هدایت شده از محبان حضرت مهدی عج
🔻مرحوم شیخ رجبعلی خیاط :
امام زمان علیه السلام ، دنبال رفیق می گرده ، خوب شو ، خودش می آید و پیدات می کند.
@azyadrafte1212
معرفی عبد صالح خدا ، کربلائی احمد تهرانی ، شهر #تهران :
قسمت اول :
🔻مرحوم کربلائی احمد تهرانی ( کل احمد کربلایی ) ، از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط هستند.
کربلائی احمد تهرانی ( کل احمد کربلایی ) ، بزرگ شده محله پاچنار، حوالی میدان اعدام بود؛ و رسم و راه زندگی را در همان کوچه و پس کوچه های تهران قدیم آموخت.
🔻 آیت الله بهالدینی در مورد ایشان می فرمودند :
کل احمد معجزه امام حسین است....
🍁نخستین استاد
نخستین استاد و رهبر کل احمد آقا، بنا بر آنچه از آن یاد می کردند، روحانی جلیل القدری بنام سید یحیی سجادی بود.
بزرگی که از او کمتر یادی به میان آمده است . کل احمد آقا، شروع حرکت خویش را بواسطه عنایت و نَفَس ولایتی ایشان دانسته و در این خصوص می فرمودند:
« پانزده ساله بودم که شبی، عمویم دستم را گرفت و به مسجد سید عزیزالله برد. ماه رمضان بود و روحانی بسیار خوش منظری بنام سید یحیی در آنجا منبر می رفت.
در همان شب اول که پای منبر او نشستم، کار تمام شد و مُهر جنون را بر پیشانی من کوبیدند.
هر کلامی که از دهان سید یحیی بیرون می آمد، وجود مرا به آتش می کشید. آن لحظه ای که سخن می گفت، مرا در پای منبرش می سوزاند. آقا سید یحیی، سوختن را به من آموخت؛ و در اصل، او بود که مرا راه انداخت.»
درگذشت استاد
« وقتی سید به رحمت ایزدی واصل گشت، بازار تهران مثل روز عاشورا تعطیل شد؛ و جمیع اهل بازار و کسبه و طلاب، برای تشیع جنازه وی آمده بودند.
در میان تشییع جنازه، پرده ها کنار رفت و سید را در عالم معنا مشاهده کردم که هیچ اعتنایی به این جمعیت نداشت.
بعد سید سرش را بلند کرد و گفت: این جماعت را می بینی؟ اینها فقط دنبال دنیای خودشان هستند. و سپس دوباره سرش را به زیر انداخت.»
🍃ملاقات با جناب شیخ رجبعلی خیاط
کل احمد آقا، در این باره می فرمودند:
« بعد از مرگ آقا سید یحیی، در مغازه ای شاگردی می کردم. روزی به کار مشغول بودم که شخص نورانی و وارسته ای که همان شیخ رجبعلی خیاط بود، وارد مغازه شد .
فرمود: داش احمد، چرا به جلسات ما نمی آیی؟
من هم در جواب، این دو بیت شعر را به عرض رساندم که:
دل گفت: مرا علم لدنی هوس است / تعلیم نما، اگر تو را دسترس است!
گفتم: که الف، گفت: دگر هیچ مگو! / در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
شیخ فرمود: یعنی چه؟
عرض کردم: ما آمده ایم تا مظهر جمیع صفات و اسمای الهی شویم، که مجموعه همه آنها الله است.
حکمت و مقصود از آمدن ما در این خلاصه می شود که مظهر الله بشویم و بس.
شیخ یک نگاهی به قد و بالای من انداخت و گفت: جل الخالق! دنبال من بیا! و ما را هم با خودش برد.
🔹تذکر استاد
کل احمد آقا، قبل از ملاقات با آسید یحیی، کفش زنانه می دوخت. سر کارگر کارگاهی بود و آن شغل نیز، بهره مادی خوبی برای او داشت. اما روزی از روزها، آقا سید یحیی، در حالی که کل احمد آقا هنوز شغل خود را به وی نگفته بود، بر روی منبر فریاد زد که: « آهای کسی که کفش زنانه می دوزی، اگر زنها، با این کفشهایی که تو برایشان درست کرده ای، به مجالس گناه رفته و در برابر نامحرم جلب توجه کنند، تو در گناه آنان شریک هستی.»
کل احمد آقا می فرمودند:
« من هم به محض آنکه این دستور را از سید یحیی شنیدم، همانجا آن کار را کنار گذاشته و به سراغ کفاشی مردانه رفتم؛ و دوباره از صفر شروع به کار کردم.»
🔹اوضاع خانوادگی
از سخنان کل احمد دریافته می شد، که خانواده ای نسبتا" تجمل گرا داشته، که تنها آرزویشان در این خلاصه می شد، که یگانه پسرشان، برای خود تاجر بزرگی شود.
اما زمانی که مشاهده کردند که نوباوه دلبندشان روزها را در گوشه ای از مغازه، آرام می نشیند و به دور از هیاهوی اهل دنیا، دیوان حافظی در دست گرفته، لاجرم از او و آینده اش مأیوس شده و با وی قطع رابطه کردند.
🔹هجرت به قم
جناب کل احمد با تسلیم به مشیت الهی برای ادامه زندگی بار سفر بسته و عازم قم می شوند و طی سی سالی که در قم ساکن بودند، غیر از اداره مجالس اهل بیت - ع - و تربیت شاگردان اهل دل، به کار دیگری مشغول نبوده و تمامی هم و غم ایشان معطوف به این امور بوده است.
یکی از روحانیون ارادتمند ایشان نقل می کردند که بعد ازظهر اغلب روزها، کل احمد آقا به همراهی گروهی از دوستانشان، به مدرسه فیضیه آمده و در کنار حوض مدرسه می نشستند؛ و جمعی از طلاب علاقمند نیز دور ایشان حلقه زده و سوالات خود را با ایشان در میان می گذاشتند.
یکی از همان روحانیون می گفت: طلبه ها سؤالاتی از ایشان می پرسیدند، که پاسخ دادن به آنها احتیاج یه یک سری مطالعات گسترده، در زمینه های مختلفی چون فلسفه و اصول و عقاید داشت.
اما کل احمد آقا، با چند بیت شعر ساده و چند جمله شیرین کوچه بازاری، آنچنان این معضلات فکری را حل می کردند، که حیرت همگان را بر می انگیخت و هر چند دقیقه یکبار، صدای احسنت احسنت طلبه ها، فضا را مجذوب خود می کرد.
@shia5t
معرفی عبد صالح خدا ، کربلائی احمد تهرانی ، شهر #تهران :
قسمت دوم :
🔹مرحوم میرزا تقی
یکی از اولیا و اوتاد نابغه زمان که در هیچ دفتری سخن از مقامات و حالات وی به میان نیامده است، جناب آقا میرزا تقی بود، که گاهی در همان محله های تهران او را آمیرزا تقی خان خطاب می کردند.
شخصیت وی بسیار عجیب و منحصر به فرد بود میرزا عجوبه ای بود که هر کسی او را نشناخت و به درجات معنویش واقف نگشت. او از اولیایی بود که در لباس فقر و گدایی، به جهانی طعنه زد؛ کل احمد آقا درباره ایشان می فرمودند:
« در تمام عمر، کسی را در توحید مطابق میرزا سراغ نداشتم. میرزا آنقدر در ریاضت و فشار مادی بسر می برد که مجبور بود، شب ها را تا صبح در کوچه و خیابان سپری کند؛ و تا پایان عمر، از نعمت زن و فرزند محروم بود. فقر آنقدر بر میرزا سیطره دشات که لباسهایش از فرط کهنگی، بدن نما شده بود.»
کل احمد آقا در خصوص نحوه آشنایی و اولین برخوردشان با میرزا نقل می کردند که:
« مدتی پس از آشنایی با جناب شیخ، در امامزاده داوود علیه السلام آمیرزا تقی را ملاقات کردیم. یکی از شاگردان شیخ، میرزا را به من نشان داد و گفت: این هم، لنگه شیخ است.
پس از مدتی، در مسجد آیت الله شاه آبادی، میرزا را دوباره ملاقات کردم. ایشان زمانی که مرا دید، فی البداهه و بی هیچ مقدمه ای پرسید:
فلانی، در چه حالی؟
در جواب ایشان گفتم: اگر با او باشم، خوشم.
