▬📝 @#خادم_الزینب
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22﷽▬
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🌸
✅چهارنکته درباره #گناه و #توبه
1⃣👈 فكر گناه 🧐 تا زمانى كه منتهى به #گناه نشود، گناه محسوب نمى شود.
2⃣👈 #كوچك_شمردن گناه، #شادى به گناه و #آشكارا گناه كردن، گناه ديگرى محسوب مى شوند.
3⃣👈 توبه برخى از گناهان #ندامت و تصميم بر #ترك است. مانند دروغگويى، بدگمانى 😏 چشم چرانى 👀 و .
4⃣👈 توبه برخى ازگناهان علاوه بر ندامت و تصميم بر ترك، بايد #جبران شود. مانند: روزه خوارى عمدى بدون #عذر، #كم_فروشى، رباخوارى و ... كه صرف ندامت و استغفار كافى نيست.
سه دقیقه در قیامت 54.mp3
35.12M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه پنجاه و چهارم
* بهشت تجلی صفات و اعمال است
* نهرهای بهشتی در قرآن
* آب ، شیر ، عسل و شراب در بهشت
* ظهور نفس مومن در آخرت
* پاداش در قبال عمل یا جزای عمل؟
* نکته قرآنی، تفاوت " زوجه " و " اِمرَاه "
* تاویل اسم حی
* بهشتیان و جهنمیان از چه آبی مینوشند؟
* گذشته بد خود را چگونه جبران کنیم؟
* ماجرای متنبه شدن جوانی که قصد گناه داشت
* ذکر شریف " یا اله العاصین "
* شیطان، ما را مغرور و مایوس نکند
* مقام آیتاللهالعظمی امیرالمومنین علی علیه السلام
* محبت امیرالمومنین در عالم برزخ
* چشمه مخصوص مقربین
📅99/01/27
⏰ مدت زمان: ۱:۳۱:۴۹
#مشهد
#توبه
#بهشت
انسان ها در قیامت چند دسته اند؟
✅ بر اساس روایتى از امام صادق (علیه السلام)، انسانها در قیامت سه دسته اند:
1⃣ یک دسته، کسانی اند که در عالم حشر آن گاه که مردم #درگیر مواقف و عوالم حشراند زیر #سایه خداوند و در جوار قرب حق خواهند بود و نیاز به طى آن عوالم و مواقف ندارند؛ چون آن مراحل را در این دنیا پشت سر نهادهاند.
2⃣ گروه دیگر انسانهایی اند که باید از حساب و عذاب و جهنم #موقّت بگذرند تا پس از #تطهیر و تصفیه و در عالم قیامت، به خدا برسند. کسانى از اهل ایمان که مرتکب #خطاهایى اعم از صغیره یا کبیره شده اند از جمله بی حجابی یا بدحجابی و در دنیا #توبه نکرده اند، در عوالم مختلف، قبر، برزخ و قیامت برحسب حال، #عذابهایى خواهند کشید تا پاک شوند و از عذاب خلاصى یابند و در نتیجه وارد #بهشت شوند
3⃣ عده اى دیگر، کسانى اند که چون روى گردان و #فرارى از خدا بوده اند، به قعر #جهنم فرو خواهند رفت.
📚 بحار الانوار، ج 7، ص 183، ح 31
#خادم_الزینب
http://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
بسم الله الرحمن الرحیم
#قرار روزانه 💐💐💐💐
سه شنبه ۱۴۰۰/۰۱/۱۷
مهمان شویم بر سر سفره پر خیر و برکت کتاب انسان ساز نهج البلاغه
🌺نشانه های رحمت الهی🌺
بدان! #خدایى که #گنج هاى آسمان و زمین در دست اوست، به تو #اجازه درخواست داده، و #اجابت آن را به عهده گرفته است. تو را #فرمان داده که از #او بخواهى تا #عطا کند، درخواست #رحمت کنى تا #ببخشاید، و #خداوند بین تو و خودش کسى را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند، و تو را #مجبور نساخته که به شفیع و واسطه اى پناه ببرى، و در صورت #ارتکاب گناه در #توبه را #مسدود نکرده است، در #کیفر تو #شتاب نداشته، و در توبه و بازگشت، بر تو #عیب نگرفته است، در آنجا که #رسوایى #سزاوار توست، #رسوا نساخته، و براى #بازگشت به خویش شرائط #سنگینى مطرح نکرده است، در #گناهان تو را به #محاکمه نکشیده، و از #رحمت خویش #نا امیدت نکرده، بلکه #بازگشت تو را از #گناهان #نیکى شمرده است. هر #گناه تو را #یکى، و هر #نیکى تو را #ده به حساب آورده، و #راه بازگشت و توبه را به روى تو گشوده است. هر گاه او را #بخوانى، #ندایت را مى شنود، و چون با او #راز دل گویى #راز تو را مى داند، پس #حاجت خود را با #او بگوى، و آنچه در #دل دارى نزد او باز گوى، #غم و اندوه خود را در #پیشگاه او مطرح کن، تا غم هاى تو را بر طرف کند و در #مشکلات تو را #یارى رساند.
ادامه دارد......
نامه ۳۱ بند ۱۰ کتاب انسان ساز نهج البلاغه
🌺 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌺
https://eitaa.com/joinchat/3093823506Ccc6baf7b22
نصوح چه کسی بود؟
(توبه نصوح)
🔶 نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت.
او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
🔷 روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند.
🔶 وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
🔷 وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد.
🔶 ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند.
🔷 و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت.
🔶 چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت.
🔷 هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
🔶 در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست؟
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد.
🔷 روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند.
🔶 رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند.
🔷 همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست.
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم.
🔶 با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.
🔷 بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند.
🔶 نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد.
🔷 روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست.
وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.
🕊 آن شخص به دستور خدا گفت:
بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد.
⚪ به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند.
منبع:خلاصه شده از کتاب انوار المجالس، صفحه 432
📒اصول کافی جلد 4 صفحه
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
#حکایت_اخلاقی
#توبه
@shahed_zolfaghari