eitaa logo
ازتو حرکت از خدا برکت
168 دنبال‌کننده
52 عکس
62 ویدیو
0 فایل
📝یادداشت های شیخ سجاد بازماندگان قشمی . 📌کانال توسط ادمین اداره میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 قسمت چهارم:صدای یار را در آسمان شنیده‌ام مردم منتظر هستند تا پیامبر دستور حرکت به سوی مکّه را بدهد، آنها نمی دانند که پیامبر دلش می‌خواهد در این سفر علی علیه السلام نیز همراه او باشد. ◀️ به راستی آیا علی علیه السلام خواهد توانست در این سفر حضور داشته باشد؟ 🔻آیا فاطمه علیها السلام باید بدون علی علیه السلام به سفر حج برود؟ 🔸مدّتی قبل جبرئیل بر پیامبر نازل شده است و پیام مهمّی را برای او آورده است. 📃 متن پیام چنین است:تو همه واجبات دین را برای مردم بیان کرده ای، امّا هنوز دو واجب مهم، باقی مانده است، اکنون موقع آن است که آنها را برای مردم بیان کنی، آن دو واجب مهم، حج و ولایت علی علیه السلام می‌باشد. ⬅️ معلوم می‌شود که پیامبر در این سفر، دو برنامه مهم در دستور کار خود دارد.برای همین است که خدا از پیامبر خواسته است تا به همه مسلمانان خبر بدهد که برای این سفر آماده شوند. 🔷 همسفر خوبم! از سفر علی علیه السلام روزها می‌گذرد، دل پیامبر برای او خیلی تنگ شده است. وقتی که گل نبود، باید گلاب را بویید، هر وقت که دل پیامبر، بی قرار علی علیه السلام می شود حسن و حسین را در آغوش می‌کشد. 🟣 به راستی آیا تا به حال فکر کرده ای که چرا پیامبر این قدر علی علیه السلام را دوست دارد؟ آیا می‌خواهی تو را از راز آن باخبر کنم؟ 🟩 راز این عشق مقدّس به شب معراج برمی گردد. آن شب که پیامبر به معراج رفت و هفت آسمان را پشت سر گذاشت و به ساحت قدس خدا رسید، صدایی به گوشش رسید 🔻یک نفر پیامبر را با اسم صدا زد: «ای احمد! » پیامبر لحظه ای به فکر فرو رفت، این صدا چقدر آشناست! این صدا که صدای علی علیه السلام است! ⬅️ پیامبر در حریم قدس خدا بود و هفت آسمان را پشت سر گذاشته بود. پس چرا صدای علی علیه السلام به گوش می‌رسید؟ 🔸اینجا بود که پیامبر گفت:خدایا! آیا تو با من سخن می‌گویی یا علی با من سخن می‌گوید؟ و چنین جواب آمد: من خدای تو هستم، اکنون که به حضور من آمده ای به قلب تو نظر کردم و دیدم که هیچ کس را به اندازه علی، دوست نداری، برای همین با صدایی همچون صدای علی با تو سخن می‌گویم تا قلب تو آرام گیرد. 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
📚 قسمت پنجم :از ماه من، خبرهای خوش می‌رسد مردم، گروه گروه به مدینه می‌آیند، فکر می‌کنم آمار مسافران این سفر به هفتاد هزار نفر رسیده باشد. 🔻دیگر وقت حرکت، نزدیک است، امّا علی علیه السلام هنوز نیامده است، مگر می‌شود پیامبر بدون علی علیه السلام به این سفر برود؟ تمام این سفر بهانه ای است تا مردم با ولایت علی علیه السلام آشنا شوند. 🔷باید صبر کرد تا خبری از او برسد. همسفرم! نگاه کن! سواری به سوی مدینه می‌آید، او وارد شهر می‌شود و سراغ پیامبر را می‌گیرد. ◽️مردم در جواب می‌گویند:پیامبر در مسجد است.