eitaa logo
معرفی شاگردان ، شیخ رجبعلی خیاط
683 دنبال‌کننده
126 عکس
18 ویدیو
2 فایل
این کانال به معرفی شاگردان ، شیخ رجبعلی خیاط خواهد پرداخت ؛اگر اطلاعاتی در مورد شاگردان شیخ رجبعلی خیاط دارید ، میتوانید به ادمین کانال پیام دهید.@montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب این کانال ،حرام است...
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی دکتر محمد محققی ، شهر : 🔻ایشان از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط بودند. 🍃دکتر فرزام از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط ، در مورد دکتر محققی نقل میکنند : در اوایل ازدواجم، یك روز به عیال گفتم می‌خواهم بروم نزد جناب شیخ رجبعلی خیاط و اگر دیر كردم نگران نشوید. روز دوشنبه بود. رفتم آنجا و دیدم مردی نورانی آنجا نشسته است. صحبت كه ادامه پیدا كرد، متوجه شدم كه او شخصیتی دارای مراتب علمی عرفانی و صاحب كمالات و وارد به مسایل فقهی است كه در علوم قدیمه و علوم دینی هم صاحب نظر است، طوری كه بنده شاگرد او هم حساب نمی‌شدم. جناب شیخ هم به ایشان بسیاراحترام می‌گذاشتند و بسیار باعث تعجب من شده بود كه این مرد كیست؟ شب‌های جمعه هم او را آنجا ندیده بودم. تعجب‌ام این بود كه چرا این آقا با آن همه دانش و معرفت پیش جناب شیخ آمده، او كه از این صحبت‌‌ها مستغنی است. با خودم گفتم، من باید اینجا بیایم تا درس بیاموزم، ایشان چرا؟ به هرحال، نزدیك غروب كه شد ایشان بلند شدند و من هم به دنبال او راه افتادم. از در كه بیرون رفتیم، گفتم: حضرت آقا! می‌خواهم افتخارآشنایی بیشتری با شما پیدا كنم، گفت: من محمد محققی هستم. بعد معلوم شد كه ایشان دكتر محمد محققی، استاد دانشگاه و نماینده آیت‌الله بروجردی در خارج از كشور برای ساختن و اداره مسجد هامبورگ هستند. آن زمان من حدود 30 سال داشتم و آقای دكتر محققی حدود 50 سال داشتند. 🔻 بعد به ایشان گفتم: آقا شما مستغنی هستید، چرا نزد استاد می‌آیید؟ گفتند: ای آقا! بیا و ببین اینجا چه خبر است! گفتم چطور؟ گفت: این شیخ به ظاهر خیاط است، اما بیا ببین به چه مقامی رسیده، به جایی رسیده كه رؤیت می‌كند و می‌بیند! بعد گفت: در اولین جلسه‌ای كه نزد جناب شیخ رفتم، اولین سؤال ایشان این بود كه اسم شما چیست؟ گفتم محمد، محمد محققی، بعد پرسید شغل شما چیست؟ گفتم: معلم هستم. گفت: غیر از معلمی؟ گفتم: استاد دانشگاه هستم. گفت: من می‌بینم كه شما با یك شیئی كروی سر و كار دارید. آقای محققی گفتند: این حرف را که شنیدم خیلی تعجب كردم، چون من برای امرار معاش از دوره جوانی كره جغرافیایی می‌ساختم و حتی خویشان و همسایگان هم خبر نداشتند. ولی حالا می‌شنیدم كه این مرد در اولین برخورد به من می‌گوید شما با یك شیئی كروی سروكار دارید. 🍂 وفات دکتر محققی در 61 سالگی و در حالی که عمر چندانی نکرده بود بر اثرسکته قلبی چشم از جهان فرو بست و به دیار جاودانه سفر کرد. پس از انجام مراسم با شکوهی در قبرستان ابوحسین قم مقبره «بقعه العلماء» دفن گرید. 📌برای اشنایی بیشتر با زندگینامه دکتر محققی ، میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید : b2n.ir/639182 منبع : گفتگوی کیهان فرهنگی با دکتر حمید فرزام ، شماره 203 شهریور1382 @sheykh113
