11.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 جواب زیرکانهی #امام_سجاد علیه السلام
وقتی امام حسین (ع) برای احیای دین قیام کردند ولی قاتلین تهمت گناهکار بودن به کشتگان قیام زدند
#حجت_الاسلام_رفیعی
#محرم
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ روزمون را زیبا و قشنگ کنیم با سلام بر ارباب
❣عادت سلام کردن به امام حسین (علیه السلام) را نشر دهیم...
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
─═༅🌹﷽🌹༅═─
#پنجره_ای_به_تاریخ_کاشان
قسمت شصت و پنجم
سلام علیکم
روز گذشته در ادامه ماجرای عاشق شدن آقاسید مهدی گفتیم :
او برای نزدیک شدن به دختر حاج سید جعفر نقشه ای کشیده بود .
او تصمیم گرفت به حیثیت خانوادگی اش پشت پا زده و در حجره حاج سید جعفر شاگردی کند !
سوال :
سید مهدی میتوانست از مادرش تقاضای خواستگاری از دختر حاج جعفر را بکند ، چرا این کار را نکرده است ؟
پاسخ اینست که اتفاقا راز شگفت انگیز حکایت عشق سید مهدی در همین نکته نهفته است !
رازی که داستان عاشقی سید مهدی را پس از صد و ده سال ، کاشان را در سراسر جهان بر سر زبانها انداخته است .
بگذریم ...
داستان را خلاصه کنیم و مصدع اوقات دوستان نشویم .
پدر و مادر آقاسید مهدی بر سر درخواست فرزند خود اختلاف سلیقه داشتند ، چون مادر ، شاگردی و کارگری یک تاجر زاده بزرگ را دون شان خانوادگی خود دانسته و با این امر مخالف بود .
اما نهایتاً با توضیحات منطقی همسر خود ، قانع شد و بر موضوع شاگردی فرزند خویش رضایت داد .
صبح فردا ، در یک گفتگوی پدر پسری ، حاج سید حسن تعدادی از تُجار خُبره و کارکشته بازار را برای ( اوستادی ) سید مهدی پیشنهاد کرد ، اما آقا مهدی بر شاگردی حاج سید جعفر پافشاری کرد .
گرچه اصرار سید مهدی برای پدر ، مقداری تعجب برانگیز بود ، اما عاقبت تسلیم خواسته او شده و برای اجابت درخواست فرزند ، راهی حجره حاج سید جعفر شد .
در این حجره ، دو همکار و دوست دیرینه به گپ و گفت های دوستانه و نسبتاً طولانی پرداختند و پس از آن ، حاج سید حسن در خواست فرزند خود را با حاجی جعفر مطرح کرده و گفت : مهدی ما دوست دارد مدتی را زیر دست شما شاگردی کرده و فنون کاسبی را بیاموزد .
این سخن برای حاج سید جعفر ثقیل بود .
او میدانست بابای مهدی ، خودش از تجّار زبده بازار است و درخواست شاگردی در حجره ای دیگر ، نا معقول و تعجب برانگیز بود .
لذا پس از همه شرح و تفصیل ها . حاج جعفر ، رو کرد به حاج سید حسن و گفت باید شخصاً با آقا مهدی صحبت کنم .
بنابراین ، آن دو یار قدیمی از هم خداحافظی کرده و گفتگو فیصله یافت .
نکته جالب داستان ، گفتگوی حاج سید جعفر با آقا مهدی بود که عصر همان روز اتفاق افتاد .
آقاسید مهدی با زانوان لرزان و تپش قلب فراوان ، وارد حجره ای شد که آرزو داشت این شخص پدر همسرش باشد ؟!
سید مهدی راه سخت و خطرناکی را در پیش گرفته بود .
از یک سو باید در این حجره ، لیاقت دامادی خود را به حاج سید جعفر ثابت کند .
از سوی دیگر باید سعی کند ، دل دختر را بدست بیاورد .
و از همه مهمتر ، خود مهدی هم میخواست بداند با این خانواده چند چند است ، چون مهدی فقط ظاهر دختر را دیده بود .
