معرفی حاج لطفعلی روشن پور ، استان #لرستان شهر #خرم_اباد :
قسمت اول :
🍁عبد صالح خدا ، مرحوم شیخ لطفعلی روشن پور از اولیاء الهی کمتر شناخته شده شهر خرم آباد است که از خانواده ای مذهبی و مشهور در روستای نیله منطقه کاکا رضا ( دهستانی بین شهرستان های خرم آباد و الشتر) متولد شده و تحت تربیت و سرپرستی پدر و مادری مومن، دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاه خود سپری کرده است.
ایشان را می توان به حق از جمله مردان الهی و علمای ربانی دانست که در شانشان آمده "المجهولون فی الارض و المعرفون فی السماء" کسانی که در زمین گمنامند و در آسمان معروف ذکر کرد.
🔹بنده ی صالحی که معنویت را از مادر به ارث برده است
خانم آقا سلطان مادر ایشان قبل از ازدواج با پدر مرحوم روشن پور، در بروجرد چند سال به صورت مداوم ومستمر در منبر آیت الله العظمی بروجردی تلمذ می کرده و به واسطه معارف دینی و پرهیزگاری که داشته به نوعی نقشی چون جایگاه خانم مجتهده امین در اصفهان را در روستای نیله و روستاهای اطراف داشته است و علاوه بر اهل ذکر و دعا بودن، مسائل احکام و دینی را به زنان محلی آن هم در دهه 30 شمسی آموزش می داده است سال هایی که به زحمت روحانی ای برای گفتن احکام به روستا می آمده است و خود مرحوم روشن پور بارها می فرمود هر چه دارم از ناحیه تربیت الهی مادرم است.
حاج اقا محراب ، پدر مرحوم روشن پور نیز ، بسیار ملزم به رعایت حق الناس بوده و صداقت و درستی رفتارش در حدی بوده که حاج سلطان مرادی نماینده رضاشاه در منطقه ریمله و دهستان های کاکا رضا گفته بود که اگر محراب و برادرش ظهراب بگویند آب رودخانه کاکا رضا سربالا می رود من باور می کنم.
🔸نوری که از خانه مرحوم روشن پور به آسمان ساطع شد
شب قبل از تولد مرحوم شیخ لطفعلی روشن پور، یکی از بزرگان خواب دیده بود که تاریکی مطلقی رودخانه کاکا رضا و منطقه ریمله و چغلوندی( بیران شهر) را در بر گرفته است که ناگهان نوری از خانه حاج محراب ، روشن شده و تمام منطقه را در بر می گیرد، ایشان روز بعد برای تعبیر خواب خود به خانه پدر ، مرحوم روشن پور مراجعه می کند و متوجه می شود که فرزندی همان شبی که خواب دیده است برای این خانواده متولد شده است و به حاج محراب این نوید را می دهد که آینده درخشانی در انتظار این نوزاد است.
🔹شیخ لطفعلی روشن پور فرزند آخرت بود
این پیر زاهد در زندگی دنیا به پاره ای نان و لیوانی دوغ بسنده کرده بود، توکلش زبان زد بود، اخلاص و ایمانش باعث شده بود که با دستانی خالی بانی و زمینه ساز ساخت چند مسجد بزرگ در سطح شهر شود، محضر او بوی خدا می داد از منیت و خودبینی و حسادت و پست و مقام رسته بود و به حق پیوسته بود.
🔸مردی که مزارش دارالشفاست
شیخ لطفعلی روشن پور رضای حضرت دوست آمال آرزوهای وی بود، از اهل محل کسی به یاد ندارد که توانسته باشد در سلام کردن از وی سبقت گرفته باشد، همه اهل و کوچه و بازار و خیابان، اخلاق پیامبر گونه اش رابه یاد دارند، از کوچک و بزرگ همه شیفته سادگی و بی آلایشی این مرد خدا بودند، مردی که با وجود روحانی بودن به خاطر خشوعش به خود اجازه نداد که لباس مقدس پیامبر را بر تن کند، در خواب به یکی از بستگان گفته بود که مزارش دارالشفاست.