معرفی حاج سیدمحمد موسوی کسایی ، شهر : 🔻ایشان از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط بودند. حاج اقای موسوی کسایی متولد ۱۳۱۲ قنات‌آباد (جنوب تهران) بود ، حاج اقای کسایی از پیر غلامان شمیرانات و از بزرگان جامعه مداحان شمیرانات بود که از ۱۳ سالگی پای منبر مرحوم پدرش، مداحی را آغاز کرده بود و بیش از ۷۰ سال، لباس ستایشگری اهل بیت علیهم‌السلام را بر تن داشت. پدر مرحوم حاج اقای کسایی از روحانیون و روضه‌خوانان تهران بود و چنان حدیث کسا می‌خواند و مجالسش خیر و برکت داشت که اهل تهران او را «کسایی» می‌خوانند و تا امروز هم آن‌ها را با همین نام می‌شناسند. «سیدمحمد موسوی» معروف به کسایی از دوران کودکی در کلاس درس اخلاق و معرفت پدر بزرگ شد و از سنین نوجوانی روضه‌خوانی را شروع کرد. او سال ۱۳۱۲ در محله قنات‌آباد به دنیا آمد. از دوستان نزدیک حاج اکبر ناظم بود و همه هیئتی‌های تهران او را به‌عنوان شاگرد شیخ رجبعلی خیاط می‌شناختند. این پیرغلام اهل‌بیت (ع) دروس حوزه و قرآن را از پدر آموخت و قبل از سال ۱۳۴۰ مدرک فوق دیپلم را دریافت کرد و سال‌های زیادی در شرکت راه‌آهن مشغول به کار شد... خاطره نماز شیخ رجبعلی خیاط اقای موسوی کسایی که مدتی افتخار شاگردی شیخ رجبعلی خیاط را داشته است، این تلمذ را یکی از بزرگ‌ترین و ارزشمندترین دوران زندگی‌اش می‌دانست و در خاطره‌ای گفته است: «روزی هنگام اقامه نماز خدمتش بودیم. در هنگام خواندن سوره حمد چنان می‌گریستند که صدای گریه بلندشان شنیده می‌شد و شانه‌هایشان به شدت می‌لرزید. بنده این حالت را در هیچیک از بزرگان و علما ندیدم. شاگرد جناب شیخ در ادامه به بیان خاطره ای پرداخت: حاج محسن اصلانی داماد خانواده ما بود و بنده بعد از پدرم هرچه دارم از ایشان است. بنده و حاج محسن، مدتی افتخار شاگردی شیخ رجبعلی خیاط را داشتیم. بنده مشوق و کمک مرحوم اصلانی در مداحی بودم و او را آوردم در جلسات مداحی. ما حدود ۵۰سال در باقرآباد، قلعه نو، امامزاده ابراهیم، کهریزک و دیگر روستاها می رفتیم و مرحوم اصلانی بدون هیچ چشم داشتی به اهالی آنجا خدمات می داد. صبح جمعه ای که از روستایی برمی گشتیم، رفتیم سرمزار جنا ب شیخ فاتحه ای بخوانیم. در مقبره بسته بود. داشتم فاتحه می خواندم. یاد آن نماز ایشان افتادم. گفتم خدایا اگر آن دو رکعت نماز، همان دو رکعت مقبولی است که در روایات، عامل سعادت و قبولی اعمال بیان شده است، الان جایگاه شیخ را به من بنمایان! ناگهان بوی عطر عجیبی از مقبره شیخ متصاعد شد. به اطراف نگاه کردم کسی را ندیدم. به محسن اصلانی گفتم چیزی عایدت نشد؟ گفت بوی عطر عجیبی استشمام می کنم! دور مقبره گشتیم، همه فضا مالامال از رایحه بهشتی بود. یاد آیه مبارکه «فروح و ریحان و جنة نعیم» افتادم و خدا را شکر کردم. دوستی با حاج اکبر ناظم یکی دیگر از برکات زندگی آن مرحوم، آشنایی با حاج اکبر ناظم از پیرغلامان و نوحه‌خوانان سنتی تهران بوده است. چنان‌که درباره این دوستی و آشنایی گفته است: «دوست خوب، بهترین همدم در زندگی است که می‌تواند مسیر و هدفمان را به درستی مشخص کند. یکی از سعادت‌های زندگی من دوستی و رفاقت چند ساله با حاج