آرزوی قلبی احمد تجلی آیات قرآن در زندگی و حکومت بود.
برش اول:
روز ۲۲ بهمن بود. وقتی خبر سقوط نظام ستم شاهی به گوش مان رسید، در پادگان مرزی #پیرانشهر تبعید بودیم.
با شنیدن خبر بچه ها به مجشمه شاه حمله کردند و با بستن طناب آن را زیر پا انداخته تکه تکه اش کردند. احمد قطعه ای از گوش مجسمه را برداشت و خطاب به من گفت: این تکه از گوش شاه را برداشتم تا یادم باشد مردم می توانند توی گوش استبداد سرود آزادی بخوانند. من هم تکه ای از بینی را به نشان بینی بر خاک مالیدن پهلوی برداشتم.
وقتی مراسم صبحگاه شروع شد، احمد قرآن کوچکش را باز کرده و شروع به تلاوت کرد.
به یاد صبحگاه های پایگاه کرمانشاه افتادم که پر از هلهله مارش نظامی و #موسیقی های ناهنجار بود. احمد همانجا گفت: دلم می خواهد روزی به جای این موسیقی های بی محتوا، آیات قرآن را در مراسم صبحگاه بخوانم.
آرزوی قلبی احمد محقق شده بود.
برش دوم:
احمد همیشه دلش با قرآن بود. بعد از انقلاب هم در برخی پروازها، احمد با صوت دل نشین شروع به تلاوت قرآن می کرد. با آن که منطقه نظامی بود و احتمال خطر وجود داشت، همه بالگردها بی سیم ها را روشن کرده بودند و به صدای تلاوت احمد گوش می دادند و لذت می بردند.
#شهید_احمد_کشوری
#سیره_عبادی_شهدا
#انس_با_قرآن
#تلاوت_قرآن
راوی: غلام رضا شه پرست و علی محمد آزاد
#کتاب_خانه_ای_کوچک_با_گردسوزی_روشن؛ خاطرات شهید احمد کشوری؛ نوشته ایرج فلاح و مسعود آب آذری، ناشرز: نشر یا زهرا، چاپ اول-۱۳۹۰؛ صفحه ۶۰-۵۹ و ۸۱.