eitaa logo
🇮🇷منتظران ظهور"تولیددارو،تختی"
1.1هزار دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
6.1هزار ویدیو
47 فایل
⚜کانال رسمی منتظران ظهور | محله‌تولیددارو؛تختی⚜ 🔅 پوشش تمامی اطلاعیه ها و خبر های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و...در سطح محله! 💭 مدیریت کانال @Tasbih1361 📍مسیریاب https://balad.ir/location?latitude=35.664757&longitude=51.335832&zoo
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈••••✾🕊🦋﷽🦋🕊✾•••┈┈• 📜روزی حضرت زهرا علیها السلام بیمار و بستری شد. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام به بالین او آمدند و فرمودند: زهرا جان! چه میل داری تا برایت فراهم کنم؟ فرمودند: من از شما چیزی نمی خواهم. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام اصرار کردند. حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: ای پسر عمو! پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت در خواست نکن، مبادا تهیه آن برایش مشکل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: ای فاطمه! به حق من، هر چه میل داری بگو تا برایت آماده کنم. حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: اکنون که من را سوگند دادی می گویم. اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام برخاست و برای فراهم نمودن انار از منزل بیرون رفت. در راه با چند نفر از مسلمانان روبرو شد و از آنها پرسید: انار در کجا پیدا می شود؟ آنها گفتند: یا علی! فصل انار گذشته، ولی چند روز قبل شمعون یهودی چند انار از طائف آورده بود. حضرت به در خانه شمعون رفت. شمعون وقتی که چشمش به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام افتاد علت آمدن آن حضرت را پرسید؟ حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام ماجرا را گفت و افزود که برای خریداری انار آمده ام. شمعون گفت: چیزی از انارها باقی نمانده است همه را فروخته ام. همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را می شنید، به شوهرش گفت: من یک انار برای خودم برداشته بودم و در زیر برگها پنهان کردم. آنگاه رفت و انار را آورد و به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. او گفت: قیمتش، نیم درهم است. امام فرمودند: همسرت این انار را برای خود ذخیره کرده بود تا روزی از آن نفع بیشتری ببرد. نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت. آن حضرت در برگشت به طرف منزل، صدای ناله درمانده ای را شنید، به دنبال صدا رفت، دید مردی غریب و بیمار و نابینایی در خرابه ای بدون سرپرست و غذا روی زمین خوابیده است، حضرت جلو رفت و سرش را به دامن گرفت و از او پرسید: تو کیستی؟ از کدام قبیله ای؟ چند روز است که در اینجا افتاده ای؟ گفت: ای جوان صالح! من از اهالی مدائن (ایران) می باشم، در آنجا قرض زیادی داشتم. ناگزیر سوار بر کشتی شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان علی علیه السلام می رسانم شاید آن حضرت کمکی به من کند و قرضهایم را ادا نماید - جوان نمی دانست که سرش بر دامن حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است - امام فرمودند: من یک انار برای بیمار عزیزم می برم، ولی تو را محروم نمی کنم و نصفش را به تو می دهم. حضرت انار را دو نصف کرده و نصف آن را کم کم در دهان آن جوان می گذاشت تا تمام شد. جوان گفت: اگر مرحمت فرمایی نصف دیگرش را نیز به من بخورانی، چه بسا حال من خوب شود! حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نیم دیگر انار را نیز کم کم به او خوراند تا تمام شد. آنگاه حضرت بعد از خداحافظی با آن جوان بیمار به سوی خانه حرکت کرد. در حالی که از شدت حیا غرق در فکر بود به در خانه رسید، ولی حیا کرد وارد خانه شود. از شکاف در به درون خانه نگاهی کرد تا ببیند حضرت فاطمه علیها السلام خواب است یا بیدار. مشاهده کرد، حضرت فاطمه علیها السلام تکیه کرده و طبقی از انار پیش روی اوست و میل می فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد، متوجه شد که این انار مربوط به این دنیا نیست. پرسید: فاطمه جان! این انار را چه کسی برای شما آورده است؟ فاطمه علیها السلام گفت: ای پسر عمو! وقتی که از پیش من رفتی، چندان طولی نکشید که نشانه سلامتی را در خود یافتم. ناگاه صدای در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردی را دید که طبق انار دارد. آن مرد گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علی علیه السلام برای فاطمه فرستاده است 📚ریاحین الشریعة، ج 1، ص142📚 @shahed_zolfaghari