اکبر ناظم بود. از بس پاک بود و دست به خیر که به او عنایت شد. یکی از ویژگی‌های چنین افرادی این است که از گذشته و آینده باخبر هستند. ایشان هرچه داشت در راه سیدالشهدا (ع) می‌گذاشت. چنان اعتقادی به این موضوع داشت که وقتی در بازار تهران روی چهارپایه می‌رفت و یااباعبدالله‌الحسین (ع) می‌گفت زمین و زمان برای مصیبت کربلا گریه می‌کردند. یکبار دلیل کارش را پرسیدم. گفت: مجنون هیچ چیز جز عشقش نمی‌شناسد. عشق حسین (ع) وقتی زیباست که به خدا برسد. اگر به جز این باشد یعنی راه را اشتباه رفته‌ایم.» منابع : fardanews.com aghigh.ir @sheykh113
حاج سیدمحمد موسوی کسایی @sheykh113
معرفی دکترهوشنگ ثباتی ، شهر : 🔻ایشان از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط بودند. 🍃اشنایی با حاج شیخ : اقای دکتر هوشنگ ثباتی ، درباره ی اغاز اشنایی خود با جناب شیخ وچگونگی جلسه های او می گوید : در سالهای آخر دبيرستان، توسط مرحوم دكترعبدالعلی گويا - دارای دكترای فيزيك اتمی از فرانسه- با جناب شيخ آشنا شدم و حدود ده سال كم و بيش در جلسات ايشان شركت می‌كردم. جلسه ايشان مجلسی بود مختصر، با تعدادی افراد محدود و خصوصی، جنبه عمومی نداشت، هرگاه جلسه پر جمعيت می‌شد و اشخاص نامحرم به جلسه می‌آمدند جلسه را موقتاً تعطيل می‌كرد؛ يعنی: دنبال مريد نبود. جلسه آن قدر روحانيت داشت كه كسی در آن، صحبت از مسايل مادی و دنيوی نمی‌كرد و اگر احياناً كسی صحبت از ماديات می‌كرد اطرافيان، از آن صحبت‌ها احساس تنفر می‌كردند. صحبت‌های جناب شيخ در باب « قرب به خدا » و « محبت به خدا » و « سير به سوی خدا » بود. ايشان قرب به خدا را در دو كلمه خلاصه می‌كرد؛ می‌گفت: « بايد از حالا اوسا (استاد) را عوض كنی؛ يعنی: تاكنون هر كاری می‌كردی برای خودت می‌كردی، از اين به بعد هر كاری می‌كنی برای خدا بكن و اين نزديك‌ترين راه به خداست « پای بر سر خود نه، يار را در آغوش آر». همه خودهای انسان، از خود پرستی است، تا خداپرست نشوی به جايی نمی‌رسی: گر ز خويشتن رستی با حبيب پيوستی ورنه تا ابد می‌سوز كار و بار تو خام است كارها را بايستی برای او بكنی، آن هم با محبت او؛ يعنی: او را دوست داشته باشی و اعمالت را به دوستی او انجام دهی، داشتن محبت به خدا، و انجام عمل برای خدا سر همه ترقيات معنوی بشر است، و اين در سايه مخالفت با نفس است، بنابراين تمام ترقيات بشر در مخالفت با نفس است، تا با نفس كشتی نگيری و زمينش نزنی، ترقی نمی‌كنی. » و می‌فرمود: « قيمت تو به اندازه خواست توست، اگر خدا را بخواهی قيمت تو بی نهايت است واگر دنيا رابخواهی قيمت تو همان است كه خواسته‌ای.» در عبارات دعا تكيه می‌كرد، گاهی تكرار میكرد، گاهی توضيح می‌داد، دعای يستشير و مناجات خمسه عشر را زياد می‌خواند، و عقيده داشت كه دعای يستشير معاشقه با محبوب است. در ايام محرم كمتر صحبت می‌كرد، در عوض از كتاب طاقديس، مصيبت اهل بيت (ع) چند صفحه می‌خواند و گريه می‌كرد و سپس به مناجات می‌پرداخت. گاهی احساس می شد که حاج شیخ در بین دعا مکاشفاتی دارد ، به طوری که علائم و اثارش در صحبت ها و حالاتش نمایان می گشت. از این که گاهی رفقا مطابق انتظارش پیش نمی رفتند ، سخت اندوهگین می شد.