او نزد پیامبر می‌آید و سلام می‌کند و می‌گوید:ای رسول خدا! من از یمن می‌آیم، من از جانب علی علیه السلام برای شما خبرهای خوشی آورده ام. 🔹پیامبر تا نام علی علیه السلام را می‌شنود گلِ لبخند بر صورتش می‌نشیند، مثل اینکه تمام عرش و ملکوت را به او داده اند. 📜 نامه رسان، نامه علی علیه السلام را به پیامبر می‌دهد و می‌گوید:وقتی که علی علیه السلام به یمن رسید و با قبیله هَمْدان سخن گفت، همه آنها اسلام آوردند، با اسلام آوردن این قبیله، تمام مردم آن کشور، مسلمان شدند ◀️ وقتی پیامبر این سخن را می‌شنود به سجده می‌رود و خدا را شکر می‌کند.سجده پیامبر طول می‌کشد، من نمی دانم این سجده شکر او برای اسلام آوردن اهل یمن است یا برای سلامتی علی علیه السلام ♦️بعد از مدّتی، پیامبر سر از سجده برمی دارد و می‌گوید: سلام خدا بر قبیله هَمْدان. 🔺جا دارد که پیامبر به قبیله هَمْدان سلام کند، زیرا وقتی آنها با علی علیه السلام روبرو شدند، او را شناختند و مجذوب خوبی‌های او شدند. 🟢 من معتقدم به برکت همین سلام پیامبر، مردان و زنان این قبیله همواره پیرو حقیقت خواهند بود. اکنون، پیامبر دستور می‌دهد تا نامه ای برای علی علیه السلام نوشته شود، پیامبر در این نامه از علی علیه السلام می‌خواهد تا همراه با اهل یمن برای انجام حج به سوی مکّه حرکت کند. 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
📚قسمت ششم :اکنون به عهد خویش وفا کن! وقتی در مدینه بودیم جبرئیل بر پیامبر نازل شد و به آن حضرت دستور داد تا سفر مهم خود را شروع کند و در آن سفر، حجِّ خانه خدا و ولایت علی علیه السلام را برای مردم بیان نماید. 🔻قرار است در این سفر اسلام کامل شود، پیامبر تا امروز همه واجبات را برای مردم گفته است، فقط ولایت علی علیه السلام مانده است که باید در این سفر برای مردم بیان شود. 🔹آیا می‌دانی که در همین صحرای عرفات، آیه ولایت نازل می‌شود؟ گوش کن، این جبرئیل است که با پیامبر سخن می‌گوید: 🔸ای محمّد! خدا به تو سلام می‌رساند و از تو می‌خواهد تا به عهد خود وفا کنی و علی را به عنوان جانشین خود معرّفی کنی . امروز مردم باید بدانند که حج با ولایت علی علیه السلام کامل می‌شود. ▫️امّا پیامبر رو به جبرئیل می‌کند و می‌گوید: ای جبرئیل! عدّه ای از این مردم دشمنی و کینه علی را به دل دارند، می‌ترسم که آنان در میان امّت من اختلاف ایجاد کنند و باعث شوند امّت من از اسلام روی برگردانند، از تو می‌خواهم که از خدا بخواهی تا مرا از فتنه آنها ایمن گرداند. ⬅️ همسفر خوبم! پیامبر می‌داند که بزرگان قبیله قُریش هرگز به جانشینی علی علیه السلام راضی نخواهند شد. قریش یکی از بزرگ ترین قبیله‌های عرب است، ریاست شهر مکّه به دست این قبیله است و برای همین تمام عرب‌ها به این قبیله احترام می‌گذارند. 🔸گر چه خود پیامبر نیز از این قبیله است، امّا بزرگان این قبیله با اسلام دشمنی‌های زیادی نمودند. 🔻اکنون موقع حرکت است، همه مردم آماده شده اند. با غروب آفتاب همه به سوی سرزمین مَشعَر حرکت می‌کنند. شوری بر پا می‌شود، گویی یک بیابان به حرکت افتاده است، تا چشم کار می‌کند مردمانی را می‌بینی که به سوی سرزمین مشعر حرکت می‌کنند، چه محشری بر پا شده است! 🔷تو هم با چشمانی اشکبار با سرزمین عرفات وداع می‌کنی!آیا بار دیگر دیدار این سرزمین قسمت ما خواهد شد؟ 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
📚 قسمت هفتم:ای خدای سرزمین مشعر! هوا دیگر تاریک شده است و ستارگان جلوه نمایی می‌کنند، آسمان چه شکوهی دارد! پیامبر در حالی که بر شتر خویش سوار است و ذکر استغفر اللّه بر لب دارد به سوی سرزمین مشعر می‌رود. 🔻بعد از ساعتی به آن سرزمین می‌رسیم، پیامبر دستور می‌دهد تا بلال اذان بگوید، نماز مغرب و عشاء بر پا می‌شود. 🔸امشب که شب عید قربان است، باید در این صحرا بمانیم و فردا اوّل طلوع آفتاب به سرزمین منا برویم. بعد از نماز، پیامبر مقداری استراحت می‌کند. تو هم خیلی خسته ای، قدری استراحت کن... 🔷همسفر! برخیز! اذان صبح نزدیک است، باید سریع وضو بگیری، الآن نماز بر پا می‌شود،صدای اذان در این سرزمین می‌پیچد: اللّه اکبر! ▫️نماز بر پا می‌شود، چه نماز باصفایی!هوا دارد روشن می‌شود و پیامبر رو به قبله ایستاده است و مشغول دعا است. ▫️دعای پیامبر تا لحظه روشن شدنِ هوا، طول می‌کشد، وقتی که هوا کاملاً روشن می‌شود پیامبر به سوی سرزمین منا حرکت می‌کند. 🔻پیامبر از مردم می‌خواهد تا به آرامی قدم بردارند و موجب اذیّت و آزار دیگران نشوند. 🟠 در روزگار جاهلیّت، رسم بر این بود که مردم با عجله، سرزمین مشعر را ترک می‌کردند، امّا پیامبر با این رسم مخالفت می‌کند و برای همین، دستور می‌دهد تا مردم به آرامی به سوی منا بروند. 🔻گوش کن! پیامبر زیر لب این دعا را زمزمه می‌کند:خدایا! توبه مرا قبول کن و دعای مرا مستجاب نما! 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
📚 قسمت هشتم:سلام بر سرزمین آرزوها امروز، روز عید قربان است و ما اکنون به سرزمین منا رسیده ایم.آیا می‌دانی چرا این سرزمین را منا نامیده اند؟ 🔻وقتی که جبرئیل، ابراهیم علیه السلام را به این سرزمین آورد به او گفت:ای ابراهیم! هر چه می‌خواهی آرزو کن! اینجا سرزمینی است که آرزوهای بزرگ برآورده می‌شود. ♦️پیامبر به سوی جَمَره یا همان شیطان بزرگ می‌رود تا بر آنجا سنگ بزند، پیامبر هفت سنگ بر آن می‌زند و هر بار فریاد اللّه اکبر او در همه جا می‌پیچد. 🔹البته ما باید سنگ‌های خود را به آن ستونی که در وسط به عنوان نشانه، نصب شده بزنیم، اینجا سه ستونِ سنگی هست که به هر کدام از آنها جَمَره می‌گویند. 🔶امروز فقط به یکی از آنها سنگ می‌زنیم، امّا فردا و روز بعد از آن، باید به همه ستون‌ها سنگ بزنیم. ⬅️ همسفر خوبم! پیامبر سوار بر شتر خود می‌شود و به سوی مکّه می‌رود تا خانه خدا را زیارت کُند و اعمال خود را انجام دهد.من و تو هم باید همراه پیامبر برویم واعمال خود را انجام دهیم. ✅ پیامبر بعد از انجام اعمال خود، تصمیم می‌گیرد تا به سرزمین مناباز گردد، زیرا بر هر حاجی لازم است که شب یازدهم ماه ذی الحجّه در سرزمین منا باشد. 🔻می دانم که خیلی خسته هستی، خیلی راه رفته ای و طواف و سعی انجام داده ای، امّا باید عجله کنیم و قبل از غروب آفتاب، خود را به سرزمین منا برسانیم. 🔹دیگر راهی نمانده است! نگاه کن، ما نزدیک منا هستیم، همان جایی که باید قربانی کرد! اکنون دیگر می‌توانی جایی را برای استراحت پیدا کنی. 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
