فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ روزمون را زیبا و قشنگ کنیم با سلام بر ارباب
❣عادت سلام کردن به امام حسین (علیه السلام) را نشر دهیم...
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
─═༅🌹﷽🌹༅═─
#پنجره_ای_به_تاریخ_کاشان
قسمت نود و هفتم
سلام علیکم
ضمن عرض خیرمقدم به میهمانان تازه وارد به کانال شیخ عبدالرحیم ، به استحضار میرساند ، در این ایام به مناسبت نزدیکی اربعین ، در روزهای گذشته ، خاطرات جالب زوار کربلا را مرور میکردیم .
اینک نگارنده نیز یکی دیگر از خاطرات شخصی خود را خدمت عزیزان عضو کانال ، نقل میکنیم .
-----------------------
از فضیلت های زیارت شش امام معصوم (ع) در عراق که بگذریم ، مسافرت با کاروان های زیارتی ، زیبایی ها و لذت های دیگری هم دارد .
در ابتدای سوار شدن در اتوبوس ، زائرین هیچ آشنایی و شناخت قبلی از هم ندارند ، تنها خانواده ها با هم ارتباط و گفتگو دارند .
اما وقتی اتوبوس از ترمینال حرکت کرد ، سی چهل کیلومتر که از شهر دور میشویم ، رفته رفته میوه ها و تنقلات از ساک ها بیرون آورده میشود و هر صندلی به مسافران جلویی و عقبی ، خوردنی تعارف میکنند و کم کم گفتگوها و اختلاط کردن ها و بعضاً مزاح کردن ها و خندیدن ها شروع میشود .
لذا هنوز به مرز مهران نرسیده ، کاروان تبدیل به یک جمع خانوادگی و صمیمی میشود .
همه باهم دوست شده و در کارها به یکدیگر کمک میکنند و برای هم مراقبت و مهربانی میکنند .
این ارتباطات در طول سفر به جایی میرسد که حتی پس از مدت ها بازگشت از سفر ، زائرین با یکدیگر ارتباط و رفت و آمد و میهمانی میکنند .
حتی آشنایی طول سفر ،گاهی به وصلت ها و ازدواج ها نیز منجر میشود .
اما پس از اینکه بین کاروانیان رتباطات صمیمانه ایجاد میشود ، متاسفانه در برخی سفرها گاهی اتفاقاتی رخ میدهد که شیرینی سفر به کام همه کاروان تلخ میگردد .
-------------------------
چند سال قبل کاروانی که وظیفه خادمی آن به عهده نگارنده بود ، قبل از حرکت ، خبر دار شدیم دو تن از زائرین ، زن و شوهر جوانی هستند از اهالی لتحر کاشان که خانم جوان باردار بود و ماههای آخر حاملگی را سپری میکرد .
چون اینجانب خبر از جاده ها و مسافت زیاد و گاهی دست اندازهای پر تلاطم (مخصوصا از مرز مهران تا نجف و جاده های مخروبه عراق ) داشتیم ، به شوهر این خانم گفتیم این سفر برای همسرتان خطرناک است و توصیه کردیم از سفر انصراف دهند .
جوان لتحری که از ورزشکاران باستانی کار با اندامی تنومند بود ، اصرار داشت که امام حسین (ع) هوای ما را خواهد داشت و دوست داریم قبل زایمان و گرفتاری های بچه داری ، به پای بوس امام حسین (ع) مشرف بشویم .
به زائر جوان گفتیم ، حال که اصرار دارید ، لااقل با پزشک معالج اش مشورت کنید .
یک روز قبل از حرکت با آقای زائر تماس گرفتم که آیا با پزشک معالج خانم مشورت کرده اید یا نه ؟
ایشان گفت : بله ، پزشک شان گفته چون ماه آخر بار داری هست ، این سفر طولانی برایشان خطرناک است ، ولی تصمیم ما عوض نشده و فردا راس ساعتی که اعلام کرده اید ، پای اتوبوس حاضر خواهیم شد .
خلاصه ، از ما اصرار به نیامدن و از ایشان هم ابرام به آمدن ، تا اینکه فردای آن روز همه زوّار سوار شده و حرکت کردیم .
هنوز راه زیادی نپیموده بودیم که رفته رفته خانم های کاروان از وضعیت این بانوی جوان مطلع و نگرانی برای سلامت مادر و بچه به همه کاروان سرایت کرده بود .
در تمام طول مسیر ، در رستوران ها و نماز خانه های بین راهی حق تقدم در نشست و برخاست ها ، با این خانم باردار بود .