میل داشت که دوستان ، زود چشم باز کنند و ملکوت را ببینند و به مراتب بالاتری برسند. البته بعضی ها هم موفق بودند و حالات معنوی خوبی پیدا کردند و مکاشفاتی هم داشتند.بقیه هم افتان و خیزان ، به دنبال ایشان می رفتند. 🍂یاد خدا در خواب اقای دکتر ثبانی نقل می کند : یک روز که ناهار در منزل یکی از افراد جلسه شیخ ، میهمان بودیم ، بعد از صرف ناهار ، همه به استراحت پرداختند.من که دراز کشیده بودم و چشمانم بر هم بود ، به یاد خدا بودم و در این زمینه فکر می کردم. در این موقع ، جناب شیخ که رو به روی من بود و مرا می دید ، به دوستان توصیه کرد : در خواب هم باید به یاد خدا باشید.این توجه دادن به یاد خدا در خواب را ، فقط در همان جلسه از ایشان شنیدم و دیگر به یاد ندارم. منبع : کیمیای محبت @sheykh113
دکتر هوشنگ ثباتی @sheykh113
معرفی اقای سهیلی : 🔻اقای سهیلی از شاگردان بسیار نزدیک جناب شیخ رجبعلی خیاط بوده اند ، به طوری که جناب شیخ هنگام جان دادن ، در اغوش وی بوده است. 🍁حواله ولی عصر عليه السلام به امام جماعت يكی از شاگردان شيخ می‌گويد: مرحوم سهيلی - رضوان الله تعالی عليه - می‌گفت: مغازه من در چهار راه عباسی- تهران- بود روزی در هوای گرم تابستان ديدم كه شيخ نفس زنان به مغازه من آمد و ضمن دادن مبلغی پول گفت: « معطل نكن، فوراً اين پول را برسان به سيد بهشتی. » او امام جماعت مسجد حاج امجد در خيابان آريانا بود. من به هر نحو شده فوراً خود را به منزل ايشان رساندم و پول را به ايشان دادم. بعدها از ايشان پرسيدم كه جريان آن روز چه بود؟ پاسخ داد: آن روز مهمان برايم آمده بود و هيچ چيزی در منزل نداشتم، رفتم در اتاق ديگر و به حضرت ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه - متوسل شدم، كه اين حواله به من رسيد! جناب شيخ هم گفت: « حضرت ولی عصر - صلوات الله عليه- به من فرمودند: زود به سيد بهشتی پول برسانيد. » منبع : کیمیای محبت @sheykh113
معرفی حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به مرشد چلویی ، شهر : قسمت اول : 🔻ایشان از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط بودند و با بزرگان معنوی دیگری چون مرحوم حاج اسماعیل دولابی و طوطی همدانی ارتباط دوستانه داشتند... عبد صالح خدا مرحوم حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به« مرشد چلویی» و متخلص به (ساعی) ، در شهر نهاوند در استان همدان ، به دنیا امده اند. حاج مرشد چلویی شاعر نیز بودند و چه در بیان مطالب و چه در خواندن شعر و گفتن لطیفه و چه در حرف زدن عادی، خیلی آرام سخن می گفت؛ ولی به موقع، با حالت پند و بسیار شیرین صحبت می کرد. وی در بازار تهران جنب مسجد جامع، طباخی(یا چلوکبابی) داشت و برای عموم، سخنرانی‌های هفتگی برپا می‌داشت. چون با مردم با زبان شعر و پند و اندرز برخورد می‌کرد به حاج مرشد معروف بود. 🍃زمينه تحول معنوي حاج مرشد تعريف مي فرمود: سالها قبل در سنين جواني که تازه به تهران آمده بودم، فقيري را ديدم که از گرسنگي هيچ جاني نداشت و صدايش در نمي آمد. من هم فقط يک سکه را که تمام دارايي ام بود، به فقير دادم و او براي خود غذا خريد. از آن روز به بعد حالات عجيبي به من دست مي داد. آن سکه سرنخي براي پيشرفت هاي معنويم بود. 