🔹40 سال مداومت بر مستحبات مورد تاکید
ایشان مدت 40 سال دائم الوضو و دائم الذکر و نزدیک به 50 سال 7 الی 8 ماه از سال را روزه می گرفته و نزدیک به همین مدت، 2ساعت قبل از اذان صبح بیدار و به تهجد و خواندن نماز شب می پرداخته است؛ ایشان کتوم بودند و درباره کرامات و الطاف خاصه ای که حق تعالی به ایشان مرحمت فرموده بودند بسیار کتوم تر بود.
🔸توکل فوق العاده مهمترین کرامت شیخ لطفعلی
فقر ایشان اختیاری بود و زندگی را از طریق دریافت شهریه طلبگی می گذراند و با وجود اینکه بارها موقعیت زندگی مرفحانه را داشت اما بدونه توجه به امور مادی که برای او بسیار حقیر می نمود، مدت 40 سال غذایش فقط نان و دوغ بود و حتی در مهمانی ها نیز به این طعام بسنده می کرد و یکبار ندیدم میوه ای، فنجانی چای و یا حتی لیوانی آب گرم تناول کند
🔹مردی تهیدست که متولی ساخت 5 مسجد شد
ایشان با دست خالی و با توکل به خدا متولی احداث پنج مسجد در شهر خرم آباد شد که ساخت هر کدام از آن ها یک حکایت است، به طور نمونه سایتی که هم اکنون مسجد امام هادی در آن قرار دارد چندین نهاد دولتی ادعای مالکیت آن را داشتند و برای آن برنامه ریزی کرده بودند و از طرفی خیلی ها نیز مخالف وجود مسجد در این زمین بودند اما به محض اینکه مرحوم روشن پور متولی ساخت این مسجد شدند گره های کار یکی پس از دیگری باز شد و یکی از بزرگترین مساجد خرم آباد بنا شد.
@shia5t
معرفی حاج لطفعلی روشن پور ، استان #لرستان شهر #خرم_اباد :
قسمت دوم :
🔹کسی در سلام بر ایشان پیشی نگرفت
ایشان داری اخلاق نیکی بود و در معاشرت با افراد، همیشه نقاط مثبت آنان را در نظر می گرفت و در در سلام کردن بر دیگران پیشی می گرفت در مورد رعایت حق الناس آن چنان مقید بود که حتی در عبور کردن از کوچه و یا خیابان سعی می کرد که از گوشه پیاده رو حرکت کند که مبادا مزاحم حرکت افراد یا وسایل نقلیه شود.
از دیگر سجایای اخلاقی ایشان این بود که همیشه در مقابل مهمان و اطرافیان مقید بودند که دو زانو بنشینند حتی اگر طرف کودک یا کهنسال باشد و به طور کلی بیشتر وقت ایشان صرف تفکر می شد و به طور کلی کتوم بودند.
مهم ترین خصلت ایشان این بود که نفس عماره را خار کرده بود و تارک دنیا بود و حتی بعضی مواقع که وجوهات را می آورد چیزی برای خود بر نمی داشت، به خاطر دارم که در پیش از انقلاب اهل نماز شب بود و در یک کلام انسان متقی بود.
ایشان با وجود اینکه بسیار گوشه گیر بود اما دارای اخلاق حسنه در معاشرت های اجتماعی بود.
🔸دوستان، شاگردان و ارادتمندان مرحوم روشن پور
از پیرزن و کودک خردسال به ایشان ارادت داشته و بسیاری از مردم از همه طیف ها از محضر ایشان کسب فیض کرده اند اما از ارادتمندان ایشان که بیشتر شناخته شده هستند می توان به استاد برجسته اخلاق در خرم اباد ، حجت الاسلام سید رضا جزایری، سیدروح الدین منصوری و شیخ رمضان تیموری اشاره کرد و از دوستان ایشان نیز می توان به آیت الله شیخ عباسعلی صادقی و سید شکرالله طاهری خرم آبادی امام جماعت مسجد بازار اشاره کرد.
🍂وفات
سرانجام در سال 1393 ، در ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (ص) شیخ لطفعلی به آرامی دل از دنیا کند و در قبرستان امام هادی (ع) روستای رباط نمکی چهره در نقاب خاک کشید و در قوس صعود به سرعت از ناسوت به اعلی علیین پر گشود.روحش شاد و یادش گرامی باد.