📚قسمت نهم:سلام بر یادگار عزیز خورشید امروز، روز یازدهم ماه ذی الحجّه است و ما باید به سوی جَمَره برویم و هر سه شیطان را سنگ بزنیم.ما با هم این عمل واجب خود را انجام می‌دهیم و به درون چادرمان می‌رویم و به استراحت می‌پردازیم. 🔻روز دوازدهم فرا می‌رسد، امروز هم باید به جَمَره برویم و آخرین سنگ‌های خود را به شیطان بزنیم، آیا می‌دانی این تنها عمل واجبی است که باقی مانده است؟ بعد از آن، دیگر حجِّ ما تمام می‌شود. 🔹خبری می‌شنوم، امروز جبرئیل نزد پیامبر آمده و سوره نصر را بر آن حضرت نازل کرده است. ♦️نمی دانم چه رمز و رازی در میان است که پیامبر با نزول این سوره می‌فهمد که مرگ او بسیار نزدیک است، برای همین او می‌خواهد سخنان مهمّی را برای مردم بیان کند 🔺یک نفر در میان مردم اعلام می‌کند:ای مردم! همگی کنار مسجد خیف جمع شوید پیامبر می‌خواهد برای ما سخن بگوید. حتما سوال می‌کنی مسجد خیف کجاست❓ در سرزمین منا، مسجد مقدّسی وجود دارد که در آن مکان، هزار پیامبر نماز خوانده اند. ◀️ مسجد پر از جمعیّت شده است، دیگر جایی نیست، امّا من هر طور شده خود را به داخل مسجد می‌رسانم.پیامبر نگاهی به جمعیّت می‌کند و می‌گوید: 🔶ای مردم! من به زودی به دیدار خدای خود خواهم رفت، بدانید که من دو چیز گرانبها در میان شما به یادگار می‌گذارم، آن دو چیز گرانبها، قرآن و عترت من می‌باشند، خداوند به من خبر داده است که قرآن و عترت من، هرگز از هم جدا نمی شوند تا در روز قیامت کنار حوض کوثر به من ملحق شوند 🟢 همسفر خوبم! این پیام مهمّی بود که پیامبر در این مکان مقدّس به گوشِ همه مردم رساند، امروز دیگر همه می‌دانند که عترت و خاندان پیامبر، خیلی عزیز و محترم هستند، قرآن و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام، یادگارهای پیامبر هستند. 🔷صدای اذان ظهر به گوش می‌رسد، بیا سریع وضو بگیریم و در نماز شرکت کنیم.بعد از نماز، پیامبر به سوی جَمَره می‌رود و سنگ‌های خود را به سه شیطان می‌زند و سپس به مکّه باز می‌گردد. 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
📚قسمت دهم:در این شهر گمشده ای دارم ما به مکّه باز می‌گردیم و در منطقه اَبطَح چادرهای خود را بر پا می‌کنیم. من به چادر خود می‌روم تا خاطرات این سفر حج را بنویسم و برای آیندگان به یادگار بگذارم.نمی دانم چه می‌شود که یکباره هوای دیدن پیامبر به دلم می‌افتد، برمی خیزم و به سوی خیمه پیامبر می‌روم.آیا تو هم همراه من می‌آیی؟ 🔻اینجا خیمه پیامبر است، جمعی از یاران، پروانه وجود او شده اند.من سلام می‌کنم و داخل خیمه می‌شوم. یاران پیامبر از آن حضرت سوال‌های مختلفی می‌پرسند و جواب می‌شنوند. ناگهان، پیامبر سکوت می‌کند و به نقطه ای خیره می‌شود، همه به چهره پیامبر نگاه می‌کنند، هیچ کس سخن نمی گوید. 🔺لحظه ای می‌گذرد، صدای «اللّه اکبرِ » پیامبر سکوت خیمه را می‌شکند.