eitaa logo
🇮🇷🦋 شعـر زیبـا 🦋🇮🇷
3هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
اصلاً برای زندگانی، درد خوب است دلدادگی در این هوای سرد خوب است این بغض های بی رمق کار مرا ساخت گاه اندکی گریه برای مرد خوب است حتی برادر با برادر همصدا نیست در این زمان بی‌کسی همدرد خوب است پاییز یعنی فصلِ دلتنگیِ یک شعر آری میان رنگ ها هم زرد خوب است گاهی تماشا می کنم غم های خود را هر جا مرا یاد شما آورد خوب است این روزها خو کرده ام با دردهایم اصلا برای زندگانی درد خوب است ⚘️ ⚘️ ࿐🦋🍁❧ℳ❧🍁🦋࿐ ┏━━━🍃🌻🍂━━━┓ ☀️@sherziba110☀️ ┗━━━🍂🌻🍃━━━┛
مثـلِ بـاروتــــی، که جــانـــــم را به آتش می‌کشی بـاز بـا هــــــر حیلـه‌ای، آن را به سازش می‌کشی می‌زنـــی تیــــری بـه قلبــم، مـی‌روی طاووس وار حق بجانب میشوی،دل رابه خواهش می‌کشی آسمـــــانـــــی بـــی‌غبـــــارم، صـــــاف همچــون آینـه می‌کنـی ابــــری هــوایـــــم را، بـه بارش می‌کشی دست از من می‌کشی،از من که مجنونم، ولی بـر رقیبــم، دست بــر ســر، بـا نـوازش می‌کشی شــــرم ننمـایــــی چــرا از عشقِ شیـرینــم، کمی؟ پـای هــر بیگـانـه را، در این کشاکش می‌کشی آمــدم تـا حـــرمـتت را حفـظ بنمـــــایــــم، مــدام مثل بـاروتـــی، که جــانــم را به آتش می‌کشی ࿐🦋🍁❧ℳ❧🍁🦋࿐ ┏━━━🍃🌻🍂━━━┓ ☀️@sherziba110☀️ ┗━━━🍂🌻🍃━━━┛
شعرهایم بهانه ایست که بگویم دلم تنگ است که بگویم دوستت دارم خوب شاعرم باید به اندازه‌ی زیبایی چشمانت واژه ردیف کنم باید به اندازه‌ی نجابت عشقت دلم را سطر به سطر قافیه کنم باید به اندازه‌ی حرمت مردانگی ات عاشقانه بسُرایمت ای عاشقانه ترین غزلم دلم تنگ‌ است ... دوستت دارم ... ࿐🦋🍁❧ℳ❧🍁🦋࿐ ┏━━━🍃🌻🍂━━━┓ ☀️@sherziba110☀️ ┗━━━🍂🌻🍃━━━┛
سلام و عرض ارادت دوستان عزیز شاعر کانال آثار خود را به آیدی زیر ارسال نمایند تا در کانال 🌷 🌷 درصورت تایید کارشناسان شعر نشر داده شود. @sherziba110 دوستانتان را هم دعوت کنید. از همه عزیزان سپاسگزارم.🌷🌷 👇👇 آیدی ارسال آثار: @Fathi2319
تمام وجودم از تو می کشد نفس هـر آینه در هــوای سینـه می‌دمی
🌸 روز ملی روستا بر همه شما عزیزان گرامی باد.
‍ روستا میبرم لذت من از آب و هوای روستا کوه و دشت و چشمه و بانگ و نوای روستا صبحدم بیدار میگردم من از بانگ خروس تا کنم رو سوی درگاه خدای روستا میبرم لذت من از آواز چوپانش ولی لذتی بس بیشتر از کدخدای روستا گله می آید ز دشت و کوچه ها پر می شود از صدای بع بع بزغاله های روستا گاو با گوساله و بزغاله و مرغ و خروس پرسه هر یک میزنند در لابلای روستا جای بنز و پاترول و پیکان بوَد اسب و الاغ مرکب رهوار بی چون و چرای روستا کربلایی اصغر و مَش قاسم و حاجی رجب پیرمردان غیور باصفای روستا در اتاقی گرم گِرد کرسی و مادر بزرگ قصه میگوید برای بچه های روستا میرسد درصبح باران عطر و بوی کاهگل از در و دیوار و بام هر سرای روستا هست بازار طلا در روستا بی جلوه چون خرمن گندم بود کوه طلای روستا در عروسی بارها دیدم که شبها همچو ماه می درخشد دست داماد از حنای روستا از زنانش درس عفت باید آموزیم، هست مایه عزّ و شرف حجب و حیای روستا هر چه میگردم درون شهر می بینم که نیست آن کلاه و گیوه و شال و قبای روستا بنده «سیمرغم »نمی خواهم ببینم هیچ وقت خشکی و ویرانی و مرگ و فنای روستا •┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈• -𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹ ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ @sherziba110
تا زمانی که جهان را قفسی می‌دانم هر کجا پر بزنم طوطی بازرگانم گریه‌ام باعث خرسندی دنیاست چو ابر همه خندان‌لب از اینند که من گریانم حاضرم در عوض دست کشیدن ز بهشت، بوی پیراهن یوسف بدهد دستانم دوستان هیچ نکردند و رسیدند به تو من به دنبال تو می‌گردم و سرگردانم زهد ورزیدم و غافل که عوض خواهم کرد تاری از موی تو را با همۀ ایمانم
: نگاهم افتاد به آسمان دیدم از بین ستاره ها ستاره‌ای ناب شک ندارم آن تویی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر و ادب شهرستان بهاباد ✍ ... هر روز یک حکایت  » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت حکایت شمارهٔ 4⃣ یکی از ملوکِ عَجَم طبیبی حاذق به خدمتِ مصطفی، صلّی‌ الله‌ُ عَلَیْه‌ِ و سَلَّمَ، فرستاد. سالی در دیارِ عرب بود و کسی تَجْرِبه پیشِ او نیاورد و معالجه از وی در‌نخواست. پیشِ پیغمبر آمد و گله کرد که: مر این بنده را برای معالجتِ اصحاب فرستاده‌اند و در این مدّت کسی التفاتی نکرد تا خدمتی که بر بنده معیَّن است، به جای آوَرَد. رسول، علیه‌السّلام، گفت: این طایفه را طریقتی است که تا اشتها غالب نشود، نخورند و هنوز اشتها باقی بُوَد که دست از طعام بدارند. حکیم گفت: این است موجبِ تندرستی. زمین ببوسید و برَفت. سخن آنگه کُنَد حکیم آغاز یا سرانگشت سویِ لقمه، دراز که ز ناگفتنش خلل زاید یا ز ناخوردنش به جان آید لا‌جَرَم حکمتش بوَد، گفتار خوردنش تندرستی آرَد بار 📚 .