@shia5t
معرفی ایت الله سید حسن پیشوایی ، استان #لرستان شهر #الشتر :
یکی از بزرگان و اولیا الهی لرستان که در شهر الشتر ساکن بودند حاج آقا پیشوایی بودند .
🔻ایشان انسانی نورانی و تندیس تقوا بودند...
ایشان منشا خدمات ماندگاری هم در حوزه ساخت مسجد و مدرسه در مناطق فقیر الشتر بودند.
در سال 1306.ش. هنگامیکه زن رضاخان در جریان سفر به قم، میخواست به شکل بی حجاب وارد حرم حضرت معصومه (س) شود، مرحوم آیت الله بافقی معاون آیت الله حائری به همراه چند نفر از طلابجوان از جمله آیت الله پیشوایی مانع از ورود او به حرم حضرت معصومه(س)میشوند. این کار طلاب با خشم شدید رضاخان مواجه شده تا حدی که مرحوم آیت الله بافقی را به زمین زده و استخوانهای سینه او را با چکمهاش خورد میکند. و در این بین مرحوم آیت الله پیشوایی موفق به فرار شده و به همدان رفته و چند وقتی متواری میشوند.با عادی شدن اوضاع ایشان به قم بر میگردد و به تحصیل و مبارزه ادامه میدهند در سالهای بعد به همراه آیت الله شهید مدرس به همراه جمعی از طلاب 45 روزمحبوس میشوند. که با وساطت پدرشان که از علما تراز اول قم بودند آزاد میشوند. به امر آیت الله بروجردی در سال 1324.ش برای امر تبلیغ و تبيین معارف ديني به منطقه الشتر هجرت نموده و بعد از اقامت کوتاهی به شهر قم مراجعت نموده و اين بار به شهر قصر شیرین مهاجرت میکنند. در سال 1327 .شدر زمانیکه مردم الشتر به خدمت آیت الله بروجردی آمده و از ایشان در خواست مبلغ میکنند ایشان آیت الله پیشوایی را يك بار ديگر به مردم معرفی میکنند.
آیت الله پيشوائي درس و بحث را رها کرده و به الشتر مهاجرت کرده و اين بار براي هميشه در منطقه ماندگار مي شود .ایشان در حالی به الشتر سفر میکنند که کل شهرستان الشتر دارای یک مسجد میباشد. با همت او و کمک اهالی منطقه مساجد زيادي حتي در دورترين نقاط احداث مي شود علاوه بر ساخت مساجد چندین باب حمام میسازند. بیشتر این مساجد و حمامها با مهندسی خود ایشان ساخته میشود.آن بزرگوار به تأسی از جد خویش امیر المؤمنین در ضمن تبلیغ دین اقدام به کمک و دستگیری از مستمندان و محرومان میپردازد. و در حل مشکلات و خصومتهای قبیلهای نقش مؤثری ایفا مینمایند. از فعاليتهاي ديگر ايشان تربیت افراد شاخص در هر محل است تا پايگاه و سر منزلي باشد براي حضور مبلغين ديگري كه به منطقه تشريف مي اورند.
🍂وفات
سرانجام در صبح روز دوشنبه 21 تیر 1378 پس از 54 سال فعاليت تبليغي درمنطقه ، در سن 96 سالگي روح ملکوتی این عالم رباني ، دعوت حق را لبيك گفته وبه ملکوت اعلی پیوست و به اجداد طاهرینش ملحق شد. پیکر مطهرش با اصرار مردم در کنار شهر الشتر در گلزار شهدای روستای امیر الشتر به خاک سپرده میشود.
