eitaa logo
حکایت‌های شِیخ عَبدُالرَّحیم
621 دنبال‌کننده
958 عکس
2.1هزار ویدیو
11 فایل
─═༅🕯📜﷽📜🕯༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ " مِلَتی کِه تاریخِ خود را نَدانَد، مَحکوم بِه تِکرار آن خواهَد بود ... " . . استفاده از مطالب کانال (حکایات)، بدون درج لینک کانال شیخ عبدالرحیم، منع شرعی دارد 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣گاهی دلم به سمت خدا می‌برد مرا یعنی به آستان رضا می‌برد مرا ❣مثل کبوتری که به پرواز آمده‌ست تا کوی دوست، بال دعا می‌برد مرا https://eitaa.com/joinchat/1633813156Ce1a9f12310
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
« إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِذَلِکَ» خدایا! اگر ببخشایی، کیست که از تو سزاوارتر به عفو باشد؟ https://eitaa.com/joinchat/1633813156Ce1a9f12310
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ روزمون را زیبا و قشنگ کنیم با سلام بر ارباب ❣عادت سلام کردن به امام حسین (علیه السلام) را نشر دهیم... https://eitaa.com/joinchat/1633813156Ce1a9f12310
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─═༅🌹﷽🌹༅═─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌ قسمت سوم خدا کند سرگذشت نایب حسین کاشی را آنان بخوانند که همیشه از همه چیز گلایه دارند . یک بخش از مردم آرامش و امنیت و آنهمه ارزاق و نعمت های خدا دادی پیش چشمشان جلوه ندارد و همیشه عادت دارند نیمه خالی لیوان را ببینند . لطفا این حکایات را با دقت بخوانید و برای دیگران نقل کنید تا عبرت بگیرند و قدر داشته های خود را بدانند . --------------------------- در زمانی که فرزند سیزده ساله محمدعلی میرزا یعنی احمدشاه به تخت پادشاهی نشست ، در اثر تضعیف حکومت کشور ، جامعه متلاطم و بی ثبات شد ، و زمینه ظهور اشرار و گردنکشان و یاغیان در جای جای کشور فراهم شد . جالب اینجاست که غالب اشرار و طغیانگران ، عَلَم اصلاح طلبی بدست گرفته و با شعار مبارزه با بی عدالتی حکومتی ، خود به هر گونه قتل و غارت و ظلم و هتک حرمت دست زدند . یک نمونه از پرچمداران اصلاح طلبی و آزادی خواهی و برپاکننده عدل و عدالت در کاشان ، طائفه نایب حسین کاشی و فرزندانش بود . در باره غائله نایب حسین کاشی هر چه بگوئیم باز هم قلم از تجسم واقعیت آنان عاجز است . البته در باره این بلای خانمان سوزی که ۱۴ سال گریبانگیر مردم کاشان بود ، نویسندگان زیادی همچون خسرو معتضد ، منوچهرریاحی ، ایرج افشار ، حسن قدسی و احمد کسروی معدوم نوشته اند . اما مرحوم آیه الله العظمی شیخ عبدالرسول مدنی ( داماد مرحوم ملاحبیب الله شریف ) شخصا شاهد اوضاع بوده و در این باره ، نگارش دقیق تری از این تحولات شوم داشته است . مرحوم ملاعبدالرسول مینویسد ، در زمان ما ( ۱۲۰ سال قبل ) انواع بلاها از جمله وبا ، طاعون ، قحطی ، خشکسالی ، آفات درختان همچون شته و زنگ و همچنین جنگ جهانی امان از مردم بریده بود . ملاعبدالرسول میگوید ، اما همه اینها یک طرف ، بلای غم انگیز و کمرشکن نایبی های اصلاح طلب ! هم یک طرف دیگر ..... و اما نایب حسین کی بود !؟ نایب حسین فردی شجاع ، چابک ، نترس و در عین بی سوادی بسیار باهوش بود . او در ایام جوانی و قبل از متلاطم شدن کشور با برادرش هاشم به راهزنی و دزدی مشغول بود ، اما در حین یکی از عملیات راهزنی هاشم کشته میشود و حسین در دارالحکومه کاشان به جرگه سربازان و محافظان راهها در میآید و در همین ایام واژه نایب به نام او اضافه و به نایب حسین معروف میشود . اما با شروع نا آرامی ها و آشوب های کشوری ، زمینه را برای شرارت و یغماگری فراهم دیده و با هشت پسر خود پرچم اصلاح طلبی برافراشته و کرد آنچه کرد ! نام اولین فرزند نایب حسین ، ماشاءالله خان بود که او مغز متفکر و مرکز ثقل قدرت نایبیان بود . گر چه در غائله اشرار کاشان بیشتر نام نایب حسین بر زبانها جاری است ، ولی دست فرزند ارشد او معروف به سردار ماشاءالله خان بیش از دیگران در کشتارها و جنایت ها آلوده است . ماشاءالله خان جوانی رشید ، زیبا روی ، خوش قامت ، شجاع ، چابک و بسیار زیرک بود . فرزند دیگر نایب حسین ، نایب علی معروف به شجاع لشکر بود که در یکی از درگیری ها در جوشقان تیر خورده و کشته شد . فرزند سوم ، اکبرشاه بود که در درگیری های طبس کشته شد ! فرزند چهارم ، حسن خان ، معروف به منصور لشکر بود . فرزند پنجم ، حسن خان معروف به سیف لشکر است . فرزند ششم ، رضا خان نام داشت . فرزند هفتم ، امیر خان است . و فرزند هشتم نیز مهدی خان که البته این برادر از مادری دیگر است . در ضمن نایب حسین سه دختر هم دارد که هر سه دامادش هم جزء دار و دسته او و از یاران اصلاح طلب ! نایب حسین بشمار میروند . در ایام نایبی ها ، شهر کاشان به دو بخش جدا از هم تقسیم شده بود ، یکی شهر کاشان که دور آن با دیوارهایی قطور گبری محصور بود و امتداد دیوار دور شهر را میتوان از نام نقاط کنونی کاشان متصور شد . دروازه دولت کنونی دیواریست تا میدان درب عطاء ، و از آنجا دیوار امتداد دارد تا دروازه اصفهان ، و از آنجا با دروازه فین ، واز این نقطه به دروازه جوشقان و از آنجا به میدان پانزده خرداد و دوباره وصل میشود به دیوار دروازه دولت که در این نقطه درب عبور و مرور به داخل و خارج شهر وجود داشته است . اما منطقه دیگر پشت مشهد بوده که این قسمت ( محدوده خیابان امام کنونی ) کاملا از شهر جدا بوده است .
وسعت پشت مشهد به اندازه یک سوم شهر بود ، اما مردم پشت مشهد بر خلاف مردم داخل شهر بسیار نترس و پردل و جرئت بودند که غالبا با شغل مسگری یا کشاورزی معیشت میکردند . سیر تحولی طائفه نایب حسین و رفتن به سمت شرارت بسیار جالب و شنیدنی است . در آن دوران مثل امروز که فرماندار مقام اول دولتی شهر است ، کسی بنام سهام السلطنه از شاهزادگان دربار که فردی بی عرضه و ترسو بود ، به عنوان حاکم از سوی دولت مرکزی مامور اداره شهر شده بود . اما همانگونه که قبلا نیز گفته شد ، در اثر تضعیف دولت مرکزی همه شهرها و روستاها و راهها ناامن شده بود و مال و جان و ناموس مردم از دست اشرار و دزدان امنیت نداشت . به همین علت سهام السلطنه ، دو نفر از افراد زرنگ دست اول شهر را بعنوان نائب الحکومه استخدام کرد . یکی ماشاءالله خان پسر ارشد نایب حسین و دیگری شخصی بنام محمدآقابیک عرب . ( قبل از ادامه داستان اطلاع از این نکته لازم است که در پشت مشهد دو طائفه تنومند و دلیر و زرنگ و بزن در مجاور هم زندگی میکردند که یکی نایبی ها بودند و دیگری طایفه عرب ها ، که هنوز محله عرب ها در پشت مشهد معروف است . رئیس طائفه عرب ها غلامرضا بیک بود که ایشان سه پسر قوی هیکل و شجاع داشت به نام های حیدربیک و اسدالله خان و نصرالله خان و همچنین پسر برادرش رحیم خان که اینها سردسته بودند و عده ای هم آدم جنگی در اطراف و تبعه