🔹حکایت شنیدنی مرشد چلویی و سید مستمند روزی مرشد چلویی برای دیدن شیخ رجبعلی خیاط ، به نزد وی رفته بود، در این حال شیخ از کسب و کار وی می‌پرسد، حاج مرشد اظهار تاسف می‌کند و از فروش کم و بی رونقی نالیده و به شیخ چنین می‌گوید: غذاخوری دیگر رونق سابق را ندارد. شیخ به او می‌گوید: هیچ می‌دانی که دلیلش چیست؟ مستمندان را از درب مغازه ات می‌رانی و توقع برکت داری؟! مرشد تعجب می‌کند و می گوید من نه تنها کسی را رد نمی‌کنم ، حتی به بچه هایی که برای صاحب کارشان غذا می‌گیرند کباب رایگان می‌دهم. مرشد به مغازه رفت و پیگیر شد و متوجه گردید سیدی که بار‌ها به دلیل نداشتن پول، غذای رایگان می‌گرفته را چند روز قبل شاگردان مغازه بیرون کرده اند که غذای مفت یک بار، دوبار... ، وی ناراحت شد و رفت. مرشد گشت و سید را پیدا کرد و به او ملاطفت فراوان نمود. کم کم وضع درآمد تغییر کرد. مرشد از آن به بعد به هر کس که بی پول بود غذای رایگان می‌داد و تابلویی نوشت به این مضمون: "نسیه داده می‌شود، وجه دستی به مقدار وسع. " نقل می‌کنند از آن به بعد غذاخوری مرشد غلغله بود. 🔸مغازه حاج مرشد چلویی وارد دکان که می‌شد کارگران قبلاً آمده بودند و مقدار زیادی از کار‌ها را کرده بودند. عبای خود را در می‌آورد و در کشو میز می‌گذاشت. دو یا سه عدد عبا به رنگهای قهوه ای وسیاه داشت که همیشه بر دوشش می انداخت و فقط موقع کار در مغازه یا داخل منزل آن را بر می داشت. روپوش سفید بلندی به تن می‌کرد، وضو می‌گرفت، داخل آشپزخانه می‌رفت و به غذا‌ها سر می‌زد و برای ظهر آماده می‌کرد. هنگام ظهر پذیرایی مشتریان شروع می‌شد و تا ساعت دو تا سه بعدازظهر طول می‌کشید. اگر غذای او کباب بود، تکه گوشتی در دهان می‌گذاشت. پس از جویدن، آن را داخل دریچه‌ای که به مغازه باز می‌شد و گربه‌ها می‌آمدند، پرت می‌کرد تا گربه‌ها هم بی‌بهره نمانند. برای نماز، گونی برنجی زیر پای خود می‌انداخت و مهر بزرگی را که داشت، روی گونی برنجی می‌گذاشت و روی گونی نماز ظهر و عصر خود را می‌خواند. @sheykh113
معرفی حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به مرشد چلویی ، شهر : قسمت دوم : 🔹سیره حاج مرشد چلویی جناب مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود، گفته بود کسانی که می خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند. بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان و صاحبان مغازه‌های بازار غذا می‌گرفتند و می‌بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد به کودکی که با ظرف غذا قصد خروج داشت، تکه کباب یا لقمه گوشت می‌داد یا اگر تمام شده بود، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان می گذاشت. مرشد می گفت: «این اطفال خودشان می آیند در مغازه و بوی غذاها را استشمام می کنند و دلشان می خواهد و بدین طریق من از همان غذایی که می برند به آنها می چشانم تا اگر استادشان به آنها نداد، لااقل چشیده باشند.» و این جدا از صف فقیران و مسکینانبود؛ افرادی که معمولاً عائله مند بودند و بعضی مورد شناسایی مرحوم مرشد قرار داشتند، هر روز می آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذای رایگان و خرجی یومیه می گرفتند. 