eitaa logo
💙 شیدایی 💙
4 دنبال‌کننده
318 عکس
4 ویدیو
0 فایل
آرشیو مطالب من صفحه اینستگرام من استفاده از مطالب آزاد مطالب مربوط به سقیفه و فاطمیه در کانال دوم @moolaalii مطالب با #شیدایی دلنوشته خودم هستن در صورت استفاده تغییری در اون ایجاد نکنید ممنونم
مشاهده در ایتا
دانلود
  . . عمرو، به همراه پسرعموی خود در منزل بنی‌مقاتل به محضر امام حسین وارد شد. . در ابتدا عموزاده‌اش به امام گفت: «این سیاهی که در محاسن شما می‌بینم از خضاب است یا موی شما بدین رنگ است؟»  . . حضرت فرمود: «خضاب است، موی ما بنی‌هاشم زود سپید می‌شود... آیا برای یاری من آمده‌اید؟»  . . عمرو بن قیس گفت: «عایله زیادی دارم، مال بسیاری از مردم نزد من است و نمی‌دانم کار به کجا می‌انجامد. خوش ندارم امانت مردم از بین برود!» . . پسرعمویش نیز همانند او پاسخ داد.  . . امام فرمود: . پس‌ازاین جا بروید تا فریاد ما را نشنوید و ما را نبینید، . همانا هر کس ندای ما را بشنود و یا ما را ببیند و پاسخ نگوید و به یاری‌مان نشتابد، سزاوار است که خداوند او را به بینی در آتش افکند.»  . . گردباد دنیاگرایی در پوشش فریبنده عائله‌مندی و امانت‌داری مردم، ‌ . ابن قیس و عموزاده او را در دام خود نهاد و آن دو را از همراهی با کاروان نور و راه‌یابی به بهشت جاودان بازداشت . و در کویر نفس سرکش جای داد.  . . «و ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور.» .. .                            @sheydayiiiii
. . ضحاک فرزند عبدالله مشرقی . از مردان بنی همدان بود . ضحاک به همراه مالک بن نضر در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام (علیه السّلام) و یارانش ملاقات کرد . . او به خدمت امام (علیه السّلام) رسید و سلام کرد و نشست . . امام (علیه السّلام) پاسخ سلامش را دادند و ضمن خوش آمد گویی از علت آمدنش پرسش نمود. . ضحاک گفت: «برای عرض سلام خدمت رسیدم و از خداوند سلامت و عافیت شما را خواستارم آمده ام تا خبری از وضعیت مردم کوفه برای شما نقل کنم . . و آن این که آنان برای نبرد با شما اجتماع کرده اند.» . امام (علیه السّلام) فرمود: . .«حسبی الله و نعم الوکیل.» . . ضحاک برای امام (علیه السّلام) دعا کرد . امام (علیه السّلام) از آن ها علت عدم همراهی اش را جویا شد. . مالک بن نضر گفت من عیال وارم و مقروضم وبا ید به آن ها برسم . . ضحاک گفت: «من فردی عیال وارم و به مردم مقروض هستم اما من تا جایی که دفاع من سودی به حال شما داشته باشد نزد شما می مانم و زمانی که احساس کنم بودنم سودی برایتان ندارد از شما جدا می شوم.» . . زمانی که به دستور عمر بن سعد اسب های یاران امام (علیه السّلام) را پی کردند ضحاک اسب خود را در خیمه ای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت . . . ظهر عاشورا زمانی که از یاران امام (علیه السّلام) جز اهل بیت ایشان و سوید بن عمرو و بشیر بن عمرو کسی باقی نمانده بود، . نزد امام آمد و شرط خود را متذکر شد و از حضرت اجازه خواست تا برود. . . امام (علیه السّلام) فرمود: «با چه وسیله ای می روی؟» . ضحاک پاسخ داد: «چون دیدم اسب ها را پی می کنند اسبم را در خیمه ای مخفی کرده ام تا آسیبی نبیند. سوارش می شوم و از معرکه می گریزم.» . . امام (علیه السّلام) به او اجازه رفتن داد و فرمود: «خود دانی.» . پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. . . . . . پ.ن: من بیشتر از همه از ضحاک شدن میترسم ...... . .                            @sheydayiiiii
