو دست از سر دنیام بر دارند من از اين آسمان تيره بارانی نمى‌خواهم براى زندگى عشق فراوانى نمى‌خواهم سرم با زندگی گرم است اگر این زندگی باشد اگر این روزهای سرد غمگین زندگی باشد چرا شرحی به معنای فراموشی نمی‌بینم؟ تنم محتاج آغوش است و آغوشی نمی‌بینم چرا انقدر دلتنگم؟ چرا انقدر دلگیرم؟ چرا من زنده ام بی تو؟ چرا آخر نمی میرم؟ چرا؟ شاید دلیل کوچک بی منطقی دارم اگر چه عاقلم همواره عقل عاشقی دارم پس از شب های تلخ بی کسی صبح سپیدی هست مرا در اوج ناامید بودن ها امیدی هست امیدی هست و می‌گویم، اگر شاید فقط شاید اگر دنیا شود زیر و زِبَر، شاید فقط شاید تو هم شاید مرا در یاد می‌آری به دشواری و از من خاطرات مبهمی داری به دشواری تو شاید عاشقم هستی و مغروری، نمی‌گویی تو مغروی که از دلتنگی و دوری نمی‌گویی تو هم دلتنگی و هم بی‌قراری در خیالاتم تو من را دوست داری عاشق این احتمالاتم نمی گویم که چشمانت فقط دنبال من باشد ولى اى كاش می‌شد دست‌هايت مال من باشد پس از دست تو، دست دیگری هرگز نمی‌گیرم که مردم زنده از عشقند و من با عشق می‌میرم اگر چه من به یادت هستم و همواره می‌مانم ولیکن تو مرا از ياد خواهى برد، مى‌دانم…
چقدر مشغولم که از مَن یک مَنِ بهتر به بار آید! ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بگذار در آغوش تو آرام بگیرم دلچسب‌ترین شیوه‌ی جان باختن است این! 🌺💞💫
میگفت،مقصر اونایی نیستن که میرن میرن دوراشونو میزنن و دوباره برمیگردن؛ >تقصیرِ ماست که سرِ جامون وایمیستیم منتظرشون!
چقدر عصر دلچسب میشود وقتي چايش از ڪافہ تو باشد استڪانے بوسہ باڪَرماے آغوشت شیرینے لبخندو عطر نفس هایت ‌    ‌‌
ساکنِ ظُلمت اگر شمعی ببیند می‌کُشد در میانِ مردمِ احمق نبر آگاه را..! ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کودتایی سرخ کردی با لبت، یک نیمه شب! در سرت رویای اصلاحاتِ دیگر داشتی؟؟؟ ائتلافِ چشم و ابرویت قرارم را گرفت.. در نگاهت دولتِ تدبیرِ محشر داشتی؟ موجِ سبزِ دامنت در باد شورش کرده بود! چندمِ خرداد را ایندفعه باور داشتی؟ دل شده اِشغال تو، بیت المقدس خواستی؟! با رژیم غاصبان، لابی، مکرر داشتی؟ گفتگو یا جنگ با من؟ دو گزینه روی میز! کاش از اول یک سیاست را، تو در سر داشتی!!
ای رفیـقی کـه همـه زحمـتِ مـا گـردنِ تـوست مـا محـال اسـت کـه دسـت از سـرِ تـو بـرداریـم .. 💔
امــــروز دلــــم بـا تـــو صفـــــــا کــرده و شــاد است اینجـــــا بنشیــن، دور نشــو، حــــــرف زیـاد است پـــوشیـــــــده‌ام از روزِ ازل، جــــــــــامــــهٔ عشقـــت هـرچنـد بـه انــدامِ مـن ایـن جـامه گشاد است از عــالــــمِ فــانــــی، زچــه نــالــــی کـه وفــا نیست ایــن دارِ جـفـــــــا پیشــه، نــه پیغـمبــــرِ داد است تـابـــودهمـیـن بــوده و تــاهست هـمیـن هست عاشق شووخوش باش که باقی همه باداست خـواهــی بـه مــرادت بـرســی، رو غــزلــم خــوان کایـن بـــاغِ غـــــزلهــــای دلــم، بـــابِ مـــــراد است بـا قلـبِ پُـــر از عشــــق سفــــر کـن بــه قـیــــامت تـا خـلـــق نگـــوینـد کـه بـی‌تــــوشــه و زاد است ای حــــــرمــتِ رعنــــــای مــن، از غصّـه حــذر کن امــــروز دلـــم بـا تــو صفــــا کــرده و شـــاد است 🌷@golsher2319🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖 خاک پایت توتیای چشم ما یابن الزهرا کی می آیی از سفر ‌‌‌‌