• قصیده اردوغان •
این قصیده را سالها پیش،
به مناسبت سفر اردوغان به ایران سرودم...
.
.
بیوضو در کوچهباغ ارغوان میایستد
تشنة خون شقایق، اردوغان میایستد!
هان مواظب باش هرشب این شریک گرگ را
دستورو پنهان بهشولای شبان میایستد
ماندهام آخر سرش گرم کدامین آخور است
ملعبه هردم به حکم اینوآن میایستد
با هجوم خرملخها در میان کشتزار
این مترسک با سموم مهرگان میایستد
شب، میان شبروان جاده اردو میزند
صبح، با خطّونشان در کاروان میایستد
نقشههای رنگرنگش میشود نقشبرآب
دزد ناشی نیمهشب در کاهدان میایستد
مینشیند تا بخواند حکمت سقراط را
رو به اینسو با سبوی شوکران میایستد
تا برای ترکتازی راه را پیدا کند
بر دکلهای تهی از دیدبان میایستد
مست جاز غرب و فارغ از نماهنگ حجاز
گاه اما بین شور اصفهان میایستد
دستیار قاتل پیر است اما گاهگاه
سوگوار اطلسیهای جوان میایستد
اینچنین گستاخ، بین فتنه و آشوبها
در خیابان شهیدان ناگهان میایستد
کیشومات عرصة شطرنجبازان میشود
سرخوش از تهجرعههای استکان میایستد
گربهرقصان است اسرائیل را این ملعبه
پیش ما در هیئت ببر دمان میایستد!
کرم، آری از درخت است و از آنهم چاره نیست
گر به برگابرگ، این مرگ نهان میایستد
تا مگر از باغ بودا «نیروانا» آورد
چون شرر در وسعت نیلوفران میایستد!
تشنة خون غزالان حرم میبینمش
در کدامین قله با تیروکمان میایستد؟
قسمتش این بار حتّی شاه بیفرزین شده است
مات شطرنج فلانابنفلان میایستد
رسم شهرآشوبیاش را با مسلمانان ببین
رو به ناقوس کلیسا، مهربان میایستد
از حسین کربلا میگوید اینجا و دریغ
بعدازآن با خولی و شمر و سنان میایستد
گاه نوشانوش بین کافرستان فرنگ
در صف عشاق، هنگام اذان میایستد!
خوابش آشفته بهیاد شوکت عثمانیاش
محو رؤیای شکوه باستان میایستد
کیست نادرویش، این همداستان گرگومیش
در شگفتم در کجای داستان میایستد
از ادب دور است اما این چکامه، جای من
با هجا اینسان به راه میهمان میایستد
آب را گل کرده و تورش بدون ماهی است
دیگر از توصیف او طبع روان میایستد
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی »
در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
• غزل شب یلدای ۱ •
.
.
کاردبرسرخی اناربزن، پیش از آنی که میهمان برسد
دشمنت را ازاین شب یلدا، کاردبایدبه استخوان برسد
فال حافظ بگیر و مست بخوان، بعدازآن شربت تمشک بنوش
تاپریزاد مثل مثل شاخ نبات، باهل وچای زعفران برسد
آی! تا از دهن نیفتاده، دست برزلف یار قهوه بنوش
چه کسی گفت دست همسایه، امشب ای کاش تادهان برسد
دست همسایه سخت کوتاه ست، ازسبدهای دست چین شما
شب یلدا مباد بگذارید، سیب سرخی به دیگران برسد
جای مادربزرگ ها خالی، شب یلدای چای و کشمش ها
کاشکی امشب ازسماورشان، قسمت مایک استکان برسد
قصه های قدیمی آنان، مثل فانوس بود و میگفتند
شب یلدا بلندترشده تا، امشب از جاده پهلوان برسد
کاش بودندوباز میگفتند،پهلوانی کریم در راه است
تا به یلدای سردکرمانشاه،تابه اندوه سیستان برسد
شب یلدا همیشه مال شماست، خط زدم شعراعتراضم را
مگر از یمن جشنواره تان، سکه ای هم به شاعران برسد!!
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
.
📍آدرس کانال « دل نخواهی »
در پیامرسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a