eitaa logo
🌺 شعر زیبا✨
3.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
820 ویدیو
2 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ] تبادل 👇👇 @hasibaa6
مشاهده در ایتا
دانلود
. بیان چه ڪنم با تو شرح داستان فراق ڪه شرحه شرحه شد دلم زآتش هجران و زمان فراق دارم چشم امیدی به هوای وصال یار ڪه وصل شود شب هجری به صبح وصال نگار... @sherziba110 🌹🌹🌹
با امید سحر می‌سراید داند این تیرگی‌ها نپاید هرچه شب تیره‌تر بگذرد، باز آفتابی ز سویی برآید... ‌ مشیری @sherziba110 🌹🌹🌹
صبح ها، سلام تو، سرآغاز زندگی من می شود. عشق،در امتداد آفتاب در تمام جانم می رویَد و در اندیشه دوست داشتنت پلی می زنم به نگاه پر از مهر تو به در خانه ی عشق می روم، سلام می کنم و دانه دانه دوست داشتن در گلدانهای اتاقت برایت می کارم تا همیشه حوالی تو از دوست داشتنم پُر باشد... @sherziba110 🌹🌹🌹
در دلم غوغاست؛ اما رازداری بهتر است چشم می دوزم به در... امیدواری بهتر است @sherziba110 🌹🌹🌹
صبح را خنده صواب آید صواب کو درون سینه دارد آفتاب... آفتابی هر که را در جان بود گر بخندد همچو صبح آسان بود @sherziba110 🌹🌹🌹
نمی‌خواستم نامِ چنگیز را بدانم نمی‌خواستم نامِ نادر را بدانم نامِ شاهان را محمدِ خواجه و تیمورِ لنگ، نامِ خِفَت‌دهندگان را نمی‌خواستم و خِفَت‌چشندگان را. می‌خواستم نامِ تو را بدانم. و تنها نامی را که می‌خواستم ندانستم. @sherziba110 🌹 🌹 🌹
طوفان ها در رقص عظیم تو به شکوهمندی نی لبکی می نوازند و ترانه ی رگهایت آفتاب همیشه را طالع می کند بگذار چنان از خواب بر آیم که کوچه های شهر حضور مرا در یابند @sherziba110 🌹🌹🌹
جهان چو آبگینه شکسته ای ست که سرو راست هم در او شکسته می‌نمایدت چنان نشسته کوه درکمین دره‌های این غروب تنگ زمان بی کرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج به پای او دمی ست این درنگ درد و رنج به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ می‌زند رونده باش امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش @sherziba110 🌹🌹🌹
خود خواهی به خود گفتم روزی به یاد خود هستی بـــت خود خـــــواهی خود را شکستی آیا با خـــــــودت یکــرنگ بـــــــــــودی یا در عالمی غیر از این سیر می نمودی آیا ساختی آنــچه بایــــد می ســـاختی یا تخریب کردی هرگز آن را نســـاختی آیا هنگامی که دســتانی می گــــر فتی یا دیدی افتاده ای دستــش نگـــرفتی، آیا گفتی با خودت،من بی تقـــصــیرم یا گـفتـی مـن در افـتـادنـش ســهیمـم آیا لــــرزه بــــر انــــدام تــــو افــتــــاد یا بی خـــیــــال بودی این اتفاق افتاد آیـــــا جبران کــــردی لذت بــــــــــردی یا در حسـرت آن لــــذتی که نـــبـــردی آیا می دانی گر،مـــی بود چـــنـــیــــن یا نبود اکـــنــون می شــــد بعد از این آیا باخود گفتی دنیا می شد گلــستان یانگفتی‌نمی‌خواهی‌بشنوی‌حرفی‌از آن آیا می دانی هـــست دنیای دیگــــــری یامی گویی‌نیست‌ومی کنی‌خیره‌سری آیا از