منابع :
instagram.com/mezgana_fotography
rostae-amir.blogfa.com
@shia5t
مقبره ایت الله پیشوایی در شهر الشتر ، روستای امیر الشتر
@shia5t
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
معرفی شیخ امید علی یوسفوند ،استان #لرستان شهر #الشتر روستای #دکاموند : 🔻شیخ امید علی یوسفوند از عرف
🔹 حمایت از علمای شهرستان ها
▫️وقتی گروهی از بزرگان (الشتر _ لرستان) ، زکات مردم منطقه را جمع آوری کرده و به محضر آیت الله العظمی بروجردی می برند
▫️ایشان آنها را نپذیرفته و می فرمایند: مگر شما آشیخ امیدعلی(یوسف وند) را در منطقه ی خود ندارید؟ تمام این زکات و اموال را نزد ایشان ببرید
▫️وقتی زکات را خدمت شیخ می آورند و ماجرا را تعریف می کنند، شیخ از آنها می پرسد این زکات چقدر است؟ جواب میدهند حساب نکرده ایم آقا ، نمی دانیم
می فرماید: این زکات سی و پنج تومان است
▫️بعد که حساب و کتاب می کننده می بینند فرموده ی شیخ کاملا صحیح است❗️
🔻هنگامی که شیخ صاحب کرامات امیدعلی یوسف وند با لباس های تقریبا کهنه به ملاقات آیت الله بروجردی می روند
▫️خدمتکار آیت الله چند بار مانع از ورود ایشان می شود و می گوید آقا وقت ملاقات ندارند بعد شیخ نشانه و جریانی را به خدمتکار می گوید تا برای آقای بروجردی بیان کند ، ناگهان ایت الله بروجردی بعد از شنیدن آن نشانی با پای برهنه به استقبال ایشان می آیند.
▫️از دیرباز سیره بسیاری از مراجع ساکن نجف و قم ارجاع مراجعین به علمای شهر خودشان بود تا با تقویت بزرگان هر شهر ، ایشان بتواند خدمات اجتماعی و فرهنگی انجام بدهند.
منبع : نشانی از مزار اولیا
@shia5t
🔻امام صادق(علیه السلام):
جز با ما با کسی رفاقت مکن و به کسی دل نبند ، دوست می خواهی فقط ما ، رفیق می خواهی فقط ما ،همه تو را رها می کنند ولی ما اهل بیت(علیه السلام) ، از شما در قبر و حشر غافل نیستیم.
📚منبع:
سفینه البحار جلد سوم باب الفضائل ص 260
@shia5t
معرفی آیت الله رحمت الله صاحب الزمانی بروجردی ، استان #لرستان شهر #بروجرد :
قسمت اول :
عبد صالح خدا و عالم ربانی، آیت اللّه حاج شیخ رحمت اللّه صاحب الزمانی از چهره های مشهور به زهد و تقوا ، در روستای «گوشه چهارچنار» بروجرد متولد گردید.
پدر بزرگوارش مرحوم کربلایی عیسی، اهل قلعه خان سربند بود که بر اثر ظلم و تعدی خوانین قاجار ، به بروجرد کوچ میکند و مشغول کشاورزی میشود. کربلایی عیسی به مشکلات مردم و دوستان و بستگان بسیار رسیدگی و همیشه به پسرش سفارش میکرد که جویای حال آنان باش و تا میتوانی مشکلاتشان را بر طرف کن.
🔻مادر ایشان بانویی بزرگوار و متدین بود. پیش از ولادت رحمتالله هر فرزندی را که به دنیا میآورد، از دنیا میرفت؛ تا اینکه به رحمتالله باردار میشود. در همان دوران در عالم رؤیا میبیند که پدرش پرچم سبزی به دست او میدهد و به او میگوید: ناراحت نباش، خداوند فرزندی به تو عطا میکند و او زنده میماند.
🍁 ایشان با اشاره به دوران تحصیل خود می گوید: «در اوایل طلبگی، مطلب را یاد نمی گرفتم و از جهت کندی ذهن، خیلی رنج می بردم. کتاب سیوطی می خواندم که توفیقی حاصل شد و به عتبات عالیات رفتم. شب اربعین در کربلا در حرم امام حسین علیه السلام به آن حضرت متوسل شدم و آن حضرت را واسطه قرار دادم تا از خدا بخواهد ذهنم باز شود. از آن موقع به بعد، طوری شد که از استاد هم اشکال می گرفتم.»
🍁در مورد دیگری هم گفته است: «شبی در خواب دیدم امیرالمؤمنین علیه السلام شمشیری به دستم داد و فرمود: این را بگیر و در راه خدا جنگ کن!» این ها نمونه هایی از عنایت و توجه آن بزرگواران در دوران تحصیل به ایشان است.
