معرفی دکتر حاج حسن فرشچی (توکلی ) ، شهر #تهران :
🔻دکتر حاج حسن فرشچی معروف به توکلی ، از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط و از اولیا الهی بودند.
ایشان همچنین از دوستان حاج اقای الطافی نشاط ( از اولیا الهی معاصر در همدان ) نیز بودند.
شغل دکتر فرشچی ، دندانپزشکی بود.
🔻مرحوم شیخ رجبعلی خیاط ، به دکتر فرشچی احترام ویژه ای قائل بودند و به ایشان می فرمودند
شما بعد از من هستید و کسی به اندازه تو از خدا و معصومین ع و امام رضا ع لذت نمی برد...
🔹صورت برزخی
دکتر حاج حسن توکلی نقل می کند:
روزی من از مطب دندانسازی خود حرکت کردم که جایی بروم؛ سوار ماشین شدم؛ میدان فردوسی یا پیشتر از آن ماشین نگه داشت، جمعیتی آمد بالا، سپس دیدم راننده زن است، نگاه کردم دیدم همه زن هستند، همه یک شکل و یک لباس! دیدم بغل دستم هم زن است! خودم را جمع کردم و فکر کردم اشتباهی سوار شده ام (و) این اتوبوس کارمندان است. اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد، آن زن که پیاده شد همه مرد شدند!!
با اینکه بنا نداشتم پیش شیخ (رجبعلی خیاط) بروم ولی از ماشین که پیاده شدم رفتم پیش مرحوم شیخ؛ قبل از اینکه حرفی بزنم شیخ فرمود:
دیدی همۀ مردها زن شده بودند! چون مرد ها به آن زن توجه داشتند همه زن شدند!
منبع : کتاب کیمیای محبت
🍂وفات
ایشان سرانجام در تاریخ 10فروردین 1379 روحش پر کشید و پیکر مطهر این منتظر واقعی امام زمان عج در 12 فروردین در بهشت رضای مشهد به خاک سپرده شد.
📚معرفی کتابی در مورد ایشان :
کتاب منتظر توسط اقای حبیب الله ابراهیمی ، در شرح احوالات و کرامات ایشان به رشته تحریر در امده است.
علاقمندان به اشنایی بیشتر با زندگینامه ی ایشان ، میتوانند به این کتاب مراجعه کنند.
کتاب منتظر در پست پایین ، جهت مطالعه ی علاقمندان به صورت پی دی اف ، قرار داده خواهد شد.
@sheykh113
4_6019407939633153258.pdf
3.62M
📚کتاب منتظر ( شرح احوالات و کرامات دکتر حاج حسن فرشچی (توکلی ) )
@sheykh113
مزار مرحوم دکتر حاج حسن فرشچی (توکلی ) در مشهد
ادرس مزار ایشان :
مشهد ، بهشت رضا ، بلوک 53 ردیف 16 شماره 3
@sheykh113
مزار مرحوم دکتر حاج حسن فرشچی (توکلی ) در مشهد
ادرس مزار ایشان :
مشهد ، بهشت رضا ، بلوک 53 ردیف 16 شماره 3
@sheykh113
معرفی دکتر محمد محققی ، شهر #تهران :
🔻ایشان از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط بودند.
🍃دکتر فرزام از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط ، در مورد دکتر محققی نقل میکنند :
در اوایل ازدواجم، یك روز به عیال گفتم میخواهم بروم نزد جناب شیخ رجبعلی خیاط و اگر دیر كردم نگران نشوید. روز دوشنبه بود.
رفتم آنجا و دیدم مردی نورانی آنجا نشسته است. صحبت كه ادامه پیدا كرد، متوجه شدم كه او شخصیتی دارای مراتب علمی عرفانی و صاحب كمالات و وارد به مسایل فقهی است كه در علوم قدیمه و علوم دینی هم صاحب نظر است، طوری كه بنده شاگرد او هم حساب نمیشدم.