خیــره ســـــری لذت می بـــــری یا به این خطا کردن عادت کــــرده ای ایا می خواهی این عـادت تـــرک کنی یامی خواهی به خطاکردن ادامه دهی آیا تــوبـــــــه کردن دوســـــــــت داری یا دوست داری به کجروی ادامه دهی آیا مـی دانی ره توبــــــه باز اســــــت یا می دانی این بهترین امـــتیاز است ایا با انچه گفـتم مــــوافق هـــســــتی یا آنچه گفـــتم را بی ثمـــــــر دانستی آیا خـــــوانـــــــدی آیه ای از قـــــــران یا شنیدی می خــــــوانند دیگــــــــران آیا تاکنون گـــــفــــــتــــی ای خـــــــدا یاریم کن تــا نـروم بعد از این راه خطا مجید بختیاری مجد @sherziba110 🌹🌹🌹
‌ از صدای سخن عشق ندیدم خوش‌تر یادگاری که در این گنبد دوار بماند حافظ @sherziba110 🌹🌹🌹
🍃آنجا که باشی ، چه حسابی چه كتابیᬉ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸‍ꦿ ᬉ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸‍ꦿ @sherziba110 🌹🌹🌹
💎 در عقبت دلم دود، کوچه به کوچه کو به کو سیلِ سرشک من رَود، دجله به دجله جو به جو آبله کرده پای دل، بس که دویده هر طرف در پی لُعبتان شهر، کوچه به کوچه سو به سو روز ازل سیاه و تار، بافت گلیمِ بخت من دست سپهر نیلگون، تار به تار و پو به پو آتشِ طبع سرکش‌ات سرد نشد ز سیلِ اشک طبع سرشته کِی شود، حال به حال و خو به خو آه از این عجوزِ دهر، بین که چگونه دَم‌به‌دَم تازه‌هوس چه‌سان رَود جفت‌به‌جفت و شو به شو غیر غم فراق تو، هیچ نیابی ای صنم گر بشِکافی این دلم، لای به لای و تو به تو خفته میان گیسویت، هر شکنی هزار دل لای به لای و تو به تو، طُرّه به طُرّه مو به مو در همه گلْستانِ دهر، نیست گلی چو روی تو یک به یک آزموده‌ام، رنگ به رنگ و بو به بو خضر ندیده جز لبت، آب حیات در جهان گشته تمام آب‌ها، چشمه به چشمه جو به جو ناوَکِ چشمت از «حبیب» ریخته خون دل ولی آه که سخت منکر است، چهره به چهره رو به رو ‏ ❏ @sherziba110 🌹🌹🌹
تو خواهی آمد و آواز با تو خواهد بود پرنده و پر و پرواز با تو خواهد بود تو خواهی آمد و چونان که پیش از این بوده است کلید قفل ِ فَلق ، باز با تو خواهد بود تو ساقیا نه ، اگر لب به بوسه باز کنی شراب خُلّر شیراز ، با تو خواهد بود خلاصه کرده به هر غمزه ای ، هزار غزل هنر به شیوه ی ایجاز ، با تو خواهد بود طلوع کن چنان که آفتابگردان ها مرا دو چشم نظرباز ، با تو خواهد بود "میان عاشق و معشوق فرق بسیار است" نیاز با من اگر ، ناز ، با تو خواهد بود چه جای من ؟ که برای فریب یوسف نیز نگاه وسوسه پرداز ، با تو خواهد بود در آرزوست دلم راز اسم اعظم را تو خواهی آمد و آن راز ، با تو خواهد بود برای دادن عمر دوباره ای به دلم تو خواهی آمد و اعجاز با تو خواهد بود حسین منزوی @sherziba110 🌹🌹🌹
چندیست ندیـده‌ای رخ زرد مـــــرا در وادی عشق، روح شبگرد مـــــرا تو مرهم من هستی و من مرهم تو من درد تو را دارم و تو درد مـــــرا @sherziba110 🌹🌹🌹