همه می‌خواهیم بدانیم چه شده است. پیامبر رو به ما می‌کند و می‌گوید: همین الآن، جبرئیل بر من نازل شد و این آیه را بر من وحی کرد: إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ ؛ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَهُمْ رَ اکِعُونَ، بدانید که فقط خدا و پیامبر و کسانی که در رکوع نماز صدقه می‌دهند، بر شما ولایت دارند. 🔹همه به فکر فرو می‌روند، به راستی منظور خدا از کسی که در رکوع صدقه می‌دهد کیست؟ او کیست که همچون خدا و رسول خدا بر همه ولایت دارد؟من هیچ کس را نمی شناسم که در رکوع، صدقه داده باشد. 🔸پیامبر رو به یارانش می‌کند و می‌گوید:برخیزید! برخیزید! ما باید به مسجد الحرام برویم و آن کسی را که این آیه در مورد او نازل شده است، پیدا کنیم. 🔻همه به سوی مسجد الحرام می‌رویم.مسجد پر از جمعیّت است، عدّه ای مشغول نماز و گروهی دیگر مشغول طواف هستند.خدایا! ما چگونه گمشده خود را پیدا کنیم؟ چگونه بفهمیم چه کسی در میان این همه جمعیّت، صدقه داده است؟ خوب است که ما به دنبال یک فقیر بگردیم و از او سوال کنیم، این طوری بهتر می‌توانیم گمشده خود را پیدا کنیم. 🟣 آنجا را نگاه کن! یک مرد عرب می‌خواهد از درِ مسجد بیرون برود، نگاه کن، چهره او زرد است، حتما خیلی گرسنگی است، لباس‌های او را نگاه کن که چقدر ژولیده است!آیا موافقی از او سراغ گمشده خود را بگیریم؟ همه ما نزد آن فقیر می‌رویم، نگاه کن، این فقیر چقدر خوشحال است! مثل اینکه تمام دنیا را به او داده اند. 🔶پیامبر به او نگاهی می‌کند و می‌پرسد:ای مرد عرب! از کجا می‌آیی؟ چرا این قدر خوشحالی؟مرد عرب با دست، گوشه مسجد را نشان می‌دهد و می‌گوید:من از پیش آن جوان می‌آیم، او به من این انگشتر قیمتی را داد.صدای اللّه اکبرِ پیامبر در مسجد طنین می‌اندازد.همه از این فقیر می‌خواهند تا بیشتر توضیح دهد. 🔷مرد عرب می‌گوید:ساعتی قبل، وارد مسجد شدم و از مردم درخواست کمک کردم، امّا هیچ کس به من کمک نکرد، من در مسجد دور می‌زدم و طلب کمک می‌کردم، در این میان، نگاهم به جوانی افتاد که در رکوع بود، او با دست اشاره کرد تا من به سوی او بروم، من هم پیش او رفتم و او انگشتر خود را به من داد.همه مردم، اللّه اکبر می‌گویند، و ما به سوی آن جوان می‌رویم.آن جوان، هنوز دارد نماز می‌خواند. ▫️پیامبر تا او را می‌بیند اشک در چشمانش حلقه می‌زند! به راستی این کیست که دیدنش این گونه اشک شوق بر چشمان پیامبر جاری کرده است؟ 🔺او را شناختی یا نه؟ چطور می‌شود آقای خودت را نشناسی؟ او مولای تو، علی علیه السلام است که به حکم قرآن، از امروز بر همه مسلمانان، ولایت دارد. 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