وی در قم و نجف از آیات عظام بروجردی و محقق داماد و مرحوم آیت اله اراکی علامه طباطبایی و علی محمد بروجردی بهره بردند
تلاش و پشتکار
به جرئت می توان گفت جدیت و تلاش مستمر آیت اللّه صاحب الزمانی، در تحصیل و تربیت طلاب و تبلیغ و نشر معارف دینی به مؤمنان و دوست داران اهل بیت علیهم السلام قابل تقدیر و الگویی سازنده برای طلاب بود.
ایشان در دوران تحصیل، در تابستان و زمستان، هر روز صبح، از منزل تا حوزه علمیه که راهی طولانی بود، پیاده می رفت و تا ساعاتی از شب در حوزه می ماند و به تحصیل و مطالعه می پرداخت و ظهر ها هم به منزل بازنمی گشت. شب ها نیز پس از صرف شام مختصری، به مطالعه و تحقیق می پرداخت.
☘️ ویژگی های اخلاقی:
مرحوم صاحب الزمانی بسیار خوش مشرب، خوش اخلاق و مردم دار بود؛ به قدری متواضع بود که خود را چیزی به حساب نمی آورد و از عناوین و نام و نشان گریزان بود. زهد و پارسایی از دیگر ویژگی های آن روحانی وارسته بود. از وجوه شرعی و شهریه هرگز استفاده نکرد. یک زمین زراعتی داشت که از پدر به ارث برده بود و از محصول آن ارتزاق می کرد. در گرفتن وجوه نیز فوق العاده احتیاط می کرد و مراجعان را به دفاتر مراجع ارجاع می داد و می فرمود: «من [ موردی برای] مصرف آن را ندارم.»
🔻 آن عالم بزرگوار نسبت به تربیت طلاب اهتمام ویژه ای داشت و درس اخلاق او در حوزه بروجرد از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. او فردی متین، متواضع و خوش مشرب بود و حرمت والائی برای لباس روحانیت قائل بود به گونه ای که علیرغم مقام علمی ممتاز وجایگاه اخلاقی خاصی که میان حوزویان داشت، هیچگاه به خود اجازه استفاده رسمی از آن لباس مقدس را نداد.
وقتی از کلاس می رفتند تا دم درب حوزه بیشتر اجازه نمی دادند کسی همراهشون بره و حتی اجازه نمیدادند کسی براشون ماشین بگیره کنار خیابون هم که می ایستادند هیچ وقت دست به ماشین بلند نمیکردند مگر اینکه ماشینی خودش می ایستاد به همین خاطر یکی از طلبه ها کمی جلوتر می ایستاد و سوار تاکسی می شد و نزدیک حاج اقا که می رسید به راننده می گفت که بایسته.
🍀 با پول خمس کتاب چاپ نمی کنم
به هیج عنوان نمی گذاشتند مردم دست اورا بوسه بزنند وحتی اگر عبای اورا دست می کشیدند ناراحت می شدند
وقتی علت چاپ نکردن آثار علمی می پرسیدند میفرمود: با پول امام زمان خودمو مشهور کنم؟!
@shia5t
معرفی آیت الله رحمت الله صاحب الزمانی بروجردی ، استان #لرستان شهر #بروجرد :
قسمت دوم :
🍁مخارج زندگی ایت الله صاحب الزمانی
ایشان مخارج زندگی خود و خانواده را به وسیلۀ قطعه زمین موروثی که به ایشان رسیده بود، تأمین میکردند و علاوه بر آن گاو شیرده خوبی داشتند که امور زندگی را تا اندازهای با آن میگذراندند.
حاج محمد مجلسی، فرزند ارشد ایشان، ماجرای جالبی از فروش این گاو نقل میکند. میگوید:
روزی گاو را برای چرا به صحرا بردم. گاو مقداری از گندم همسایه را خورد و صاحب زمین آن را دید. شب هنگام که به مسجد رفت به حاج آقا گفت: شما لازم نیست نماز بخوانید، جلوی گاوتان را بگیرید! حاج آقا که از موضوع بیاطلاع بود، هنگامی که به خانه آمد، ماجرا را از من پرسید. من هم آن را تعریف کردم. گفتند: «من فردا این گاو را میفروشم». حاج آقا پس از راضی کردن صاحب زمین، اول صبح آن را برد و فروخت.