🔸حاج مرشد چلویی بهترین کاسب قرن لباسی که موقع نماز به تن داشت،‌‌ همان روپوش سفیدی بود که موقع کار تن کرده بود، به همراه شلوار چلوار سفید که زیر جامه پوشیده بود و عرقچینی سیاه رنگ بسیار نرمی که به سر داشت. چهره سفید و نورانی مرحوم مرشد با روپوش سفید و قد بلند داخل مغازه، واقعاً دیدنی بود. شلوار بسیار ساده چلوار به پا می کرد. گیوه هی سفید برپا داشت که اغلب، پشت آن را می خوابانید و همیشه با همین گیوه ها و به همین سادگی به مغازه و محافل می رفت. بیشتر شب‌ها موقع اذان مغرب، مرشد به مسجدی که مقابل کوچه آن‌ها نزدیک دروازه دولاب بود، (و هنوز هم هست) می‌رفت و در آن مسجد نماز جماعت می‌خواند. سپس به خانه برمی گشت، کمی در منزل می‌نشست، وقتی همه می‌خوابیدند، در اطاق کوچک زیرپله خلوت می‌کرد. همواره تاکید داشت روزی تو همیشه می رسد؛ گاهی کم است و گاهی زیاد، ولی روزی حداقل را خدای متعال قطع نمی کند. مثل جوی آب؛ گاهی آب زیاد وتندی در جوی می آید و گاهی هم آب کم می شود، اما قطع نمی شود: «آب باریک بند نمیاد، آب باریک همیشه میاد»! موقعی که روغن روی غذای مشتری می ریخت، ملاقه راکه با دست بالا می برد، می گفت: «گول نخوردی!» یا «شیطون گولت نزنه»! هر حرفی که می زد، به دنبالش می گفت: «گوشی دستته؟ » اگر کسی خسته می شد، به او می گفت:«آدم عاشق خسته نمی شه، از حال می ره» کسی که قرض می گرفت، و پولش را نمی آورد و می گفت، فردا می دهم، می گفت: «فردای قیامت را می گه!» اگر کسی ستمی یا بدی از او سر می زد، می گفت: «هر چیزی از نازکی پاره می شه، الا ظلم که از کلفتی پاره می شه». می گفت: «یتیم، نامه خودش را هوایی پست می کند». او که کلامش مملو از شعر و مثال بود، وقتی کلامش را تمام می کرد، از شنونده می‌پرسید: «بیداری؟» حاج مرشد می فرمود: «فکر نکنید که در عالم مرد خدا نیست. بلکه بر عکس بین مردم اولیای خدا یافت می شود، ولی چوب گمنامی خورده اند و مردم آنها را نمی شناسند.» روی دیوارهای داخل سالن غذا خوی شان، عکسهایی به شکل مینیاتور قدیمی، که داخل قاب آویزان بود و در آن صحنه های مصیبت ومشقت اهل جهنم را نقاشی کرده بودند و شیاطینی که آنها را شلاق می زدند، به چشم می خورد. دو تابلوی دیگری روی دیوار داخل سالن وجود داشت که دو نیم بیت شعر به طور جداگانه به خط نستعلیق روی آن نوشته شده بود. آن دو نیم بیت که جمعاً یک بیت شعر بود، بیت ذیل بود: «ساعتی در خود نگر تا کیستی؟ از کجایی، وزچه جایی، چیستی؟» 🔹نصایحی از حاج مرشد چلویی : تقوی و صبر دو کلید بهشت هستند که در دست و زبان آدمی است! اگر از چیزی ناراحت شدی، زود زبانت را به حرف ناسزا برنگردان؛ بلکه برعکس به طرف خود محبت کن. بهشت در دست و دهان شماست. ای انسان تو این همه به دنبال بهشت می گردی و آرزو می کنی که اهل بهشت باشی، در حالی که نمی دانی جنت در دهان و دست خود توست؛ دهانی که گفتارش حق و در راه اعتلای کلمه حق و اسماء الله باشد و دستی که دست دهنده است، به خلق خدا نیکی می کند و گره کار مردم را می گشاید. کسی که صاحب چنین دست و زبانی باشد، همه عوالم هستی برای او پست و کوچک می شود و ملائکه پایبند او می شوند 🔸سنگ قبر یکی از دوستان مرشد تعریف می کرد: روزی با جناب مرشد چلویی در راه بودیم به مغازه ای که سنگ قبر می تراشید، رسیدیم مرشد به سنگی که آماده شده بود و نام مرده را خالی گذاشته بودند، اشاره کرد و گفت:«به این سنگ قبر که نام صاحبش خالی گذاشته شده،نگاه کن. صاحبش الان در بازار مشغول داد و ستد است و دارد حرص می خورد و می گوید: سی سنار کمتر نمی دهم»! @sheykh113