الحمدالله شب بسلامتی به مرز مهران رسیدیم و اتفاقی نیفتاد ، اما همه نگرانی ما از پایانه مرزی مهران تا نجف اشرف بود.
چون جاده های این مسیر ، بعلاوه اتوبوس های داغون ، استخوان های بدن هر آدم سالمی را هم جابجا میکرد ، چه رسد به یک بانوی باردار با آن وضعیت ویژه ....
در شروع حرکت به سمت نجف ، چاره ای نبود که به راننده عراقی نیز اطلاع دهیم ، در کاروان چنین زائری داریم و باید در رانندگی و سرعت و دست اندازها ، مراقبت های بیشتری اعمال کند .
درد سرتان ندهیم ، با هر ترس و دلهره و نگرانی که بود ، کاروان وارد شهر نجف شده و مقابل هتل مربوطه توقف و خانم جوان را با سلام و صلوات وارد هتل کرده و در یکی از بهترین اطاق ها اسکان داده شد .
وضعیت کاروان در مدت سه روزی که در نجف بودیم ، بجایی رسیده بود که همه زوار وقتی در صحن مطهر ، یا مسیر راه یا رستوران هتل همدیگر را میدیدند ، اولین سخن شان احوالپرسی خانم بار دار بود .
شکر خدا سه روز زیارتی در نجف اشرف بسلامتی طی شد و صبح فردا قرار است به سمت کاظمین و سامرا و در آخر نیز به سمت کربلا حرکت کنیم .
صبح علی الطلوع مسافرها پس از صرف صبحانه ، ساک های خود را به اتوبوس منتقل و همه سوار شدند و آماده حرکت بودیم . 👇
برای اطمینان از تکمیل آمار زائرها ، در اتوبوس سرشماری نهایی را کردیم و در شمارش متوجه شدیم ، دو نفر از مجموع چهل نفر ، کسری است .
پس از پرس و جو از همسفران ، گفتند زن و شوهر جوان لتحری هنوز نیامده اند .
چون هوا به شدت گرم بود و مسافرها در اتوبوس اذیت میشدند ، فورا به هتل بازگشته و به درب اطاق زوج جوان رفتم .
درب اطاق را زدم و پس از لحظاتی پهلوان لتحری درب را باز کرد و از ایشان علت معطلی را سوال کردم .
ایشان گفت : حاجی ، شما کاروان را ببرید کربلا ، ما نمیتوانیم بیائیم !!!
علت را جویا شدم ، و ایشان خبر بسیار ناگواری دادند ، به گونه ای که قلب مان از شدت تاثر در حال ایستادن بود ، جوان زائر گفت برای همسرم مشگل زنانگی پدید آمده است و امکان حرکت دادنش نیست !!!
لذا چاره ای نداشتیم که کاروان را به دست روحانی سپرده و آنها را راهی کنیم و خودمان به مسئولیت حفاظت از سلامتی زائر بپردازیم .
ناچاراً ، به اتوبوس باز گشتیم و به مسافران گفتیم ، متاسفانه حادثه ای که نباید اتفاق میافتاد ، افتاد و همسفر شما دچار مشگل حاد شده است .
با شنیدن این خبر ، غم و اندوه فراوان ، کاروان را فرا گرفت و برای اولین بار بود که بیش از نیم کاروان ، بدون روضه و مصیبت خوانی بنای گریه و زاری گذاشتند .
حقیقتا افسردگی و پریشانی در چهره تمامی اهل کاروان هویدا بود .
مع الوصف، سفارشات لازم را به زواّر و هماهنگی های لازم را با روحانی کاروان کرده و آنان را راهی سفر کربلا کردیم .
سپس با سرعت به هتل بازگشته و با ویلچر خانم بیمار را به درمانگاه ایرانی منتقل و پس از معاینات لازم ، دستور انتقال فوری به زایشگاه نجف دادند .
اما چون آمبولانس درمانگاه ، بیمار بدحال به بیمارستان برده و برای بازگشت آمبولانس فرصت انتظار نداشتیم .
با همان ویلچر مسیر سه کیلومتری تا زایشگاه را با پای پیاده رفتیم .
( ناگفته نماند ، سوار نشدن به تاکسی ، علتی داشت که قابل بیان نیست )
بنابرین ، خانم بیمار را به زایشگاه رسانده و به دست اطباء و پرستاران سپردیم .
در این فاصله که خانم را برای معاینات پزشکی به داخل بخش منتقل کرده بودند ، چهره غمزده و چشمان نمناک پهلوان لتحری ، دل هر انسانی را پریشان میکرد .
دقایقی گذشت و جوان لتحری از سالن انتظار و درب زایشگاه خارج شد .
