اما به هر حال منطقی که رهبر انقلاب درباره روضه و مجلس امام حسین (ع) دارند محور منطق هست. ایشون می فرمایند روضه ای بخوانید که معقول باشه. حالا اگه بزرگواری اومد توی روضه حضرت قاسم بحث عروسی ایشان را وسط کشید این میشه روضه غیر معقول.
واقعهخوانى، تا حدّ ممكن، بايد متقن باشد. مثلاً در حدود «لهوفِ» ابنطاووس و «ارشادِ» مفيد و امثال اينها ـ نه چيزهاى مندرآوردى ـ واقعهخوانى و روضهخوانى شود. (بيانات در ديدار روحانيون و وعاظ، در آستانهى ماه محرم ۱۳۷۴/۰۳/۰۳)
دنبال اين نباشيد كه چيزى كه در متن تاريخ اثبات شده است، آن را بخوانيد؛ چون هيچچيز نمىتوانيد بخوانيد. تازه آنچه كه در «لهوف» ابنطاووس هست، خبر واحد است ديگر. توجه كنيد، چيزى را بخوانيد كه #معقول باشد.
(سخنرانى در ديدار با مداحان اهلبيت(ع)، به مناسبت ميلاد مبارك صديقه كبرى فاطمه زهرا(س) ۱۳۶۹/۱۰/۱۷)
از همه دوستانی که با نظرات مثبت یا نفی خودشون به ما لطف کردند خیلی تشکر می کنم و امیدوارم تلخی کلامم را عفو بفرمایید.
اگر نکته ای هست که هست سراپا گوشم.
@boreshha_ir
21.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 نماهنگ | بزرگترین حماسه تاریخ
گزیده از بیانات رهبر انقلاب در آستانه محرم سال ۱۳۸۰
🌷معاف کردن پنج دوره مشمولین از خدمت سربازی🌸
جناب آقای رضا بیدگلی نقل کردند: روزی پیرزنی به منزل آقای مجتهدی آمد و به ایشان گفت: آقا جان من پسری دارم که مشمول سربازی است و میخواهد او را به سربازی ببرند، شما توسّلی پیدا کرده و از حضرت رضا(علیه الاسلام) بخواهید که او از سربازی معاف گردد.
آقای مجتهدی اندکی سر به زیر انداخته و در فکر فرو رفتند، بعد از لحظاتی فرمودند:ارزش یک توسّل به حضرت رضا علیه السلام بیش از یک معافی است، یک توسّل ما به حضرت ارزش چند دوره معافی دارد.
آنگاه ایشان توسلی به حضرت رضا علیه الاسلام پیدا کرده و فرمودند:حضرت به خاطر معافی پسر شما پنج دوره را معاف نمودند.
من که با آقا صمیمی بوده و کرامات عدیده ای از ایشان سراغ داشتم از این حرف تعجّب کردم که چگونه ممکن است در شرایط بسیار سخت کنونی پنج دوره از خدمت سربازی معاف گردند؟!
چند روز بعد به طور غیر منتظره ای با دستور مهندس بازرگان، نخست وزیر وقت، متولدین سال ۱۳۳۲تا سال۱۳۳۷ معاف شدند.🌷
(لاله ای از ملکوت.جلد۱.ص۱۸۶و۱۸۷)
بارخوانی مقتل امام حسین (ع) را در #کتاب_گویای_آه بشنوید.
کتاب آه براساس ترجمه مقتل «نفس المهموم » نوشته ی محدث قمی، مصیبتهای واقعه جانگداز کربلا و مقتل امام حسین (ع ) را روایت می کند.
دوستانی که خیلی فرصت خواندن کتاب ندارند، این کتاب را در 19 فصل بشنوند.
.
کتاب آه 1.mp3
8.55M
فصل اول/مرگ معاويه، به خلافت رسيدن يزيد و خروج امام حسين (ع) از مدينه
#کتاب_گویای_آه
.
نمونه روضه های دروغ 1
یكی از قضایایی كه همه ی ما شنیده ایم [این است كه ] راجع به روابط حضرت أبو الفضل و حضرت سید الشهداء می گویند:
روزی امیر المؤمنین علی علیه السلام در بالای منبر بود و خطبه می خواند. امام حسین علیه السلام فرمود: من تشنه ام، آب می خواهم، حضرت فرمود: كسی برای فرزندم آب بیاورد. اول كسی كه از جا برخاست، كودكی بود كه همان حضرت أبو الفضل العباس بود. ایشان رفتند و از مادرشان یك كاسه آب گرفتند و آمدند (آن هم با چه طول و تفصیلی) . در حالی وارد شد كه [آن را] روی سرش گرفته بود و آب هم می ریخت. امیر المؤمنین علی علیه السلام چشمشان كه به این منظره افتاد، اشكشان جاری شد.