معرفی حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به مرشد چلویی ، شهر : قسمت سوم : 🔹عظمت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب – ع یکی از دوستان مرشد به رحمت خدا می رود و همان شب به خواب جناب مرشد می آید. مرشد فرمود: در خواب می دانستم که مرحوم شده از او پرسیدم، آن عالم را چگونه یافتی؟ شخص تازه درگذشته، جواب می دهد: مرشد اینجا هر چه سکه است به نام علی بن ابی طالب(ع) است. 🔸تحرک در زندگی یکی از دوستان جناب مرشد نقل می کرد: روزی مرشد مرا چنین پند داد:«حاجی بدن خود را مثل پاندول ساعت به حرکت و تحرک عادت بده، چون خوردن و خوابیدن برای بدن خوب نیست». به ساعتی که روی دیوار بود، به دست اشاره فرمود و گفت:«ببین پاندول این ساعت چطور این طرف و آن طرف می دود»؟ 🔹نهی از منکر روزی در مغازه مرشد سه نفر سه ظرف غذا خورده بودند، ولی می خواستند از احسان جناب مرشد سوء استفاده کنند و می گفتند: ما سه ظرف خورده ایم شما یک ظرف حساب کنید! مرشد چون عادت نداشت پاسخ « نه» به کسی بگوید با جمله ای نظر خود را به آنان فهماند و همان یک ظرف را حساب کرد فرمود:« گمانم موقع خوردن بسم الله نگفتید!» 🔸رؤیای بزرگ مرشد مرحوم مرشد فرمود: یک شب حضرت نبی اکرم(ص) و حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) را در خواب دیدم، که وارد مغازه چلوکبابی من شدند. حضرت رسول (ص) با دست مبارک به تابلوی روی دخل که نوشته شده بود:« نسیه و وجه دستی داده می شود، حتی به جنابعالی به قدرقوه» اشاره فرمودند و آن را به حضرت علی(ع) نشان می دادند و هر دو وجود بزرگوار می خندیدند. تحسین می کردند و تبسم آن دو وجود مقدس، نشانه رضایت آن دو بزرگوار از این کار بود. 🔹عنایت ولی عصر – عج شخصی ناشناسی به اتفاق یکی از دوستان حاج مرشد برای صرف ناهار به مغازه چلوکبابی مرشد می روند. پس از صرف غذا حاج مرشد می آید و سر میز این دو نفر می نشیند و رو به مرد غریبه می کند و می فرماید:«هر چه آقا فرمودند، بیان کن». مرد غریبه رنگش سرخ می شود. دوباره حاج مرشد رو به مرد غریبه می کند و می فرماید:«هر چه آقا فرمودند، بگو». مرد غریبه یک مرتبه گریان می شود و به حال اشک می گوید: جناب مرشد پس از مدتها دعا از خدا خواسته بودم خدمت حضرت ولی عصر(سلام الله علیه) برسم تا در موضوعی بنده را راهنمایی فرماید. دیشب حضرت بقیت الله الاعظم را در خواب دیدم و به من فرمودند: احسن کما احسن الله علیک! یعنی نیکی کن همانطور که خدا به تو نیکی کرده است! 🔹عمل به دانسته ها مرحوم مرشد می گفت: « آن چه را به زبان می آورید، به همان عمل کنید و الا در امتحان رفوزه می شوید. 