eitaa logo
🌺 شعر زیبا✨
3.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
823 ویدیو
2 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ] تبادل 👇👇 @hasibaa6
مشاهده در ایتا
دانلود
نه من اوّل نه پـایـانـــم،چه‌ام من، من نمی‌دانم نه می‌مانم نه مهمانم،چه‌ام من، من نمی‌دانم نه ابلیسم نه رحمانـم، خدایـم من، نه شیطانم نه اینم من،نه من آنم،چه‌ام من،من نمی‌دانم کمی سـاحل کمی دریـا، کمی از این و آن پیدا کمی هم،درّ و مرجانم،چه‌ام من،من نمی‌دانم دمـی آتـش، دمـی آبـــم، دمـی بی‌تـابِ بی‌تـابــم دمی پیوسته طوفانم، چه‌ام من، من نمی‌دانم گهی عـالِـم گهی جـاهـل،گهی حقّم گهی باطل نه دانـایـم نه نـادانـم، چه‌ام من، من نمی‌دانم نه بی‌دینـم نه بـودایـی، نه تـرسـا، نی یهودایـی نه گبرم نی مسلمانم،چه‌ام من، من نمی‌دانم نه من عاقل نه مخمورم، نه شاد از آبِ انگورم نه رقصانم نه گریانم، چه‌ام من، من نمی‌دانم گـدایـم یا که من شـاهـم، ندانم کوکبـم،مـاهـم نـه آزادم، نـه زنـدانـــم، چه‌ام من، من نمی‌دانم من از جسمم من از خاکم،من از آیینه‌ام،پاکم دل انگیزم، چو بارانم، چه‌ام من، من نمی‌دانم گهی جانم گهی جانان،اگر حرمت دهد فرمان هم اینم من،هم ازآنم،چه‌ام من،من نمی‌دانم 🌷@golsher2319🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بین اشتباهاتِ گذشتہ و امیدِ فردا یہ فرصت فوق‌العادہ وجود دارہ بہ اسم امروز ، زندگیش ڪن🍃 صبح بخیر🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح 2 تیر ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما گمراه شد هر انکه از این طایفه جداست... ♥✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌پرستم بیـــد را، تقلیـد از گیســـوی توست می‌ستایم سیب را، چــون نسخه‌ای از روی توست ســـــرو را، بـا نــاز در قلبـــم نشـــانـــم زانکـه او قامتش در چشمِ من، چون قامتِ دلجوی توست گُـل، چـو دارد در لطـافت رونقی زان رنگ و بو بویمش خوش خوش،که مُشکی تازه ازمینوی توست چشــمِ آهـــو را، شبــی بـوسیــدم از دلـدادگــی حالتش دیدم، که چون چشمـانِ پُـر جـادوی توست لاله می‌روید، قسم بر یا و سین، در سینه‌ام گــوشِ جــانـش دائمــاً ســرمست، از هـوهـوی توست ابـــر، می‌بـارد بـه دامـانــم تگـرگــی تـا بـه صبـح دل، بــدو دادم کـه تیـــــری از کمــــــان ابــــروی توست بـوی عنبــر، مست می‌دارد مـرا همچون غـزل بـر مشــــــامــم، شمّــــه‌ای از زلـفِ عنبـــــربــــوی توست لعـل را، حـرمـت نهم، کز آن لبان دارد نشان ســالهــا خـــرسنـد و خــــرّم، معتکف در کـــوی توست 🌷@golsher2319🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗یادم باشد امروز صبح 💗جور دیگر باشم 💗مهربان باشم با همه 💗خانه‌ی دل، بتکانم ازغم 💗و بزدایم دیگر، تار کدورت از دل 💗یادمن باشد امروز صبح 💗به نسیم از سر صدق، سلامی بکنم            صبحـتـون_بـه_مـهـر
اصل خود از مولوی هر دَم رسولی می‌رسد، جان را گریبان می‌کشد بر دل خیالی می‌دود؛ یعنی: به اصل خود بیا دل از جهان رنگ و بو، گشته گریزان سو به سو نعره‌زنان کان اصل کو؟ جامه‌دَران اندر وفا در عشق زنده بودن، گزیده‌ی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۱۰۰.