اما از خلق و خو و فرهنگ و تربیت و دانش و روحیات او هیچ نمیدانست !
سید مهدی به محض ورود ، سعی کرد صدای لرزان خود را پنهان کند ، لذا با صلابتی مصنوعی ،سلام کرده و در مقابل حاجی ایستاد .
پس از خوش و بش های اولیه ، حاج جعفر رو کرد به مهدی و گفت :
پسر جان ، در خواست شما را جناب ابوی با من مطرح کرده ، اما دوست دارم از زبان خودت انگیزه این تصمیم را بشنوم .
سید مهدی که جوان صادق و زرنگ و تحصیل کرده ای بود ، با زبر دستی پاسخ اوستاد خود را داد و گفت ، تا مدتی قبل مشغول تحصیل بوده ام ، و با اتمام مراحل تحصیل ، میخواهم در حجره پدر به کسب و کار بپردازم .
لذا دوست دارم شما کمک ام کنید تا به خواسته ام برسم !!!
حاجی جعفر بدون اینکه بداند خواسته او ، دخترش هست ، به سید مهدی گفت ، به یک شرط شما را میپذیرم !
این شرط آنست که دلم نمیخواهد به عنوان پسر حاج سید جعفر نزد ما باشی ، بلکه باید به عنوان یک کارگر ساده ی حقوق بگیر در حجره ما فعالیت کنی و هر چه گفتم دربست و بدون تانی اجرا کنی .
سید مهدی که خود را در آستانه رسیدن به آرزویش میدید ، گفت : اتفاقا تصمیم و درخواست خودم نیز چنین است .
سپس حاج سید جعفر گفت از چه زمانی شروع میکنی ؟
سیدمهدی گفت ، هر زمان که شما بفرمایید !
حاج سید جعفر گفت : پس فوراً کُت خود را بِکَن و شروع کن .
این را گفت و از جا برخاست و برای انجام کاری به طرف درب خروجی حجره حرکت کرد .
اما قبل از خروج از حجره ، برگشت و گنجه ای را گوشه حجره به سید مهدی نشان داد و گفت ، داخل آن گنجه جارو و وسائل نظافت هست !!!
ولی سید مهدی بجای اینکه از این حرف اوستا دلخور شود ، حاضر بود در عوض یک بار دیدن دختر حاجی ، حجره اش را لیس بزند !
میگویند هیچ روزی برای سید مهدی زیباتر و فرحبخش تر از روز اول شاگردی در حجره حاجی جعفر نبود ، چون احساس میکرد چند قدم به آرزویش نزدیکتر شده است .
اما بنده خدا نمیدانست چه حوادث حیرت انگیزی در پیش دارد .
ادامه دارد...
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
خدا کند که بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
اللهم عجل لولیک الفرج صلوات
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام:
السّاعَةُ الَّتى تُسْتَجابُ فيهَا الدُّعآءُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مابَيْنَ فَراغِ الاْمامِ مِنَ الْخُطْبَةِ اِلَى اَنْ يَسْتَوِى النّاسُ فى الصُّفُوُفِ وَساعَةٌ اُخْرى مِنْ اخِرِالنَّهارِ اِلى غُرُوبِ الشَّمْسِ.
🏷 ساعتهايى از روز جمعه كه دعا مستجاب مى شود: فاصله بين فراغت امام از خطبه تا تنظيم صفوف - آغاز نماز - و آخرين ساعت روز جمعه تا غروب آفتاب است.
وسائل الشيعه، ج 5، ص 46
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣وقتی بهم میگن:
با این همه مشکلات چه حوصله ای داری میری روضه....
#یا_حسین (ع)
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
18.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 کشف پیکر مطهر ۵ شهید از کانال کمیل در روز شهادت امام سجاد (ع)
۲۸تیرماه ۱۴۰۳
#محرم
#کانال_کمیل
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣عاشق نباشی، عاقبت بخیر نمیشی!
#حجت_الاسلام_شجاعی
#امام_حسین (ع)
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️با انگشتتون پول 💰 دربیارید!
شیوههای خلاقانهٔ کسب درآمد با انگشت 😯
#رمزارز
#طنز
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim