🔹حکایاتی در مورد مرحوم مغفور عارف بزرگ حاج علی اصغر صلواتی :
🔻عارف کتوم و گمنام حاج علی اصغر صلواتی ، نوه دختری حاج ملا آقاجان زنجانی بود ، ایشان از رفقای صمیمی مرحوم آقای بهجت و علامه حسن زاده آملی و مرحوم کشمیری و جعفر اقا مجتهدی و حاج اسماعیل دولابی بود ، از رفقای این اقایان بود نه شاگردانشان...
🔻هیجده سال اخرعمرش ، به دنبال حل مشکلات مردم بود ، ازمریض گرفته تا مجنون از دزد برده گرفته تا . . .
در مجموع خوابش در شبانه روز به یک ساعت نمی رسید...
🔻مرحوم حاجی صلوانی بیابانگرد بود؛
پنجاه و چهار سال ، هر هفته شبهای چهارشنبه می آمد جمکران و پس از انجام اعمال می رفت در بیابان مینشست تا نزدیک اذان صبح .
میگفت دیدم وقتی میخواهد عنایتی به کسی بشود ، نور از طرف قبله مسجد جمکران می آید ، لذا دربیابان سمت قبله مینشینم که گوشه چشمی به من هم بکنند...
مداحی میکردند...
مرحوم مرعشی نجفی شصت و شش بار دربیابان جمکران به دیدن ایشان آمده بود.
بیست و دو سفر با مرحوم آقای بهجت به مسافرت رفته بودند.
رفیق صمیمی علامه حسن زاده آملی بود.
با مرحوم بها الدینی خاطره ها داشت.
با مرحوم کشمیری رفیق بود.
هفده سال با جعفر آقا مجتهدی رفیق بود.
ایشان به آقای ناصری خیلی علاقه داشت و میگفتند ، عارفان امام زمانی کم شده اند...
🔻جکایت اول :
در سال نود و یک به اصرار یکی از دوستان ، از مرحوم مغفور عارف بزرگ حاج علی اصغر صلواتی که نوه دختری حاج ملا آقاجان زنجانی بود و با هم رفیق بودیم دعوت کردم ، هنگامی که حاجی آمد وخدمتش بودیم ، در ذهنم خطور کرد که آیا نماز خوانده اند یا خیر ، که حاجی بی درنگ فرمود در مسجد جمکران نمازمیخواندم بعد از نماز سجده کردم و یک ساعت در سجده اشک ریختم ، سر از سجده که بلند کردم یکی گفت این چه میکند؟ گفتم تو در کار من نظر نده ، امروز هم گرچه مسافر بودم ، اما نماز را اول وقت را در حرم خواندم...
خلاصه حاجی صحبت های زیادی کرد و توسلی هم برقرار شد ، سپس حاجی همانطور که نشسته بودم ، ناگهان به خواب رفت ، دوستم گفت چی شد ؟گفتم باباجان تخلیه روح کرد ، توجهی کرد و گفت بله درسته ، حدود پنجاه دقیقه گذشت ، حاجی بلند شد و سریع رفت وضو گرفت و امد و خطاب به من گفت :
من درشبانه روز همینقدر میخوابم ، دوستم به من گفت ، حاجی تخلیه که کرد رفت نیشابور سر قبر بی بی شطیطه و آنجا با روح او مذاکراتی نمود ، سپس برگشت و خوابید و مجموع خوابش نیم ساعت بود !!!
🔻حکایت دوم :
سال ها پیش ، یک شب در بیابان اطراف جمکران درخدمتش بودیم ، دو نفر هم آمده بودند حاجی را ببینند.
وقت رفتن یکی از آنها گفت :
ای وای گوشی موبایلم نیست هرچه گشتند پیدا نکردند ، حاجی چند لحظه تأمل کرد و سپس گفت : گوشی شما نزدیک درب شماره دو مسجد به زمین افتاد و دونفر اهل دل که داشتند به مسجد میرفتند گوشی شما را دیدند و آن را به نگهبانی تحویل دادند ، هیچ نگران نباشید بروید و تحویل بگیرید.
🔻حکایت سوم :
یک شب درتهران خدمتش بودیم ، دیر وقت شده بود و باید به قم برمیگشتیم ، مقداری اضطراب در دل ما ایجاد شده بود که چطور تا ترمینال جنوب برویم و از آنجا به قم برویم ، حاجی مدتی سرش را پایین انداخت ، ناگهان شخصی آمد به دیدن حاجی و حاجی لبخندی زد و گفت : آقا امام زمان عج عنایت کردند یک ماشین سبز رنگ برایتان فرستاند تا به ترمینال بروید ، آن شخص گفت : من شما را تا ترمینال میرسانم ، رفتیم بیرون نگاه کردیم دیدیم که رنگ ماشین این بنده خد اسبز است.
🔻حکایت چهارم :
شبی در خدمتش بودیم ، ناگهان اشاره به فردی کرد و گفت : ما شما را خیلی دوست داریم ، آخه شما هر هفته در را میزنید ، یکی از دوستان گفت چه دری را میزند؟ حاجی گفت هرکس بگوید جایزه ای میدهم .
همه ساکت شدند ، من به ذهنم آمد که این اقا هر هفته مسجد جمکران میرود و متوسل میشود ، ناگهان حاجی به من اشاره کرد و گفت فقط این آقا فهمید منظور من چه بود.
#حکایت_های_اخلاقی_و_عرفانی
@shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
با سلام خدمت همه بزرگواران 🔻انشالله به زودی ، قسمتی در کانال ایجاد خواهیم کرد ، به نام ، حکایت های
🔻 به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی...
در این چند روز ، حکایاتی جهت تلنگر و بیداری ، در کانال قرار گرفت.
امیدواریم که همه بزرگوارن از این حکایات استفاده کرده باشند و این حکایات نکات اموزنده و خوبی برای هممون داشته باشه...
سری اول حکایات کانال به پایان رسید ، انشالله اگر امکانش فراهم شد ، باز هم سعی خواهد شد که هر از گاهی ، حکایاتی در کانال ، جهت استفاده بزرگواران، قرار داده بشه.
با پایان این حکایات ، نحوه ی فعالیت کانال به روند سابق بازخواهد گشت...
@shia12t
معرفی عبد صالح خدا حاج حسین خوش لهجه (نجار) ، شهر #قم :
🔻حاج حسین خوش لهجه از اولیاء الهی ساکن در شهر قم هستند.
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد
«حاج حسین خوش لهجه» این پیر فرزانه، این سالخورد علم ولایت خوانده را آنانی که دل به مهر امامت گرو داده اند و زلف در زلف ولایت گره زده اند می شناسند. او که سالهاست از خوان الهی ارتزاق جسته و با پیمانۀ ولایت پیمان بسته و کام از مشرب امامت مشروب ساخته است. سالهاست در گوشه ای از خانۀ با صفایش، خوانی مصفّا گسترده و تشنگان را از صافی معرفت میچشاند و زکات این علم «خداداد» را بی منّتی در کام خداجویان حقیقی می چکاند؛ پیر فرزانه ای که خود مصداق بارز این حقیقت است که: «دستیابی به علم ولایت بیش از آنکه به سواد محتاج باشد، نیازمند اطاعت از امر خداست». و امر خدا همان ولایت است که اطاعت از آن، موجب اتصال به علم ولایی می شود:
«لیس العلم بکثرة التعلّم و انما هو نور یقذفه الله فی قلب من یرید الله ان یهدیه»
ایشان بسیار ولایی هستند و تلاش زیادی در جهت شناخت بهتر امیرالمؤمنین علی علیه السلام انجام داده اند ، این مطلب در اثارشان نیز مشهود هستش...
🔻گوشه ای از زندگینامه ی حاج اقا خوش لهجه ، از زبان خودشان :
از آنجا یقین کردم که خدا میگوید: هدایت با من است، هدایت را از هیچ خلقی نخواستم. دیدم اگر من هدایت را از خلق بخواهم، اشتباه میروم. خلق میتواند ما را نصیحت کند، نه اینکه هدایت کند. ما نصیحت خلق را باید احترام کنیم؛ اما آن نصیحت، باید مطابق حدیث و روایت باشد، مطابق آیه قرآن باشد.
به اینجا رسیدم که من باید گناه نکنم. گناه، مرا از ولایت جدا میکند. تصمیم گرفتم گناه نکنم. اما چه کار میکردم؟ میرفتم خدمت حضرت معصومه و میگفتم: ای دختر عزت خدا! ما در خانه تواییم. اگر کسی در خانه من بیاید و پناه به من بیاورد، حفظش میکنم. من را حفظ کن. من به تو پناه آوردم. بیبی جان! زشت است من را در خانه تو بکِشند و مجازات کنند. نگهم دار تا گناه نکنم. خدا نگهم داشت. ما به خودی خود نمیتوانیم گناه نکنیم، کمک میخواهیم. خدا باید دست ما را بگیرد، قلب ما را بگیرد، به ما توجه داشته باشد. والله! با آن توجه، گناه نمیکنیم. تا به من توجه داشته باشد، گناه نمیکنم. پیرو امر، گناه نمیکند، پیرو شیطان، گناه میکند. اگر تو پیرو امر باشی، امر تو را نگاه میدارد. بیایید این حرف را بشنوید: از امر خارج نشوید.
حالا یقین کردم خدای تبارک و تعالی تمام این خلقت را که خلق کرده، گفت: «هو الخلق و هو الامر». گفت: خلق کردم، امر رویش گذاشتم. دیدم من با امر به جایی میرسم، نه با امر خلق. امر خلق را در هر پست و مقامی رها کردم.
🔹 نشاني صفحات و شبكه های مربوط به حاج حسین خوش لهجه در فضاي مجازي
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
📌سایت :
www.velayateali.com
📌توییتر :
www.twitter.com/velayat550
📌اینستاگرام :
www.instagram.com/arbabhasan_118
عکس ایشون 👇🏻
@shia12t
🔹یکی از کاربران محترم کانال ، مطلبی مرتبط با ،حکایاتی که چندی قبل در کانال قرار گرفته اند ، فرستاده اند ، که شنیدن مطلبشان خالی از لطف نیست :
📌صحبت های ایشان :
سلام علیکم،
بنده حقیر ساکن تهران هستم ، خیلی دنبال استاد گشتم ولی هیچ کس پیدا نشد،
تا اینکه دیدم در کانالتون حکایات عرفا رو میزارید ، خیلی دلم شکست ، توسل به حضرت صاحب زمان کردم ، گفتم حضرت یعنی من انقد بدم که هیچکس پیدا نمیشه به من راه رو نشون بده و این همه در زدم به منم اندازه ظرفیتم عنایت ویژه کنید.
روز جمعه ، بعد از نماز ظهر برای کاری از خانه خارج شدم ، تو راه یک آقایی از پشت سر شروع کردن به صحبت که آقا فرمودن چهل روز دعای .... بخونید و توصیه اخلاقی کردن و گفتن که عنایت بهتون میکنن و یکسری بشارت ظهور دادن و نکته هایی فرمودن.
غرض از مزاحمت اینکه ، در خونه ی اهل بیت هرکس بره سریع تر نتیجه میگیره،
ان شاالله که همه به سوی امام برگردیم...
التماس دعا
یا علی
#حکایت_های_اخلاقی_و_عرفانی
@shia12t
معرفی حجت الاسلام محمد اعلم فريدی ، شهر #ایلام :
🔻حاج اقا فریدی از اولیا الهی گمنام در ایلام هستند.
ایشان از اساتید اخلاق در ایلام و همچنین از اساتید حوزه ایلام هستند.
ایشان امام جماعت مسجد ثار الله و همچنین امام جماعت شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی منطقه ایلام هستند ، برای دسترسی به ایشان میتوانید به این دو مکان مراجعه بفرمایید.
عکس ایشون👇🏻
@shia12t