به آقا عرض كردند: آقا شما چرا گریه می كنید؟ فرمود: بله، قضایای #كربلا یادم افتاد. معلوم است كه این #گریز به كجاها منتهی می شود
حاجی نوری در اینجا بحث عالی ای دارد، می گوید: شما می گویید علی در بالای #منبر بود و خطبه می خواند. علی فقط در زمان خلافتش بود كه منبر می رفت و خطبه می خواند، پس در كوفه بوده است. خلافت حضرت امیر در كوفه در چه سالی بود؟ بین سال 36 و 41. در آن وقت امام حسین در چه سنی بود؟ مردی بود تقریباً 33 ساله. می گوید: آیا اصلا این حرف #معقول است كه یك مرد 33 ساله در حالی كه پدرش دارد مردم را موعظه می كند، خطابه می خواند، یك دفعه وسط خطابه بدود: آقا من تشنه ام، آب می خواهم؟ ! اگر یك آدم معمولی این كار را بكند، می گویید: چه #آدم_بی_ادب بی تربیتی است! و تازه #حضرت_ابوالفضل در آن وقت كودك نبوده، یك جوان در حدود پانزده ساله بوده است. یك چنین جعلی، تحریفی [كردند. ] حالا غیر از موضوع دروغ بودنش، از نظر ارزش آیا این شأن امام حسین را بالا می برد یا پایین می آورد؟ مسلم است كه پایین می آورد. یك دروغی به امام نسبت دادیم و آبروی امام را بردیم، طوری حرف زدیم كه امام را در سطح بی ادب ترین افراد مردم تنزل دادیم كه در حالی كه پدری مثل علی دارد حرف می زند تشنه اش می شود، طاقت نمی آورد كه جلسه تمام شود، حرف آقا را قطع می كند: من تشنه ام، بگویید برای من آب بیاورند!
نمونه روضه های دروغ 2
درباره ی این ماجرا كه قاصدی از قاصدهای كوفه برای أبا عبداللّه نامه آورده بود این طور نقل كرده اند- یعنی این طور بسته اند، تحریف و جعل كرده اند- كه آمد خدمت آقا جواب خواست، آقا فرمود: سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر. سه روز دیگر كه سراغ گرفت، گفتند آقا امروز عازم به رفتن اند. این هم گفت: پس حالا كه آقا بیرون می روند، من بروم جلال و كوكبه ی #پادشاه_حجاز را ببینم كه چگونه است؟ رفت دید آقا خودشان روی یك #كرسی مثلاً مرصّعی نشسته اند، بنی هاشم روی كرسی های چنین و چنان نشسته اند، بعد محمل ها و عَماری هایی آوردند، چه حریرها، چه دیباجها، چه چیزها در آنجا بود! بعد مخدرات را آوردند با چه احترامی سوار این محملها كردند. اینها را می گویند و می گویند، بعد می گویند اما عصر روز یازدهم اینها كه چنین محترمانه آمدند، آن وقت دیگر چه حالی داشتند! .
حاجی نوری می گوید: این حرفها یعنی چه؟ ! این تاریخ است، #امام_حسین در حالی كه بیرون آمد این آیه را می خواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ» یعنی خودش را در این بیرون آمدن تشبیه می كرد به موسی بن عمران در وقتی كه از فرعون فرار می كرد و [از شهر] بیرون می آمد «قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ اَلسَّبِیلِ». یك قافله ی بسیار بسیار ساده ای حركت كرده بود. مگر عظمت ابا عبد الله به این است كه یك كرسی مثلا زرّین برایش گذاشته باشند؟ یا عظمت خاندان او به این است كه سوار محمل هایی شده باشند كه آنها را از دیباج و حریر پوشانده باشند، اسبهایشان چطور باشد، شترهایشان چطور باشد، نوكرهایشان چطور باشند؟ ! كجا بوده یك چنین چیزهایی؟ !
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 68-66.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_دروغ
.