جناب شیخ هم به ایشان بسیاراحترام میگذاشتند و بسیار باعث تعجب من شده بود كه این مرد كیست؟
شبهای جمعه هم او را آنجا ندیده بودم.
تعجبام این بود كه چرا این آقا با آن همه دانش و معرفت پیش جناب شیخ آمده، او كه از این صحبتها مستغنی است.
با خودم گفتم، من باید اینجا بیایم تا درس بیاموزم، ایشان چرا؟
به هرحال، نزدیك غروب كه شد ایشان بلند شدند و من هم به دنبال او راه افتادم. از در كه بیرون رفتیم، گفتم:
حضرت آقا! میخواهم افتخارآشنایی بیشتری با شما پیدا كنم، گفت:
من محمد محققی هستم. بعد معلوم شد كه ایشان دكتر محمد محققی، استاد دانشگاه و نماینده آیتالله بروجردی در خارج از كشور برای ساختن و اداره مسجد هامبورگ هستند.
آن زمان من حدود 30 سال داشتم و آقای دكتر محققی حدود 50 سال داشتند.
🔻 بعد به ایشان گفتم:
آقا شما مستغنی هستید، چرا نزد استاد میآیید؟
گفتند: ای آقا! بیا و ببین اینجا چه خبر است! گفتم چطور؟ گفت: این شیخ به ظاهر خیاط است، اما بیا ببین به چه مقامی رسیده، به جایی رسیده كه رؤیت میكند و میبیند! بعد گفت: در اولین جلسهای كه نزد جناب شیخ رفتم، اولین سؤال ایشان این بود كه اسم شما چیست؟
گفتم محمد، محمد محققی، بعد پرسید شغل شما چیست؟
گفتم: معلم هستم. گفت: غیر از معلمی؟
گفتم: استاد دانشگاه هستم. گفت: من میبینم كه شما با یك شیئی كروی سر و كار دارید.
آقای محققی گفتند: این حرف را که شنیدم خیلی تعجب كردم، چون من برای امرار معاش از دوره جوانی كره جغرافیایی میساختم و حتی خویشان و همسایگان هم خبر نداشتند. ولی حالا میشنیدم كه این مرد در اولین برخورد به من میگوید شما با یك شیئی كروی سروكار دارید.
🍂 وفات
دکتر محققی در 61 سالگی و در حالی که عمر چندانی نکرده بود بر اثرسکته قلبی چشم از جهان فرو بست و به دیار جاودانه سفر کرد. پس از انجام مراسم با شکوهی در قبرستان ابوحسین قم مقبره «بقعه العلماء» دفن گرید.
📌برای اشنایی بیشتر با زندگینامه دکتر محققی ، میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید :
b2n.ir/639182
منبع :
گفتگوی کیهان فرهنگی با دکتر حمید فرزام ، شماره 203 شهریور1382
@sheykh113
معرفی حاج سیدمحمد موسوی کسایی ، شهر #تهران :
🔻ایشان از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط بودند.
حاج اقای موسوی کسایی متولد ۱۳۱۲ قناتآباد (جنوب تهران) بود ، حاج اقای کسایی از پیر غلامان شمیرانات و از بزرگان جامعه مداحان شمیرانات بود که از ۱۳ سالگی پای منبر مرحوم پدرش، مداحی را آغاز کرده بود و بیش از ۷۰ سال، لباس ستایشگری اهل بیت علیهمالسلام را بر تن داشت.
پدر مرحوم حاج اقای کسایی از روحانیون و روضهخوانان تهران بود و چنان حدیث کسا میخواند و مجالسش خیر و برکت داشت که اهل تهران او را «کسایی» میخوانند و تا امروز هم آنها را با همین نام میشناسند.
«سیدمحمد موسوی» معروف به کسایی از دوران کودکی در کلاس درس اخلاق و معرفت پدر بزرگ شد و از سنین نوجوانی روضهخوانی را شروع کرد. او سال ۱۳۱۲ در محله قناتآباد به دنیا آمد. از دوستان نزدیک حاج اکبر ناظم بود و همه هیئتیهای تهران او را بهعنوان شاگرد شیخ رجبعلی خیاط میشناختند.
