#داستان_کوتاه
#کظم_غیظ
✅ یکی از خویشاوندان امام سجاد علیه السلام در جمع اصحاب و حضرت ، زبان به دشنام و بدگويى به آن حضرت باز كرد😞
◀️ امام عليه السّلام سكوت نمود و آن مرد بعد از جسارت از مجلس بيرون رفت .
آن گاه ، امام سجّاد عليه السّلام فرمود نزد آن مرد برويم .
🌸 حضرت در راه اصحاب را با اين آيه شريفه نصيحت نمود: ((والكاظمين الغيظ والعافين عن النّاس واللّه يحبّ المحسنين )) 1
✅ وقتى به منزل آن مرد رسيدند، حضرت يكى از همراهان را صدا كرد و فرمود: به او بگوئيد كه علىّ بن الحسين آمده است .
پس هنگامى كه آن مرد درب خانه را گشود و از خانه خارج گشت ⬇️ ⬇️
✅ حضرت به او فرمود: اى برادر! تو نزد من آمدى و به من نسبت هائى دادى و چنين و چنان گفتى ، اگر آنچه را كه به من نسبت دادى در من وجود دارد، پس از خداوند متعال مى خواهم كه مرا بيامرزد.
و اگر آنچه را كه گفتى ، در من نيست و تهمت بوده باشد از خداوند مى خواهم كه تو را بيامرزد😊
✔️ ✔️ چون آن مرد چنين اخلاق حسنه اى را از امام زين العابدين عليه السّلام مشاهده كرد، حضرت را در آغوش گرفته و بوسيد و ضمن عذرخواهى ، گفت : اى سرورم ! آنچه را كه به شما گفتم ، تهمت بود ومن خود سزاوار آن حرف ها هستم ، مرا ببخش 😊💐
1- سوره آل عمران : آيه 134.
📘📘 ارشاد شيخ مفيد: ص 145