اینان بودند . عرب ها گرچه انسان های جنگی و ماجرا جو بودند ، اما مردمی مسلمان و معتقد و گوش به فرمان عالم بزرگ مرحوم آیه الله سیدمحمدرضا پشت مشهدی (یثربی) بودند و بر عکس نایبی ها ، تعدی به مال و جان و ناموس مردم نداشتند ، در طایفه عرب ها یک جوان رشید و شجاع دیگر هم بود بنام محمدآقا بیک که در ادامه ، حکایت های آنان گفته خواهد شد ) بهرحال ماشاءالله خان دزد و شهوت ران از طائفه شرور نایبی ها و محمدآقا بیک از طائفه مسلمان عرب ها در دارلحکومه در کنار هم مشغول کار و رفته رفته باهم دوست و ایاق شدند . این دو رفیق در کنار هم خیلی خوب کار کردند و تا زمانی که در دارلحکومه بودند تمام شهر و راهها را امن کرده بودند . اما محمدآقا بیک تاب تحمل بی ناموسی های ماشاءالله خان را نداشته و چون نصایح و تذکرهای پی در پی محمدآقابیک روی او تاثیر نداشت ، او را ترک کرده و از دارالحکومه کنار کشید . با رفتن محمدآقابیک از داراحکومه ، ماشاءالله خان از جایگاهش سوء استفاده و مال و ناموس مردم را مورد تعدی و تجاوز قرار میداد . وقتی سهام السلطنه با اعتراضات مردم مواجه شد ، ماشاءالله خان را هم از دارالحکومه اخراج کرد . اما ماشاءالله خان در پشت مشهد و داخل شهر به گردن کشی و زورگیری و لات بازی ادامه میداد که در خلال این شرارت ها ، دوستی ماشاءالله خان با محمدآقابیک تبدیل به دشمنی و مخاصمه شد . به نحوی که بین آن دو چند نوبت نزاع های تن به تن هم رخ داد ، و چون ماشاءالله خان در رویارویی انفرادی حریف محمدآقابیک نبود ، پای اقوام دو طرف هم به میان کشیده شد و جنگ های شدید و وحشتناک طایفه ای در پشت مشهد آغاز شد . پاتوق نایبی ها اطراف زیارت حبیب بن موسی ع و پاتوق طایفه عرب ها محله عرب ها که امروزه پشت درمانگاه گلابچی واقع شده است ، بود . تا مدت ها وقتی غروب میشد با آغاز صدای شلیک بی امان تفنگ ها بین دو طائفه متخاصم ، وحشت و اضطراب همه شهر و محله پشت مشهد را فرا میگرفت . این اوضاع ادامه داشت و حاکم شهر جناب سهام السلطنه عرضه خاموش کردن فتنه و جنگ را نداشت ، تا اینکه خبر به تهران رسید و دولت مرکزی طی حکمی محمدآقا بیک را به عنوان داروغه کاشان منصوب کردند . محمدآقا بیک چون هم تجربه قبلی را داشت و هم شجاع و با تدبیر بود ، باسرعت آرامش و امنیت در دو منطقه شهر و پشت مشهد را برقرار کرد و برای دستگیری نایب حسین و فرزندانش اقدام نمود . اما آنها که دیگر توان مقابله با محمدآقابیک و سربازان فراوانش را نداشتند فرار کرده و در مزرعه شخصی خود ( دوک ، قلعه ای در اطراف نیاسر ) سکنی گزیدند . اما مردم که مدت ها تحت تعدی و تجاوز نایبی ها قرار گرفته بودند با حمایت محمدآقا بیک ریختند و خانه و کاشانه تمام نایبی ها را تخریب کردند . نایبی های شرور و زخم خورده ، کینه ای تر از آن بودند که بنشینند و کاری نکنند . یک نوبت در ایام مراسم قالی شویان اردهال که شهر خلوت شده بود ، نایب حسین شخص زبده ای را بطور ناشناس فرستاد در شهر و او به پشت بام بازار رفته و هنگام عبور محمدآقابیک از داخل بازار ، شخص ناشناس از سوراخ سقف بازار به محمدآقا بیک شلیک کرد . ادامه دارد ... https://eitaa.com/sheykhabdolrahim
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣برای امام غائبمون روزانه چقدر وقت میذاریم...؟ نیازهــــای کاذبِ دنیــا ، ما رو از امام زمان غافل کرده!    https://eitaa.com/joinchat/1633813156Ce1a9f12310