میرزا نیز فرمود: ان شاء الله ، می بینم که هستی.»
منش اولیا
یکی از وجوه شیفتگی مرحوم کل احمد آقا نسبت به میرزا، دیدگاه رفیع و سعه صدر آن بزرگوار، در برابر آفرینش و تقدیرات عالم هستی بود.
نگرشی که تنها برگرفته از مقام تسلیم و عبودیت اولیای مخصوص خداوند است.
ایشان در این خصوص می فرمودند:
« میرزا مرد عجیبی بود. هر چیزی را لو نمی داد و بسیار رندانه عمل می کرد. من خیلی به احوالاتش افسوس می خوردم؛ و از اوضاع پریشان و درهم ریخته او بسیار ناراحت بودم.
تا آنکه یک روز بعد از نماز، به همراه ایشان از مسجد بیرون آمدیم. وقتی که کفش هایمان را با هم به زمین انداختیم. ناگاه میرزا در برابر چشمانم غیب شد و همان لحظه، در آن طرف خیابان خود را به من نشان داد.
او با این کار می خواست به من بفهماند، که قدرت های زیادی دارد، اما مصلحت و تقدیر خداوندی بر آن واقع شده است، که شب ها را در کنار خیابان بخوابد؛ و روزها را نیز به دوره گردی سپری کند.
در مجموع خیلی مرد فوق العاده ای بود و نظیر نداشت.»
کل احمد آقا می فرمودند:
« میرزا در فقر عجیبی سیر می کرد. آنقدر بیچاره بود که کسی حتی به چشم گدا نیز در او نظر نمی انداخت. هر از چند گاهی، به صورت اتفاقی کسی به او کمکی می کرد.
یک روز که به حال نزار و بیچارگی او افسوس می خوردم؛ و از شدت فشار مادی او در درون احساس ناراحتی می کردم، پرده ها کنار رفت و در عالم معنا مقام رفیعی را به من نشان دادند که همگان حسرت آن مقام و درجه را می خوردند. در همان حال به من الهام شد، که این مقام را برای کسانی قرار داده شده که به میرزا کمک می کنند و به او خیر می رسانند. »
🔹وفات
جناب کربلایی احمد در بستر بیماری
کل احمد آقا ، پس از هشتاد سال تنها و مهجور و خسته در این بیغوله بی مروت دنیا، که الحق اسمی به غایت با مسمی بر خود دارد، دار فانی را وداع گفت .
خود در این باره می گفت:
« برات مرگ را برای سالیانی پیش پیچیده بودند. اما شب موعود، ورق برگشت و امر شد که باز هم بمانم . فقط از او می خواهم، تا دیگر این بار به وعده اش وفا کند، که ذائقه ام بی اندازه از این دنیا تلخ شده است.»
و همین گونه نیز واقع شد، یعنی قبل از آنکه پشت پا به این دایره بی اقبال زده و به دیار باقی بشتابد، به همسر مهربان و انیس لحظات دلتنگی و خستگی هایش، این مهم را بشارت داده و فرموده بود که:
« تا دو ماه بعد، عازم سفر آخرت خواهم شد؛ و در این زمان باقی مانده، خداوند درهای بلا و بیماری را بر من می گشاید.»
و همان گونه که نوید این وقایع را داده بود، در دو ماه پایانی عمر بالاخره، در تاریخ 8/11/1379 در بیمارستان خاتم الانبیاء علیها السلام تهران و در حالی که هفت روز آخر عمر را حتی یک قطره آب هم ننوشیده بود، با لبی تشنه، همانند ارباب تشنه لبش حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام، به دیار لقا و بقا شتافت و اکنون تربت پاک بی ریای او، در قبرستان شاهزاده احمد بن قاسم در قم محل تجلی و نور افشانی است.
@shia5t
معرفی عبد صالح خدا ، کربلائی احمد تهرانی ، شهر #تهران :
قسمت سوم :
🔹پس از وفات
در تاریخ 13/5/1381 درست یک سال و نیم پس از درگذشت کل احمد آقا، یکی از اعیان قم به نام ارباب تقی فرهادی مفتخر، به رحمت خدا رفت.
بنا بر آن شد که ایشان را در یکی از قبرهای بستگانشان، دقیقا" در پایین پای کل احمد آقا، به خاک بسپارند.
به شهادت گروهی از نزدیکان آن مرحوم، زمانی که قبر آقای فرهادی را برای مراسم تدفین آماده می کردند، ناگهان دیواره مقبره کل احمد آقا فرو ریخت؛ و مقداری از پیکر پاک ایشان نمایان شد؛ و به یکباره همگان با جنازه ای سالم و با طراوات روبرو شدند. شاهدان آن منظره، با شگفتی تمام می گفتند که کفن و جنازه کل احمد آقا، آنقدر تازه و سالم نشان می داد که گویی همان روز دفن شده است؛ و به هیچ عنوان، نشانی از کهنگی و فرسودگی در خود نداشت.
یکی از حاضرین می گفت که من حتی انگشت های پای ایشان را هم که به هم بسته شده بود، به وضوح مشاهده کردم؛ و عظمت و بزرگی این مرد، مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد.
برادر مرحوم فرهادی نیز می گفت: لحظاتی قبل از دفن برادرم، زمانی که ما برای اتمام کارها، به داخل قبر رفتیم، باز مقداری از دیواره مقبره سوراخ شد و کفن کل احمد آقا را در کمال طراوات و تازگی مشاهده کردیم.
منبع :
https://majnoon110.blogsky.com/1387/02/25/post-27/
📚معرفی کتابی در مورد ایشان :
کتاب "رند عالمسوز: شرح شیدایی کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی" ،
در مورد شرح احوالات ایشان می باشد ، که توسط انتشارات طوبای محبت، منتشر شده است ، علاقمندان به اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانند به این کتاب مراجعه کنند...
@shia5t
📚 "رند عالمسوز: شرح شیدایی کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی"
@kotob113
🔻سخنرانی کل احمد کربلایی :
https://b2n.ir/228344
@shia5t
هدایت شده از فیلم های مستند زندگینامه ، اولیاء الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻صحبت هایی کوتاه در مورد زندگینامه ، عبد صالح خدا ،مرحوم کربلائی احمد تهرانی ( کل احمد کربلایی ) :
@fillmhayeoliya
🔻فیلم ها و تصاویری از عبدصالح خدا ، مرحوم کل احمد کربلایی :
b2n.ir/515597
@shia5t
🔹تراشیدن ریش و قضاوت کردن انسان ها...
کل احمد کربلایی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط می فرمودند:
« بعد از اولین ملاقات با جناب شیخ، قرار بر آن شد که به جلسه ایشان برویم. وقتی به خدمتشان رسیدیم، ایشان رو به قبله نشسته و مناجات می خواندند.
جناب شیخ عادت داشت که در ضمن دعا خواندن و مناجات، جملاتی بگوید که تنها اهلش آنرا دریافت می کردند.
من هم در همان جلسه، پشت سر ایشان نشستم و با وی هم نوا شدم.
در میان دعا، شخصی وارد مجلس شد که در ظاهر، هیچ شباهتی با دیگر شاگردان شیخ نداشت.
ریشهایش را تراشیده بود و با کلاه و لباس مخصوصی وارد مجلس شد. من هم در همان حال و هوای جوانی با خود گفتم که این شخص، با این سر و وضع، اینجا چه می خواهد؟
درست به محض آنکه این مطلب در ذهنم خطور کرد، شیخ مناجات را رها کرده و با صدای بلندی فرمودند: تو به ریشش چه کار داری؟
اگر ریشش را تراشیده، در ازای آن دو صفت خوب دیگر دارد، که ریش داری مثل تو، از آن بی بهره است.
پس مال اون به تو می چربد ... و دوباره مناجاتش را ادامه داد.»
@shia5t
🔻مزار کل احمد کربلایی در قم
ادرس مزار :
قم ، خیابان معلم ، امامزاده شاه احمد قاسم ، مزار سالک دلسوخته کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی معروف به کَلْ احمد
لینک مکان یاب مزار کربلایی احمد تهرانی
https://goo.gl/maps/uaU9gfLSLs62
@mazaroliya
@shia5t