این پیرغلام اهلبیت (ع) دروس حوزه و قرآن را از پدر آموخت و قبل از سال ۱۳۴۰ مدرک فوق دیپلم را دریافت کرد و سالهای زیادی در شرکت راهآهن مشغول به کار شد...
خاطره نماز شیخ رجبعلی خیاط
اقای موسوی کسایی که مدتی افتخار شاگردی شیخ رجبعلی خیاط را داشته است، این تلمذ را یکی از بزرگترین و ارزشمندترین دوران زندگیاش میدانست و در خاطرهای گفته است: «روزی هنگام اقامه نماز خدمتش بودیم. در هنگام خواندن سوره حمد چنان میگریستند که صدای گریه بلندشان شنیده میشد و شانههایشان به شدت میلرزید. بنده این حالت را در هیچیک از بزرگان و علما ندیدم.
شاگرد جناب شیخ در ادامه به بیان خاطره ای پرداخت: حاج محسن اصلانی داماد خانواده ما بود و بنده بعد از پدرم هرچه دارم از ایشان است. بنده و حاج محسن، مدتی افتخار شاگردی شیخ رجبعلی خیاط را داشتیم. بنده مشوق و کمک مرحوم اصلانی در مداحی بودم و او را آوردم در جلسات مداحی. ما حدود ۵۰سال در باقرآباد، قلعه نو، امامزاده ابراهیم، کهریزک و دیگر روستاها می رفتیم و مرحوم اصلانی بدون هیچ چشم داشتی به اهالی آنجا خدمات می داد. صبح جمعه ای که از روستایی برمی گشتیم، رفتیم سرمزار جنا ب شیخ فاتحه ای بخوانیم. در مقبره بسته بود. داشتم فاتحه می خواندم. یاد آن نماز ایشان افتادم. گفتم خدایا اگر آن دو رکعت نماز، همان دو رکعت مقبولی است که در روایات، عامل سعادت و قبولی اعمال بیان شده است، الان جایگاه شیخ را به من بنمایان! ناگهان بوی عطر عجیبی از مقبره شیخ متصاعد شد. به اطراف نگاه کردم کسی را ندیدم. به محسن اصلانی گفتم چیزی عایدت نشد؟ گفت بوی عطر عجیبی استشمام می کنم! دور مقبره گشتیم، همه فضا مالامال از رایحه بهشتی بود. یاد آیه مبارکه «فروح و ریحان و جنة نعیم» افتادم و خدا را شکر کردم.
دوستی با حاج اکبر ناظم
یکی دیگر از برکات زندگی آن مرحوم، آشنایی با حاج اکبر ناظم از پیرغلامان و نوحهخوانان سنتی تهران بوده است. چنانکه درباره این دوستی و آشنایی گفته است: «دوست خوب، بهترین همدم در زندگی است که میتواند مسیر و هدفمان را به درستی مشخص کند. یکی از سعادتهای زندگی من دوستی و رفاقت چند ساله با حاج اکبر ناظم بود. از بس پاک بود و دست به خیر که به او عنایت شد. یکی از ویژگیهای چنین افرادی این است که از گذشته و آینده باخبر هستند. ایشان هرچه داشت در راه سیدالشهدا (ع) میگذاشت. چنان اعتقادی به این موضوع داشت که وقتی در بازار تهران روی چهارپایه میرفت و یااباعبداللهالحسین (ع) میگفت زمین و زمان برای مصیبت کربلا گریه میکردند. یکبار دلیل کارش را پرسیدم. گفت: مجنون هیچ چیز جز عشقش نمیشناسد. عشق حسین (ع) وقتی زیباست که به خدا برسد. اگر به جز این باشد یعنی راه را اشتباه رفتهایم.»
منابع :
fardanews.com
aghigh.ir
@sheykh113