بن ابی مسلم . . «هرثمة بن ابي مسلم» در روز عاشورا همچون حرّ بن يزيد رياحي از سپاه كفر فاصله گرفت . و به جبهه حق ملحق شد ولي سرانجامِ اين دو تن يكسان نبود . . هرثمه از ياران اميرمؤمنان بود، ولی پس از آن به لشكر باطل پيوست و تا روز عاشورا جزو لشكريان عمر سعد بود. . . هرثمه مي گويد: . من در شمار لشكر عبيدالله بن زياد بودم. روز عاشورا در كربلا با ديدن درختي به ياد خاطره اي افتادم . که موجب دگرگوني در درون من و عامل جدايي ام از لشكر عمربن سعد شد. روزگاری به همراه سپاهیان امام علی در جنگ صفین  در بازگشت سپاه امام در کربلا توقف نمود. . پس از برپایی نماز صبح، حضرت امیر مشتی از خاک کربلا را برداشت و آن را بویید و فرمود: . . ای خاک! همانا از تو مردمی محشور می شوند که بدون حسابرسی وارد بهشت می گردند . . وقتی به یاد آن افتادم، بر شترم نشستم و به سمت امام حسین علیه السلام رفتم. . . پس از عرض سلام، حرفی که از پدر والای ایشان شنیده بودم بازگو کردم . امام فرمود: با ما هستی یا بر ضد ما؟ . گفتم: «نه با شما هستم و نه بر شما! دخترانم را در شهر نهادم و از ابن زیاد برایشان نگرانم» . . حضرت در پاسخ فرمود: . برو! تا آن که قربانگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی . قسم به آن که جان حسین در دست اوست، اگر کسی امروز صدای ما را بشنود و به یاریمان نشتابد، هر آینه خداوند او را با صورت در دوزخ می افکند» . اگر فقدان توکل و دلبستگی به دنیا قرین زندگی انسان گردد، اندیشه و دیدگاهی چون هرثمه خواهد داشت . او که خود شاهد همراهی زن و فرزند امام حسین علیه السلام و سایر بنی هاشم و حضورشان در صحنه بحرانی کربلاست، . از فرزندان خود یاد می کند و به بهانه نگرانی حال آنان از همراهی با حجت خدا روی گردان است . . پ.ن: ميان مورخان اختلاف است كه آيا هرثمه در لشكر امام حسين عليه السلام بود و كناره گرفت يا در لشكر عمرسعد بود و به حسين بن علي عليهماالسلام نزديك شد و سپس جنگ را رها كرد و رفت. . .                           @sheydayiiiii
. . عمر اطرف فرزند اميرالمؤمنين علي عليه السلام است وي با حضرت رقيه دختر اميرالمؤمنين دو قلو بدنيا آمدند . مادرشان «ام حبيبه» دختر ربيعه بود. . وجه تسميه ي آن حضرت به «اطرف» به خاطر اين بود كه در برابر عمر اشرف فرزند علي بن الحسين قرار داشت . . و چون برتري عمر پسر اميرالمؤمنين فقط از طرف پدر بود و از صديقه طاهره نبود، . . ولي عمر پسر علي بن الحسین عليه السلام هم از نسل اميرالمؤمنين بود . . و هم از نسل فاطمه ي زهرا لذا او را اطرف خواندند در برابر ديگري كه او را اشرف گفتند. . . عمر اطرف هشتاد و پنج سال عمر كرد . و با اسماء دختر عقيل بن ابيطالب دختر عموي خود ازدواج نمود، . داراي چند فرزند شد، ولي از همه ي پسرهاي اميرالمؤمنين كوچكتر بود، و بعد از تمام فرزندان پدر از دنيا رفت، شخص فاضل و مستقيم العقيده اي بود. عمر اطرف فرزند اميرالمؤمنين به سيد الشهداء عليه السلام عرض كرد: . . برادر جان: من از ابا محمد امام مجتبي (ع) شنيدم از پدرش اميرالمؤمنين عليه السلام حديث مي كرد كه: تو كشته خواهي شد، بنابراين اگر با يزيد بيعت كني به نظرم بهتر باشد. . . حسين عليه السلام در پاسخ برادر فرمود: من خودم از پدرم شنيدم كه مي فرمود: . . رسول خدا به من فرمود: . تو و حسين هر دو كشته خواهيد شد . و قبر تو نزديكي هاي قبر من خواهد بود، . . تو فكر مي كني آنچه را كه تو مي داني من از آن ناآگاهم؟ . . من هرگز تسليم اين آدمهاي پست نخواهم شد. . . فاطمه بايد به ديدار پدرش بشتابد و از دست امت كه اين همه به ذريه اش جسارت كردند شكايت كند، . . و كساني كه فاطمه را به خاطر ذريه اش آزردند هرگز به بهشت نخواهند رفت . . . لا بدّ ان ترد القيامة فاطم . و قميصها بدم الحسين ملطخ . ويل لمن شفعاؤه خصماؤه . و الصور في يوم القيامة ينفخ  . . . .محرم_1440                           @sheydayiiiii