به صاحب زمین خبر رسید که حاج آقا به خاطر اینکه گاو از گندم شما خورده، آن را فروخته است. صاحب زمین گاو را پیدا كرد و آن را با سود اندکی خرید و برای حاج آقا آورد.
ایشان وقتی گاو را دید و از ماجرا خبردار شد، گفت: «من این گاو را میفروشم. اگر دوباره آن را بیاورید، گاو را به قصاب میدهم».
اتفاقاً ایشان با پولی که از فروش این گاو به دست میآورد، به کربلا مشرف و دری به رویشان گشوده میشود و مورد عنایت ویژۀ حضرت امام حسین علیه السلام قرار میگیرد.
🌸 نظم در تحصیل و تدریس آیت الله صاحب الزمانی
یکی از شاخصههای اصلی درس ایشان نظم بود. هیچگاه درس را تعطیل نمیکرد، مگر موقعی که ضرورت پیش بیاید. اولین نفری بود که صبح زود وارد حوزه میشد و تا قبل از اذان ظهر در مدرسه میماند.
روزی هفت الی هشت ساعت درس میداد و نیم ساعت قبل از درس مطالعه میکرد، آن هم برای حضور ذهن؛ چون احتیاج به مطالعه نداشت.
روزی چند نفر از مسئولان یکی از شهرهای اطراف بدون هماهنگی قبلی برای دیدار با ایشان آمده بودند. درِ منزل، حضرت استاد را میبینند که در حال خارج شدن از منزل هستند. میگویند: حاج آقا، برای زیارت شما آمدهایم. ایشان میگویند: ولی من دارم برای درس به حوزه میروم. میگویند: التماس دعا. استاد میگوید: خدا حافظ شما.
در ادای وظیفه با کسی رو دربایستی نداشت. نسبت به کارش متعهد و منظم بود و توصیۀ امیرالمؤمنین ع را شیوۀ زندگی خویش قرار داده بود؛ آنجا که در وصیت به فرزندانشان فرمودهاند:
اوصیکما و جمیعَ ولدی و اهلی و مَن بَلَغَهُ کِتابی بتَقوی الله و نظمِ اَمرِکُم؛
شما و همۀ فرزندان و کسانم و هرکس را که نوشتهام به او رسد، به تقوای خدا و و نظم داشتن در کارتان سفارش میکنم.
👤گوشه ای از فرمایشات حضرت آیت الله صاحب الزمانی (ره)
♦️ زهد وبی رغبتی به دنیا
🔹 راه جدا شدن از مادیات را ریاضت می دانستند ، و معتقد بودند فشارهای مادی سبب : قتل ، فحش ، کتک ، خودکشی ، کفرگفتن و... می شود .
به فرمایش أمیرالمؤمنین علیه السلام :
دنیا خواهی ، کلید رنج است .
🔹 درمان فشارهای مادی زهد است ، می فرمودند : در مادیات باید به پایین تر نظر کرد ؛نظر به فقرا ، و در معنویات به بالاتر از خودنگاه کرد ، و اگر کسی بخواهد خدا کمکش می کند .
♦️زهد وبی رغبتی به دنیا(قسمت دوم)
🔸مرحوم صاحب الزمانی(ره) سبب عدم انحراف را محرومیت می دانستند می فرمودند:
طریقه کشتن نفس محرومیت است تا محرومیت نباشد نفس کشته نمی شود انسان بخواهد دماغش شنگول باشد محال است که نفس او کشته شود نفس حیله می کند بهداشت نفس عبارت است از موت نفس وآن گاه دیگر نفس اصلا مریض نمی شود.
🔸منظور از محرومیت در کلام ایشان نپذیرفتن خواهش های نفس است.
@shia5t
معرفی آیت الله رحمت الله صاحب الزمانی بروجردی ، استان #لرستان شهر #بروجرد :
قسمت سوم :
🍃 امدادهای غیبی:
این عالم متقی به خاطر خلوص و تقوا، مورد عنایت حضرت حق بودند و گاه امدادهای غیبی شامل حالش می شد، که در این مختصر به یک مورد آن اشاره می کنیم. خود ایشان می گفت: «در یکی از سفرها که به مکه مکرمه مشرف شده بودم، در شهر مکه در یک هتل با فاصله زیاد از بیت اللّه الحرام اقامت داشتم.