مردمکِ دیده از خواجه عبدالله انصاری از مردمک دیده بباید آموخت دیدن همه کس را و ندیدن خود را مشاعره، خرّمی، ص ۲۴.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نبض هر خانواده یا حیدر وقت تجدید عهد با حیدر پای‌مردی مرام مکتب ماست، اسدالله امام مذهب ماست
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی اذن علی، نطق، درونمایه ندارد بی نام علی قرآن یک آیه ندارد بی حب علی دین بخدا پایه ندارد
در گوش بشر زمزمه‌ای زیبا خواند گـــــرد آمدن همه به تاریخ رساند؛ باید نه جلوتر از ولی‌ دوران بود و نه این که میــان راه از او جا ماند پ‌ن:اَلْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ
پیامبر اکرم (ص): یَومُ غَدیرِ خُمٍّ أفضَلُ أعیادِ اُمَّتی ترجمه: روز غدیرخم، برترین عید امّت من است. 📚امالی صدوق، ص ۱۲۵ ویران‌گر بنیاد تباهی‌ست غدیر بر، نامه‌ی انبیا گواهی‌ست غدیر از جمعه و عید فطر و قربان برتر تاج سر اعیاد الهی‌ست غدیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من منتظرم تا که بیایی خورشید غم‌های دلم را بربایی خورشید دلتنگی من چاره ندارد برگرد بی‌تاب تواَم بگو کجایی خورشید؟
دارم دلی از شوق تو لبریز علی‌جان آه ای تو بهار دل پاییز علی‌جان عالم همه سرمست تو من نیز علی‌جان جان همه عشاق سحرخیز علی‌جان امشب به دل بی‌سر و پایم نظری کن از حاشیهٔ قلب سیاهم گذری کن رخصت بده از قدر تو یک قدر بخوانم رخصت بده در حلقهٔ عشاق بمانم من طوطی‌ام و جز دم استاد ندانم من مشتعل عشق علی وِرد زبانم ای جان جهان در دل چشمان سیاهت ای شمس و قمر مشتری گاه به‌گاهت ای سر زده از مشرق چشم تو اذان‌ها بر قلهٔ توحید تو، توحید نشان‌ها ای گمشدهٔ زلف سیاه تو شبان‌ها ای قدر تو مستور در اوج رمضان‌ها کی می‌شود از رفعت قدر تو قلم زد باید فقط از وصلهٔ نعلین تو دم زد... هی خط زدم و باز نوشتم ولی از سر سر می‌کشد از وصف تو دل بر در دیگر از اشک تو احیا شده این نخل تناور ای عشق مجسم شده، توحید مصور! آهنگ تو دارند زمان‌ها و زمین‌ها افلاکی همدم شده با خاک نشین‌ها! ای مسلم اول، شَه مردان، مَه کامل منظومهٔ حُسن نبی و بحر فضائل ای رفته ز جا پای تو هر عارف واصل در محضر تو هر چه بخوانیم چه قابل یعسوبی و فاروقی و صدیقی و مولا ای شیر خدا، فخر نبی، همسر زهرا کم بود سپاه تو و بسیار تو بودی سردار، نبی بود و علمدار تو بودی دشمن‌شکن عرصهٔ پیکار تو بودی آری به خدا حیدر کرار تو بودی هان تیغ بچرخان وسط معرکه هوهو ای تیغ هم از جذبهٔ رزم تو علی‌گو ای دست تو در دست نبی دست ولایت ای مشعر و مَسعی و منا، محو صفایت ای بر لب هر عارف وارسته ثنایت ای جان جهان، جان دو عالم به فدایت ماییم و تمنای نگاه تو علی‌جان ای پای غدیر تو، جان همه قربان ای آنکه به شب‌های دُژم بدر مُنیری ای شعلهٔ عشقی که نمرده‌ست و نمیری تو عزت محضی که تبدّل نپذیری تو حکمت بر پا شدن بزم غدیری ای صف‌زده در بیعت تو عالم و آدم بَخٍّ لَک مولای، ولی‌الله اعظم نَستَغفرُ مِن هرچه ولایت نپذیرد نَستَبرءُ مِن هرکه تو را دوست نگیرد حق است فقط آنچه نمرده‌ست و نمیرد کی اهل بهشت است کسی را که کنی رد جز تو چه کسی وارث اوصاف عظیم است بر دوزخ و جنت چه کسی جز تو قسیم است...
اَلحمدُ لِلهِ الّذی جَعَلَنا مِنَ المُتَمَسّکینَ بِولایةِ اَمیرِالمؤمنینَ و الائمةِ المَعصومینَ علیهم السلام داغی به دل سیاه ابلیس نشست روزی که به سمت آسمان رفت، دو دست هرکس کـه دلش قلمرو شیطان شد آن عهدکه در غدیر خم بست شکست
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح 4 تیر ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آغازِ منی و حرف پایانیِ من آیینهٔ آشکار و پنهانیِ من هر چند غرورِ خویش را چون قصری افراشته‌ای به‌روی ویرانیِ من
آن‌لحظه که دیدار نمایان گردید با خود گفتم که کار آسان گردید من بودم و او و خامُشی بود و نگاه اشک آمد و جمع ما پریشان گردید