عشق را نازم که از بیتابی روز فراق جان ما را بست با درد تو پیوندی دگر تا شوی بیباک تر در ناله ای مرغ بهار آتشی گیر از حریم سینه ام چندی دگر @sherziba110 🌹🌹🌹
هرگز دلم از یاد تو غافل نشود گر جان بشود مهر تو از دل نشود افتاده ز روی تو در آیینهٔ دل عکسی که به هیچ وجه زایل نشود @sherziba110 🌹 🌹 🌹
صبــــح اسٖت و هواے دلِ من مثلِ بهار است. پلڪـی بـزن و صبح بخـیر ِ غـزلـم باش سلام دوستان صبح شما بخیر @sherziba110 🌹🌹🌹
من پر از دردم ، پر از دردم ، پر از دردم ولی تا نگاهت میکنم انگار یادم می رود @sherziba110 🌹🌹🌹
تو را جای عجب دارم که خود از یاد بردی آن همه لطف و محبت را کمی در انتظاراتت تامل کن تعهد ها اگر بند است از روز نخستین مطلع بودی مگو معنای بودن در تعهد را نمی دانی اگرچه هیچ مردی معنی در بند بودن را نمی داند نمی داند که زن بودن در اینجا خود به خود جرم است که تا جان در بدن داری اسیر و برده ی مردی نه یاری و نه دلسوزی ، نه همراهی و همدردی 😔 @sherziba110 🌹🌹🌹
تو اى خورشيد تابنده به تن پوشم بتابان نور خود را باز ڪه شاید من لباسِ با تو بودن را بپوشانم تنم امروز @sherziba110 🌹🌹🌹
جوانه می زند هر صبح در عمق طراوت شبنم‌ شعری تر پرنده پرنده واژه در امتداد نور بوسه می شوند بر گلوگاه افق تا پرواز بسراید آفتاب ترانه ی رهایی از وهم شب را ....و آواز می دهند کبوترانی سپید روشنایی زندگی را بی آنکه بیاندیشند تا خط سرخ غروب چند بال پرواز باقی است @sherziba110 🌹🌹🌹
امروز دلم آینه ی صبح سحر شد هدهد به سبا رفته و بلقیس خبر شد از عرش ندا می رسدم ؛ بانگ نکویی ! این سینه ی بی کینه که گلزار دگر شد پا بر سر افلاک نهادیم در این دیر سلطان جهان در دل ما مد نظر شد این روشنی دل همه از نقش خداییست بر دفتر اثار جهان ثبت اثر شد شیرین سخنی را ز ازل داد خدایم در تلخی ایام مرا کام شکر شد @sherziba110 🌹🌹🌹
‌ آرزویم فقط این است زمان برگردد تیرهایی که رها شد به کمان برگردد سالها منتظر سوت قطارم که کسی باسلام و گل سرخ و چمدان برگردد من نوشتم که تورا دوست ندارم ای کاش نامه‌ام گم بشود، نامه رسان برگردد روی تنهایی دنیا اگر افتاده به من باید امروز ورقهای جهان برگردد پیرمردی به غزلهای من ایمان آورد به سفر رفت و قسم خورد جوان برگردد @sherziba110 🌹🌹🌹
‌‌ از هر نگاه مردم اين شهر خسته‌ام عمريست جز خودم به كسى دل نبسته‌ام بيزارم از صداى تپش هاى قلب خود من پادشاهِ لشگرِ "درخود شكسته"‌ام ... چون گوى آتشى شده‌ام در مسير باد ميريزم از تمامِ وجودم...گسسته‌ام ! صد كاروان گذشت و نگاه مرا نديد اين داغ را ، كه بر جگرِ چشم بسته‌ام حالا، درون گورِ "هزار آرزوى خام" ... من در عزاى "وحشتِ شبها" نشسته‌ام.. اندوهِ من، عصاره‌ى زيباى شعر شد ... تلخم، ولى به شكل عجيبى خجسته‌ام ! @sherziba110 🌹🌹🌹
‌ جان ندارد بی لب شیرین جانان لذتی بی عزیزان نیست عمر نازنین را لذتی شربت قند لبش می‌سازد این بیمار را کو لب او تا مرا از قند سازد شربتی؟ حسرتی دارم که بینم بار دیگر روی یار گر درین حسرت بمیرم دور از او وا حسرتی @sherziba110 🌹🌹🌹