روایت جالب آیت‌الله مجتهدی تهرانی از ثواب روضه خواندن درخانه

ضجه و گریه‌های جوانان عراقی در حرم امام حسین علیه السلام امسال چطور تحمل کنیم که دیگر از موکب‌ها و راهپیمایی اربعینت خبری نیست؟😭😭😭

شاید دلهره‌ی اربعین مضطرّمان کند... شاید اضطراب جاماندن دسته جمعی، راه نفس‌مان را بندد و دعایمان از سر صِدق بالا رود ...شاید دلهره‌ی اربعین، آتش بیندازد به جانمان و ... راستی راستی دعا کنیم؛تا دوای این درد جهان‌گیر، بدست شیرفرزندان حیدر کرار، به تمام جهان هدیه شــود.... دعا کنیم برای اربعین اگر ماندنی شویم، چه کنیــــم؟....

آدم...وقتى كه قصه‌ى تو را شنيد؛آدم شد! بايد خودم رابه حرم حسين برسانم! دلم مى‌خواهد آدم بشوم!

✍حاج قاسم سلیمانی : افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزار به ملّت به کارگیرید؛ نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ی خان‌های سابق را تداعی می‌کنند #من_محمدرادوست_دارم #ما‌ملت‌امام‌حسینیم #خادم_الزینب http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22

قرائت یک حمد شفا برای مبلغ گرانقدر حجت الاسلام والمسلمین #استاد_انصاریان #خادم_الزینب http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22

سلام علی ساکن کربلا. ❣🍃امیر عباسی 👌فوق زیبا #خادم_الزینب http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22

#امام_زمانی 💕🌸:] من عباس ندارم مونسی هم مثل زینب ندارم 😔😭! «اللهم عجل لولیک الفرج»💕💛 #خادم_الزینب http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22

زنى به خدمت حضرت صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: اى پسر پیغمبر! شوهرم مرا دوست نمى دارد، چه کنم ؟ حضرت فرمود: ((علیک بصلوة اللّیل )). برو نماز شب بخوان . پس از چندى خدمت حضرت رسید و تشکّر کرد و گفت : شوهرم از آن وقت هیچ کس را به اندازه من دوست نمى دارد. پس آن حضرت فرمود: خدا رحمت کند زنى را که سحر برخیزد و شوهرش را بیدار کند، و همچنین مردى که برخیزد و زنش را بیدار کند و نماز شب بخوانند 

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور … نه، غم می‌خورم؛ غم می‌خورم! غم می‌خورم به خاطر روزهایی که به یادت نبوده‌ام و با گناه شب شده‌اند. همان روزهایی که در تقویم خاطره‌ها در منجلاب گناه و زشتی با قلم جهل ثبت کرده‌ام. بهترین روز، تنها روز ظهور توست. کی می‌آید؟ کی می‌شود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم و با صدای بلند فریاد بزنم و به گوش جهانیان برسانم.«بهترین روز ، روز ظهور مولاست.» با تمام جهل و مستی تصمیم گرفته‌ام دفترچه‌ی روزگار را با پاک‌کنِ مهر و عطوفت پاک کنم و از اول با نام تو روزگار را آغاز کنم. هنوز در نخستین صفحات آن مانده‌ام و مطلبی برای نوشتن ندارم. تا پایان نوشتن انتظارت می‌کشم!