eitaa logo
🌺 شعر زیبا✨
3.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
821 ویدیو
2 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ] تبادل 👇👇 @hasibaa6
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم خوش است به تبریک در شهادت تو که تسلیت به دلِ نا امید باید گفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سروده محمد مهدی سیار به مناسبت شهادت سید ابراهیم رییسی (شهید جمهور) در سرزمین شعر کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥سالار عقیلی و محمد معتمدی در سوگ رئیس‌جمهور شهید خواندند‌ ◾️نماهنگ‌های «رهایی» به خوانندگی سالار عقیلی و «غم پنهان» با صدای محمد معتمدی به مناسبت شهادت آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی رییس‌جمهور کشورمان منتشر شد.
آن دست پر چروک◾️ شعر افشین علا برای مادر شهید رئیسی واکر به دست، پیرزنی خسته می‌رفت سوی تخت خود آهسته در آتش فراق پسر می‌سوخت می‌گفت با غریبه و وابسته: "آیا ز خاک پر زده فرزندم؟ آیا کبوترم ز قفس رسته؟" بیرون خانه منتظرش بودند مردم چه ناشناس چه برجسته هر دم برای تسلیت از هر سو می‌آمدند در صف پیوسته مثل کبوتران حرم پر زد مشهد به سوی آن زن وارسته هرچند او برای پذیرایی جایی نداشت درخور و شایسته حتی نداشت خانه‌ی دلبازی مشرف به صحن و گنبد و گلدسته اما شبیه بال ملائک بود آن دست پر چروک حنابسته خرداد ۱۴۰۳
◆ برای شهید امیرعبداللهیان، شهیدی که شک دارم همچون اویی دیگر داشته باشیم... نگاه خیس من بر قد رعنای تو افتاده دلم در گوشه‌ای مست چلیپای تو افتاده زدودی تلخی زانو زدن‌های زبونی را همه دیدیم دشمن را که بر پای تو افتاده امیری کرده‌ای در اوج عبدالله بودن‌ها ز یمن یاحسینی که به لب‌های تو افتاده چرا تابوت تو کوچک... دلم در روضه‌ی سقاست کدامین چشم نامیمون به بالای تو افتاده مگر آن وعده‌ی صادق بدون هیبتت می‌شد؟ خوشا تقدیر از میدان که در نای تو افتاده چرا باران؟ چه بود آن مه؟ ز دل بشنو جوابش را که آن مه آسمانی بود بر پای تو افتاده گوارا باد انجیری که خواهی خورد در جنت دل انجیر در شوق تمنای تو افتاده
آمد خبری که رسید گرچه همه جا گرانی کالا بود اوضاع بد و لالا بود از مرحمت آن روز با لطف خدا بالا بود از ضربه ی ما زخم عدو کاری شد با وحدت ما سهم عدو خاری شد والله قسم که آن روز به لبش جاری شد در ظلمت شب طلیعه ی نور رسید موسی صفتی ز وادی طور رسید از سلسله ی کریم سادات عزیز با اذن خدا رسید شد جمع، بساط فرقه ی غرب پرست آن جمع گدای مُرده ی کاسه به دست از یُمنِ حضور قاطع ملتِ ما جانانه تر از همیشه خوردند شکست در پیش عدو شعارشان تسلیم است با کوک عدو وجودشان تنظیم است هشدار بده به بت پرستانِ خودی امروز به دست است با آمدنش نوبت اقدام شده هنگامه ی برچیدن آن دام شده به جد توافقی ننگین بود هنگامه ی سوزاندن برجام شده عطر خوشی از جانب خرداد رسید هنگامه ی محو ظلم و بیداد رسید از عرش خدا مدیر نالایق را آمد خبری که رسید با این همه دلدادگی و شور و شعور از گردنه ای مهیب کردیم عبور با پیروی از نصایح رهبر خویش قطعا قدمی نمانده تا ان شاالله ۱۴۰۰/۴/۲
تو خادم آستان هشتم هستی نوری و همیشه در تداوُم هستی بر دوش تو دیروز، غم مردم بود امروز تو روی دوش مردم هستی
🌷 روی دست دوستان، سمت خراسان می‌روی آخرین بار است که پابوس سلطان می‌روی حوله‌ی احرامی از جنس کفن داری به تن موسم حج آمده، حج فقیران می‌روی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرودن شعری زیبا در وصف شهید جمهور ! 👤 علیرضا نورعلیپور، شاعر
دوری ز ادب که سربلندت نکند از طینتِ پاک، بهرمند ت نکند از آتشِ کینه و حَسد دوری کن هشدار که آتشی سپندَ ت نکند ـــــــــــــــــــــــــــ🖤ℒℴνℯ🖤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