🔸چرخ کج رفتارنیست ! مرحوم مرشد می گفت: « مردم آنچه خود می کنند به خدا نسبت می دهند و اگر آدم منصفی باشند، چرخ روزگار را مسئول آن می دانند و می گویند: کار دنیا برعکس است یا چرخ کج رفتار است! تو بنا را کج ساختی و گرنه چرخ کج رفتار نیست. حب مال و منال را به قدری در روح و جسمت زیاد کردی که انگار می خواهی مثل قارون شوی. آن قدر به عیش و نوش پرداختی و موسیقی گوش کردی که آخرت را فراموش کرده ای. تو ازآفرینش چه خبر داری که می گویی چرخ کج رفتار است؟ 🔹انسان ولگرد مرحوم مرشد می گفت: «خداوند، زمین و آسمان و هرچه در آن هست را برای انسان آفریده و فرموده است که از آن استفاده کند، صراط مستقیم بپیماید تا به من برسد. همه این کرات آسمانی و زمین دور انسان می گردند ولی خود انسان ولگرد صحرا است. او راه را گم کرده است. » @sheykh113
قسمت چهارم : 🍂تاريخ فوت، محل فوت، هنگام فوت، محل دفن در ۲۵ شهریور سال ۱۳۵۷ در تهران به ملکوت اعلی شتافت. همسر مرشد که در موقع فوت آن مرحوم حضور داشته است، نقل می کرد: هنگام وفات مرشد در حالی که در بستر خوابیده بود و چشمانش بسته بود، سر خود را به طرف قبله چرخانید و به شخص یا اشخاصی که مشاهده می کرد و ما نمی دیدم، گفت: «خودم می آیم» و آن گاه چشم از جهان بست و یک دنیا خاطره از خود به جای گذاشت. مزار مرحوم حاج مرشد، در تهران ، خ ابن بابویه ، امامزاده هادی و بی بی زینب خاتون قرار دارد ؛ بالای سنگ قبر آن مرحوم است یک بیت شعر از اشعار وی روی سنگ عمودی بالای قبر نوشته شده است و آن بیت این است: همچو ساعی از دو عالم در گذر / تا شوی از آفرینش با خبر 📚معرفی کتابی در مورد ایشان : بیشتر آنچه از جناب مرشد به جای مانده عمدتا مطالبی است که توسط نوه ایشان آقای علی عابد نهاوندی و در کتاب بهترین کاسب قرن آمده است ؛بهترین کاسب قرن، در شرح احوال این مرد الهی ، به چاپ رسیده است ؛ علاقمندان به کسب اطلاعات بیشتر در مورد ایشان ، میتوانند به این کتاب مراجعه فرمایند. همچنین ، تنها نسخه دیوان اشعار عرفانی حاج مرشد که به ساعی تخلص می کرد،در زمان خود در آتش سوزی مغازه‌اش سوخت، از این رو پس از تدوین اشعار بجامانده به دیوان سوخته مشهور شد. 📌برای اشنایی بیشتر با زندگینامه ی حاج مرشد ، میتوانید به فیلم مستندی که در مورد زندگینامه این مرد الهی ساخته شده ، و در پست پایین قرار می گیرد ، مراجعه فرمایید. منابع : asheghekhoodabashim.blogfa.com fardanews.com @mazaroliya persianv.com mohebbanozahra.ir @sheykh113
🔻مستند مرشد چلوئی ( از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط ) لینک دانلود این مستند : b2n.ir/867877 @fillmhayeoliya
📚بهترین کاسب قرن: خاطرات مرحوم حاج مرشد چلویی ره ( از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط ره ) مؤلف: علی عابدنهاوندی ناشر: سبحان @kotob113
📚رفیق آدم‌ها: روایت‌هایی از زندگی زیاد احمد عابدنهاوندی (مشهور به "مرشد چلویی") مؤلف: سیدمحمد سادات‌اخوی ناشر: امیرکبیر @kotob113
📚دیوان سوخته, چکامه های حاج مرشد چلویی ( ساعی حکیم ) مؤلفان: مرشد چلویی، علی عابدنهاوندی ناشر: سبحان @kotob113
🔻مزار حاج مرشد چلویی ادرس مزار : تهران ، خ ابن بابویه ، امامزاده هادی و بی بی زینب خاتون ، مزار حاج مرشد چلویی لینگ مکان یاب مقبره حاج مرشد در گوگل ارث https://goo.gl/maps/DcB1TNJcp7E2 منبع : t.me/mazaroliya @sheykh113