از پشت پنجره ها دیدم ایشان رفت وسط بلوار خیابان و به طرف حرم مولا امیرالمومنین (سلام الله علیه) ایستاد و به آقا شکایت کرد ، و سپس به سالن زایشگاه بازگشت .
ساعتی پر از استرس و نگرانی بر ما گذشت ، چون برای سلامتی خود خانم دلواپسی شدیدی بر ما وارد شده بود .
ناگهان پرستاری از درب خروجی بخش زایمان خارج و به طرف ما آمد .
در یک ساعتی که ما در اطاق انتظار مانده بودیم ، گذشت زمان خیلی آرام و وحشتناک میگذشت .
وقتی پرستار از درب بخش خارج شد ، فاصله او تا مکانی که ما ایستاده بودیم ، بیش از ده دوازده قدم نبود ، اما هر قدم پرستار به اندازه خواندن کتابی مطول از داستان های تراژیک ، جانکاه و انتظارکش بود !
عاقبت پرستار در مقابل ما ایستاد و با لحن عربی غلیظ خبری به ما داد که حکایت از عظمت و کرامت مولای مهمان نوازمان علی بن ابیطالب (ع) داشت .
پرستار به ما خبر داد ، مادر و بچه هر دو سالم هستند ، منتها فعلا تا سه چهار ساعت باید زیر سِرُم باشد .
وقتی این خبر از جانب پرستار رسید ، صحنه عجیبی وسط سالن رخ داد ، به شکلی که توجه جمعیت حاضر در سالن را جلب کرد .
وقتی صحبت های پرستار را برای پهلوان لتحری ترجمه کردم ، ناگهان به حالت انفجاری از جای برخاست ، کفش ها را از پای درآورد و به سرعت و با پای پیاده به سمت حرم مطهر فرار کرد .
بیش از این مصدع نشویم ، الحمدالله ماجرا به خیر گذشت و پس از چهار پنج ساعت با سفارشات پزشک ، آمبولانسی اجاره کرده و خانم را سوار کردیم و به سمت کربلا حرکت نمودیم .
اما ترخیص زائر باردار از زایشگاه پایان ماجرا نبود .
ان شاءالله ادامه این حکایت شگفت انگیز و پر ماجرا ، صبح فردا ، به شرط حیات ، تقدیم چشمان مهربانتان خواهد شد .
ادامه دارد ...
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
❣دعای هر روز #ماه_صفر
🔹يا شَدِيدَ الْقُوىٰ وَ يَا شَدِيدَ الْمِحالِ، يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ، ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِى شَرَّ خَلْقِكَ، يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ، يَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذٰلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنِينَ، وَصَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.
🔸ای سخت نیرو و سخت کیفر، ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز، همه آفریدگانت در برابر عظمتت خوارگشته، مرا از شر آفریدگانت کفایت کن، ای نیکوکار، ای زیبا کار، ای نعمتبخش، ای افزون کن، اى كه نيست معبود حقى جز تو، منزهى تو، بدرستى كه من از ظالمانم، پس اجابت كرديم برايش و نجاتش داديم از غم و همچنين نجات دهيم مؤمنان را، و رحمت خداى بر محمد و آل پاك و پاكيزه اش.
✅در مفاتیح الجنان آمده است که برای محفوظ ماندن از بلاهای نازله در این ماه، هر روز ده مرتبه این دعا را خوانده شود.
التماس دعا 🤲
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
چه اذن دخولی؛ «یَرَونَ مَقامی»
بخوان با شعف: «یَسمَعونَ کلامی»
اگر بیقرارِ جواب سلامی
به آهی بلرزان دل مبتلا را
#لبیک_یا_حسین (ع)
#اربعین
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک عدد زائرِ خوشمزه😍
فقط کیفش😇
#زائر_کوچولو
#اربعین
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
20.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣عزاداری محرم در شهر قطیف عربستان ، علیرغم کارشکنی آلسعود
علیرغم ایجاد جو امنیتی در مناطق مختلف قطیف ، جوانان شیعه عربستانی بر اقامه مراسم و آئینهای عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام اصرار داشته و اقدام به برگزاری دستهجات و مواکب عزاداری کردهاند .
#لبیک_یا_حسین (ع)
#محرم
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
❣بار و بندیل ببندید که فردا برویم
قطره ایم و همه باید سوی دریا برویم
مادرش چشم براه من و تو در حرم است
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم....
#لبیک_یا_حسین (ع)
#اربعین
#امیر_کرمانشاهی
─═༅ 📚شِیخ عَبدُالرَّحیم🖌 ༅═─
https://eitaa.com/sheykhabdolrahim