سیب را من دوست دارم، سینی‌اش را بیشتر بـاز مـی‌گـــویـم ، بلــــــــور آجینـــی‌اش را بیشتر مـی‌کِشـد پیــوسته لبهـــایش مــرا تـا بـــاغِ گل می‌چشم زان بـوستـان، شیرینی‌اش را بیشتر بـوسـه بـاران می‌نمایم دست و پایش را مُـدام صـــورتـش را مـی‌ستــایـم ، بینـــی‌اش را بیشتر چای عشقش،هرچه باشد نوشداروی من است مــی‌پسنـدم بیـن قـــوری ، چینـی‌اش را بیشتر مـی‌ســراید شعــر و شــــاعــر می‌نمایـد دشت را جمــلـه را حفظـــــم ، ولــی آیینــــی‌اش را بیشتر گـرچـه دیـــوانـش تمــامـاً دل به یغمـــا مـی‌بــرد نـــــوش بـایـد کــرد ، امّــــا معنـــی‌اش را بیشتر مـی‌نشینـد بــا کتــــــابـش روی کـانـاپـه چـو گُل دوست دارم من، ولیکن دینــی‌اش را بیشتر حــــرمتـــی بنمــود ، سیب آورد بــرایــم صبحـدم سیب را من دوست دارم، سینی‌اش را بیشتر 🌷@sherziba110🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای سوخته بال‌ و پر شبیه زهرا آرام بگیر کُنجی از صحن رضا در روز ظهور منتقم، ابراهیم! برگرد دوباره در رکاب مولا
نذر مادران شهدا 💔🥀 هنوز بوی تو را می‌دهند گلدان‌ها گرفته نور ز پیراهن تو کنعان‌ها گرفته کوچهٔ‌مان آبرو ز خون تو و به عکس‌های تو آذین شده خیابان‌ها سپید کرده غمت مو و روی مادر را شبیه ابر که باریده است باران‌ها به انتظار تو در هر دمم که در سینی اضافه است همیشه یکی ز لیوان‌ها بیا به خلوت شب‌های گریه‌‌آلودم مرا ز پای در آورده‌ است کتمان‌ها به‌قدر چند غزل پيش مادرت بنشین اگرچه درد دلش بوده قدر دیوان‌ها پس از تو زرد شده برگ شمعدانی‌ها پس از تو پر شده تقویم‌ از زمستان‌ها سفر به‌خیر عزیزِ همیشه در سفرم سفر به‌خیر که تن نیست جای انسان‌ها تو را تصدّق دین محمدی کردم خدا کند که بيفتد قبول، قربان‌ها
آخرین توییت سید ابراهیم...🖤🥀
🏝سلام آفتاب مهربانی، مهدی جان جمعه که می‌شود، کبوتر دلم، بیقرار، به قفس سینه می‌کوبد انگار هوایی‌تر می.شود ... جمعه که می‌شود ، آسمان قلبم ، ابری‌تر است هوای چشمانم، بارانی‌تر ... جمعه که می‌شود، جانم در آتش هجرانتان ، سوخته‌تر ، تفتیده‌تر است جمعه که می‌شود یاد شما می‌وزد فضا پر از عطر نرگس می‌شود...🏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می کند.. 🏴
برای رییس جمهور شهید ومظلومم باران و مه با آسمان همدست بودند آن شب بهاران با خزان همدست بودند گشتند دنبال تو در کوه‌ها و دیدند انگار دردِ آب و نان همدست بودند پشت سر تو می‌دویدند اشک‌هایم تابوت‌ها با کاروان همدست بودند رد می‌شدی از قم ولی انگار آن شب صد کربلا با جمکران همدست بودند خواندند از انگشتر و عمامه و تن آن روز چندین روضه‌خوان همدست بودند ای بت شکن، ای مهربان، خوش خُلق، انگار در خَلقِ تو پیغمبران همدست بودند در کُشتنت نامردهای بی‌شماری با طعنه و زخم زبان همدست بودند شب شد به آرامش رسیدی، شاید آن شب صدها مَلَک وقت اذان همدست بودند
به آسمان زد و چون نور بی‌نهایت شد پرنده پر زد از این خاک‌دان و راحت شد شهادت آمد و دستش گرفت و با خود برد دعای خادم خوان رضا اجابت شد
بسم الله الرحمن الرحیم نذر مادران شهدا هنوز بوی تو را می‌دهند گلدان‌ها گرفته نور ز پیراهن تو کنعان‌ها گرفته کوچه‌مان آبرو ز خون تو و به عکس های تو آذین شده خیابان‌ها سپید کرده غمت مو و روی مادر را شبیه ابر که باریده است باران‌ها به انتظار تو در هر دمم که در سینی اضافه است همیشه یکی ز لیوان‌ها بیا به خلوت شب‌های گریه‌‌آلودم مرا ز پای در آورده‌ است کتمان‌ها به قدر چند غزل پيش مادرت بنشین اگرچه درد دلش بوده قدر دیوان‌ها پس از تو زرد شده برگ شمعدانی‌ها پس از تو پر شده تقویم‌ از زمستان‌ها سفر بخیر عزیزِ همیشه در سفرم سفر بخیر که تن نیست جای انسان‌ها تو را تصدق دین محمدی کردم خدا کند که بيفتد قبول، قربان‌ها
زود بیا از عباس احمدی جاده‌ها چشم به راهند، بیا، زود بیا جان به لب آمده، ای مهدی موعود، بیا جمله‌های معترضه، احمدی، ص ۱۳۳. (عج)
تقدیر و تدبیر از فخرالدین عراقی یا رب، به تو درگریختم، بپذیرم در سایه‌ی لطف لایزالی گیرم کس را گذر از سایه‌ی تقدیر تو نیست تقدیر تو کرده‌ای، تو کن تدبیرم رباعی‌نامه، فرزانه محمودزاده، ص ۷۶.