eitaa logo
حکایت‌های شِیخ عَبدُالرَّحیم
621 دنبال‌کننده
958 عکس
2.1هزار ویدیو
11 فایل
─═༅🕯📜﷽📜🕯༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ " مِلَتی کِه تاریخِ خود را نَدانَد، مَحکوم بِه تِکرار آن خواهَد بود ... " . . استفاده از مطالب کانال (حکایات)، بدون درج لینک کانال شیخ عبدالرحیم، منع شرعی دارد 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣حال راننده‌ای که رسیده بجنورد، بعد دیده بارنامه برا بروجرد بوده!!! 😅 پ.ن ۱: بجنورد، بروجرد، بروجن، بیرجند شبیه همن، اما مسیرشون فرق داره... پ.ن ۲: اگر تو زندگی‌ مراقب هدف‌مون نباشیم، آخر جاده، سر ازجای دیگه درمیاریم... https://eitaa.com/joinchat/1633813156Ce1a9f12310
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ روزمون را زیبا و قشنگ کنیم با سلام بر ارباب ❣عادت سلام کردن به امام حسین (علیه السلام) را نشر دهیم... https://eitaa.com/joinchat/1633813156Ce1a9f12310
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─═༅🌹﷽🌹༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ قسمت دوم در نوشتار قبلی عرض کردیم ، غائله نایبی های کاشان که دو سه نسل قبل از ما رخ داده یکی از مهیب ترین بلاهایی است که آثار و خاطرات تلخ آن هنوز در برخی نقاط کاشان نمایان است . لذا گفتگو در باره آن میتواند بر بصیرت افزایی جامعه تاثیرات زیادی داشته باشد . اما قبل از نقل حکایات نایب حسین و فرزندانش لازم است تصویر واقعی از شکل و شمایل و محلات کاشان و همچنین افراد تاثیر گذار کاشان داشته باشیم . در ایام شرارت نایبی ها علمای نامدار زیادی در کاشان میزیسته اند ، که یکی از مهمترین آنان مرحوم آیه الله العظمی ملاحبیب الله شریف کاشانی بوده است . ملاحبیب الله شریف یکی از اعجوبه های علم و فقاهت است که خدمات شگرفی به مذهب تشیع کرده ، اما تا کنون نام و مقام و مرتبه علمی ایشان نزد همشهریان خود مهجور مانده است . مرحوم ملاحبیب الله تا سی سالگی در اصفهان و تهران و نجف و کربلا به دنبال کسب علم بوده و پس از آن به کاشان بازگشت و ضمن تالیف و تدریس و تبلیغ ، مرجعیت دینی مردم منطقه را به عهده میگیرد . ایشان از خود بیش از دویست اثر تالیفی مهم بر جای گذارده که معنای تالیف دویست کتاب تنها برای اهل علم قابل درک است . مرحوم ملاحبیب الله یکی از کتاب های خود را در شرایطی تالیف کرده است که در دو شب متوالی دو فرزند خود را از دست داده و با دل داغدار مشغول نگارش بوده است !!! در احوالات آیه الله گفته اند ، ایشان در ایام محرم در حسینیه ها و تکایای مختلف منبر رفته و به وعظ و خطابه و مصیبت خوانی مشغول میشده . ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ یک سال در ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺤﺮﻡ ، پنج شش ﺟﻠسه ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ سخنرانی ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩه ﺑﻮﺩ . در آن سال ﯾﮏ ﭘﯿﺮﺯن ﺭﻭﺯ ﺍﻭّﻝ ﻣﺤﺮّﻡ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺁﻣﺪ ، ﺟﻠﻮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ و ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ، ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ‌ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ، ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺭﻭﺿﻪ‌ ﺧﺎﻧﻪ‌ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ . ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ۵ - ۶ ﺟﻠﺴﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩه‌ﺍﻡ و ﺩﯾﮕﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﻢ . پیرزن میگوید : ﺭﻭﺿﻪ‌ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ع) ﺍﺳﺖ ، ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ؟ ﺑﯿﺎ ﺭﻭﺿﻪ‌ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ. ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ‌ﮐﻪ ﺭﺩ ﻧﮑﻨﺪ، ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺭﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺑﮕﻮﯾﺪ ساعت خوبی نیست و ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ . بنابر این ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺳﺎﻋﺖ ۲ بعد از ظهر ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﻡ و ﺳﺎﻋﺖ ۲ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ حال ﺭﻭﺿﻪ ﮔﻮﺵ کردن دارد ؟ ولی ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺮ ﺑﺪﻫﺪ، ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ ، ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﯿﺎ . آیه الله ﺩﯾﺪ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﺗﺪﺑﯿﺮﯼ ﮐﺮﺩه و ﭼﺎﺭه‌ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﺪ ، میایم . میرزا حبیب‌الله رﻭﺯﺍﻧﻪ ﻣﯽ‌ﺭﻓﺖ به این جلسه و ﻣﺴﺘﻤﻊ ﺍﻭ ﻫﻢ ۵ - ۶ ﺯﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ . ﺭﻭﺿﻪ‌ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﺪ و ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ هم ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ . ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﺒﻖ ﺭﺳﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺿﻪ‌ﻫﺎ ﻭ ﻣﺠﺎﻟﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺒﺢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﮐﺎﻣﻼ‌ً ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ بتواند ﺷﺐ ﻋﺮﺽ ﺍﺩﺏ ﮐﻨﺪ . ﻫﻤﻪ‌ ﺭﻭﺿﻪ‌ﻫﺎ ﻭ ﻣﺠﺎﻟﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩ. میرزا حبیب الله ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ پیرزن ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺻﺒﺢ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪه . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ ﻧﻬﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ و خوابید . ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻼ‌ﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ . ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا(س) ﻓﺮﻣﻮﺩند : ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻧﮕﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﻫﺪ ، ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﻧﺮﻓﺘﯽ ؟ میرزا حبیب الله ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ، ﺳﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪ. ﺑﺎ ﺍﯾﻦ‌ﮐﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ‌ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ‌ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩ ، ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﯾﺪ. ﻫﻮﺍ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻣﯽ‌ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﺯﻥ مکرر ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﻭ دوباره ﺩﺍﺧﻞ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ و خیلی ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺍﺳﺖ . ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ آیه الله ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺩﯾﺪ ، اما ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻣﯽ‌ﺩﯾﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ ؟ ﺧﺎﻧﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ. در این هنگام میرزا حبیب‌الله با دو دست ﺩﺭ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺯﺩ و ﮔﻔﺖ : ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﻢ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﺪ . یکی دیگر از حکایات مربوط به آن عالم عظیم الشان رویای دیدن مولا امیرالمومنین علیه السلام است : روزی ملا حبیب‌الله شریف در عالم رویا امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دیدند که به ایشان فرمودند : چرا به زیارت فرزندم محمدهلال نمی‌روید ؟ این مسأله سبب می‌شود که ایشان به همراه گروهی از مردم شهر کاشان در روز بیست‌و‌یکم ماه مبارک رمضان با پای پیاده راهی زیارت این امامزاده مکرم شوند و از آن زمان تاکنون همه‌ساله این سنت باشکوه‌تر از گذشته برگزار می‌شود. آیه الله ملا حبیب الله شریف در سال ۱۳۴۰ قمری و در سن ۷۸ سالگی در کاشان دارفانی را وداع گفته و پیکرش مطهرش در مزار دشت افروز به خاک سپرده شد . در قسمت های بعد ، حکایت های ملاحبیب الله و نایبیان را نقل خواهیم کرد . ادامه دارد ... https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣گاهی دلم به سمت خدا می‌برد مرا یعنی به آستان رضا می‌برد مرا ❣مثل کبوتری که به پرواز آمده‌ست تا کوی دوست، بال دعا می‌برد مرا https://eitaa.com/joinchat/1633813156Ce1a9f12310
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
« إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِذَلِکَ» خدایا! اگر ببخشایی، کیست که از تو سزاوارتر به عفو باشد؟ https://eitaa.com/joinchat/1633813156Ce1a9f12310