📚قسمت دوازدهم :پیمانی سیاه در خانه دوست آنجا را نگاه کن! آن چهار مرد را ببین، آنها آهسته با یکدیگر چه می‌گویند؟ اولی: دیدید که حدس من درست بود! محمّد می‌خواهد علی را به عنوان جانشین خود معرّفی کند. دومی: آری، به زودی همه مردم با علی بیعت خواهند کرد. سومی:باید کاری بکنیم، ما هرگز اجازه نمی دهیم که علی بر ما حکومت کند! چهارمی:ما باید با هم، پیمانی مهم ببندیم. 🔻همه با این نظر موافقت می‌کنند، آنها با سرعت به سوی کعبه حرکت می‌کنند. 🔶همسفرم آیا می‌دانی آنها می‌خواهند چه کنند؟ خوب است که ما هم همراه آنها برویم. 🔻نگاه کن! درِ کعبه باز می‌شود و آنها وارد خانه خدا می‌شوند. حدس من این است که اینها از بزرگان قریش هستند که به این راحتی وارد کعبه شدند.راستی یادم رفت بگویم، عرب‌ها رسمی دارند که پیمان نامه‌های مهمّ خود را در داخل کعبه قرار می‌دهند. 📜 امّا این چهار نفر می‌خواهند در داخل کعبه، پیمان نامه ای را بنویسند.به راستی این چه پیمانی است که باید در کعبه نوشته شود؟! من باید هر طوری هست وارد کعبه بشوم، آخر من برای بیان حقیقت، مسئولیّت دارم. 🔷یکی از آنها قلم و کاغذی را برمی دارد و شروع به نوشتن می‌کند.خدای من! او چه می‌نویسد؟ آنها می‌خواهند چه پیمان نامه ای را امضا کنند؟ 🔺ما چهار نفر با یکدیگر پیمان می‌بندیم که وقتی محمّد از دنیا برود نگذاریم حکومت به خاندان او برسد. 🟣 من باور نمی کنم، عدّه ای در میان یاران پیامبر باشند و میان خود پیمانی این گونه ببندند!آخر مگر خاندان پیامبر چه کرده اند که اینان این گونه با آنها دشمنی می‌ورزند؟ ⬅️ امّا یادم می‌آید که از قدیم گفته اند ریاست و سیاست پدر و مادر نمی شناسد!اینها برای رسیدن به حکومت و ریاستِ چند روزه دنیا حاضر هستند هر کاری بکنند. 🔻اکنون می‌فهمم که چرا پیامبر در عرفات، از خداوند خواست تا او را در مقابل فتنه‌های دشمنان حفظ کند. اکنون می‌فهمم که چرا پیامبر تا به حال، مراسم بیعت با علی علیه السلام را برگزار نکرده است. 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
📚قسمت سیزدهم :در انتظار پیام آسمانی مانده‌ام پیامبر را می‌بینم که در خیمه خود نشسته است و با خود فکر می‌کند، خدا او را از پیمان نامه ای که در کعبه نوشته شده باخبر کرده است. 🔻به راستی پیامبر با این افرادی که دور او جمع شده اند و خود رامسلمان نشان می‌دهند چه کند؟ اینها به ظاهر مسلمان شده اند و نماز می‌خوانند، امّا با یکدیگر پیمان می‌بندند که بر خلاف دستور پیامبر عمل کنند. 🔷آخر اینها چه مسلمانانی هستند؟! امان از دورویی!! درست است که ماجرای انگشتر دادن علی علیه السلام در رکوع به گوش همه رسیده است، امّا پیامبر می‌خواهد مراسمی رسمی برگزار کند و از همه مردم بخواهد با علی علیه السلام بیعت کنند و به این وسیله دین اسلام را کامل کند. 🔺امّا عدّه ای از اطرافیان او، دشمنی علی علیه السلام را در سینه دارند و به دنبال این هستند تا در اوّلین فرصت ممکن فتنه و آشوب بر پا کنند.آنها منتظر هستند تا پیامبر ولایت علی علیه السلام را اعلام کند تا در میان مسلمانان فتنه کنند و همه زحمات پیامبر را از بین ببرند. ⬅️ خداوند می‌داند که چه موقع، این گروه نخواهند توانست فتنه بر پا کنند، آن وقت به پیامبر خود خبر خواهد داد. غروب روز سیزدهم ذی الحجّه فرا می‌رسد و هنوز پیامبر منتظر پیام آسمانی است. 🔸مردم که مدّت‌ها از خانه و کاشانه خود دور بوده اند، آماده رفتن شده اند، آنها دیگر می‌خواهند نزد خانواده‌های خود باز گردند. امّا پیامبر نمی خواهد این فرصت با شکوه را از دست بدهد، او در کجا می‌تواند اجتماعی به این بزرگی پیدا کند؟ باید در میان این جمعیّت صد و بیست هزار نفری، ولایت علی علیه السلام اعلام شود. 🟢 نمی دانم چه می‌شود که پیامبر تصمیم می‌گیرد که فردا همراه مردم به سوی مدینه حرکت کند.این خبر در همه جا می‌پیچد که پیامبر فردا به سوی مدینه حرکت خواهد کرد. 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
📚قسمت چهاردهم :ما برای بدرقه خورشید آمده ایم امروز چهاردهم ماه ذی الحجّه است، کاروان آماده حرکت است، هزاران حاجی می‌خواهند به خانه‌های خود باز گردند.یک انتظار بزرگ در چهره پیامبر به چشم می‌خورد.به راستی، چه موقع وعده خدا فرا می‌رسد؟ ◀️ کاروان حرکت می‌کند، لحظه خداحافظی با خانه دوست است. آنجا را نگاه کن!مردم مکّه هم آماده سفر شده اند، امّا آنها کجا می‌خواهند بروند؟ 🔻مگر خانه و کاشانه آنها در این شهر نیست؟ پس چرا بار سفر بسته اند؟مردم مکّه می‌خواهند پیامبر را تا بیرون شهر بدرقه کنند، آنها شنیده اند که این آخرین سفر پیامبر به مکّه است، می‌خواهند از پیامبر بهره بیشتری ببرند.آنها می‌خواهند مهمان نوازی خود را کامل کنند. 🔺آن طرف را نگاه کن! مردم یمن، سوار بر شترهای خود شده اند، آیا آنها می‌خواهند به یمن بروند؟راه یمن از راه مدینه جدا می‌باشد، آنها باید در همین مکّه با پیامبر خداحافظی کنند و به سوی جنوب بروند، در حالی که مدینه در طرف شمال است. 🔷هر چه صبر می‌کنم، می‌بینم که آنها برای خداحافظی نمی آیند. آیا آنها می‌خواهند بدون خداحافظی با پیامبر به یمن بروند؟فهمیدم، آنها هم می‌خواهند پیامبر را بدرقه کنند. کاروان از شهر مکّه جدا می‌شود و راه مدینه را در پیش می‌گیرد.آفرین بر اهل مکّه و یمن!این مردم همچنان همراه پیامبر می‌آیند. 🔶اوّل قرار بود آنها فقط تا بیرون شهر مکّه بیایند، امّا اکنون تصمیم می‌گیرند کیلومترها راه را در دلِ این بیابان به احترام پیامبر بیایند!نمی دانم چه شده است که این مردم، سه روز تمام در دل این بیابان‌ها به همراه پیامبر می‌آیند؟ 🟡غروب روز هفدهم ماه ذی الحجّه فرا می‌رسد، دیگر همه ما خسته شده ایم، باید جایی را برای استراحت انتخاب کنیم.آنجا را نگاه کن، میقات جُحْفه را ببین! ⬅️ حتما می‌پرسی جُحْفه دیگر کجاست؟ جُحْفه یکی از میقات‌های حج است، مردمی که از مصر برای حجّ خانه خدا می‌آیند در اینجا لباس احرام بر تن می‌کنند.البته حجّ امسال که تمام شد، سال آینده اگر از راه کشور مصر به مکّه بیایی بایددر اینجا لباس احرام بپوشی و لبّیک بگویی. 🔻همسفر خوبم! اینجا منزلگاه خوبی است و معمولاً کاروان‌ها در اینجا منزل می‌کنند، ما هم شب را در اینجا می‌مانیم. سفر در این بیابان‌های خشک، تو را حسابی خسته کرده است، ما نزدیک دویست کیلومتر راه آمده ایم.اکنون خیمه ای برای خودت بر پا کن و تا صبح، خوب استراحت کن! 🔺ما تا مدینه راه زیادی در پیش داریم، تازه بعد از آن هم باید سریع به شهر خود باز گردی، همه، چشم انتظار تو هستند. 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
📚قسمت پانزدهم:زلال بِرکه در دل کویر امروز یکشنبه، هجدهم ماه ذی الحجّه است و صدای اللّه اکبر به گوش می‌رسد. 🔻همسفر، برخیز! وقت نماز است. مردم همه در صف‌های منظّم پشت سر پیامبر به نماز می‌ایستند.بعد از نماز، این کاروان بزرگ، آماده حرکت می‌شود تا به راه خود در این بیابان ادامه دهد. 🔹آفتاب بالا می‌آید و صدای زنگ شترها سکوت صحرا را می‌شکند، کاروان ۱۲۰ هزار نفری در دل بیابان پیش می‌رود.انتظار در چهره پیامبر موج می‌زند، به راستی کی وعده خدا فرا خواهد رسید؟ وقتی ما مقداری راه برویم به یک سه راهی می‌رسیم، یک راه به سوی مدینه می‌رود، یک راه به سوی عراق و راه دیگر به سوی مصر. 🔺من فکر می‌کنم در آنجا دیگر این کاروان ۱۲۰ هزار نفری تقسیم خواهد شد و هر کس به راه خود خواهد رفت.این اجتماع بزرگ به زودی، متفرّق خواهد شد،ساعتی می‌گذرد، ما حدود شش کیلومتر از جُحفه دور شده ایم، آفتاب بر ما می‌تابد و تشنگی بر من غلبه می‌کند. 🔶حاجی! آیا آبی داری به من بدهی؟ من خیلی تشنه شده ام! قدری صبر کن، در همین نزدیکی ها، یک غدیر هست که می‌توانی از آب آن بنوشی. حاجی! حواست کجاست؟ من آب می‌خواهم، آن وقت تو به من آدرس غدیر می‌دهی؟! 🔷 آقای نویسنده، منظور من از غدیر، همان برکه است، در همین نزدیکی‌ها برکه و آبگیری هست که تو می‌توانی از آب زلال آن بنوشی. چه حرف‌ها می‌زنی! در این بیابان خشک، برکه آب، کجا پیدا می‌شود؟ ◀️نگاه کن، آنجا را ببین! سیاهی درختان را می‌گویم، اگر باور نمی کنی پس این درختانِ بزرگ، برای چه در آنجا روییده اند؟ باید در آنجا آب باشد. راست می‌گویی، سیاهی درختان را می‌بینم، خدای من! آنجا چقدر درخت هست، امّا چگونه در این بیابان، این برکه درست شده است؟ کنار آن برکه، چشمه ای هست که آب از آن می‌جوشد و به این برکه می‌ریزد. بیابان و چشمه آب؟ ما تا دریای سرخ فقط دوازده کیلومتر فاصله داریم، در فصل زمستان باران‌های سیل آسا می‌بارد و در دل زمین فرو می‌رود و در اینجا به صورت چشمه از دل زمین می‌جوشد. 🔻آیا این برکه همیشه در اینجا هست؟ نه، وقتی که تابستان فرا می‌رسد و هوا گرم می‌شود آبِ چشمه خشک می‌شود و با خشک شدن چشمه، برکه هم خشک می‌شود. خدا را شکر که الآن، روزهای پایانی زمستان است و من می‌توانم آب زلال برکه را بنوشم. 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi 🔹بله https://ble.ir/sheykh_qeshmi
سلام عليكم. عید غدیر روز ولایت و امامت و نشانه تداوم حرکت نبوت در مسیر امامت برشما وخانواده محترم تبریک عرض می کنم. شیخ سجاد بازماندگان قشمی ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ⬇️⬇️⬇️⬇️ زیارت مجازی حرم امیر المومنین علی علیه السلام روی نوشته زیر انگشت بزن www.imamali.net/vtour وارد حرم شدید توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید يه مقدار صبر کنید تصویر شفاف ميشه. ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن میتوان کاملا زیارت کردهر جای حرم که دوست داريد زیارت کنید. بنده رو هم دعا کنید. زیارتتان قبول باشد. التماس دعا. 🔸ایتا https://eitaa.com/sheykh_Qeshmi