جایی که معمولا تا حرم یک ساعت باید پیاده می رفتیم. از محل اقامتم خارج شدم و چند دقیقه ای پیاده رفتم. بعد منتظر ماندم که تاکسی برسد، ولی خیلی معطل شدم. در این هنگام، عربی رسید و پرسید: چرا این جا ایستاده اید؟ گفتم: منتظر تاکسی هستم. گفت: تا حرم راهی نیست؛ از این پله ها بالا برو در آن طرف، حرم پیداست. از پله ها بالا رفتم، دیدم مقابل مسجدالحرام هستم. متحیر ماندم راه یک ساعته را چگونه در چند دقیقه طی نمودم. قضیه چه بود و آن عرب کی بود؟»
🍀بوی حرم اما رضا
یکی از کرامات ایشان در یکی از سفرهای قم بود . که وقتی ایشان به قم سفر کردند و به حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) مشرف شدند در حیاط حرم ، چند لحظه ای ایستادند گویا خانمی هم کنار ایشان بودند. ایشان گفتند : چقدر بوی حرم امام رضا می آید .
درحالی که ما هیچکدام بویی به مشاممان نمی رسید.
که یکباره آقا نگاهی به خانم کردند و گفتند : خانم شما اهل مشهدید؟
خانم گفت : بله
گفتند : زیارت امام رضا رفتید مرا هم دعا کنید . .
ایشان بسیار به امام رضا علاقه داشتند و هربار که می رفتند مشهد چند هفته ای آنجا مقیم می شدند.
🌿 سینه زنی
به نحوی در مصیبت سیدالشهداء می گریستند انگار در حال جان دادن است و می فرمود: اگر جوان بودم برای عزای سید الشهداء برهنه می شدم وسینه میزدم وبه شما نشان می دادم که باید به چه نحو سینه زد.
🍃 اخلاص:
از ویژگی های این عالم ربانی اخلاص و پرهیز از تظاهر و خودستایی بود، و همین امر او را در نظر مردم، بزرگ و محبوب القلوب کرده بود، به گونه ای که پس از وفاتش هم او را به بزرگواری می ستایند. یکی از نزدیکان ایشان که کتاب «المسائل العددیه» را به چاپ رسانده است، می گوید: «زمانی که این جانب کتاب المسائل العددیه را آماده چاپ نمودم و نمونه آن را خدمت ایشان دادم تا در مورد آن اظهارنظر نمایند، گفتند: اولاً: چرا آیت اللّه نوشته اید؟ و اصرار داشت که فقط نام ایشان نوشته شود؛ ثانیاً: نیازی نیست نام من نوشته شود. اسم خودتان را بنویسید! من حتی به طلاب گفته ام: دفاتر مرا جمع آوری نموده و به نام خودشان چاپ کنند. عرض کردم: دوست دارم نام شما را زنده نگه دارم. فرمود: من خودم چه هستم که نامم چه باشد؟! هدف خدمت به دین است، نویسنده مهم نیست.»
🍁صحبت های حجت الاسلام دکتر احمد احمدی در مورد مرحوم ایت الله صاحب الزمانی بروجردی :
آقا شیخ رحمت الله کشاورز بود. در یکی از روستاهای بروجرد کشاورزی می کرد. وقتی آمد مدرسه بروجرد 28 سالش بود. بعد هم در همان دوران طلبگی از این شیرشکری ها می بست. عمامه نمی گذاشت. شیر شکری مثل عمامه است، که آن موقع بازاری ها و کشاورزان و اکثر طبقات آن را روی سرشان می بستند. مثل سیستانی ها. بروجردی های قدیم از اینها می بستند. این آقای آقا شیخ رحمت الله خیلی در من تاثیر گذاشت. من با ایشان مدتی هم حجره بودم. دو سال هم حجره بودم. او واقعاً یک تجسم تقوا بود. وقتی دو سه سال پیش فوت کرد، بروجرد برایش یک پارچه عزادار شد. مردم خیلی به او علاقه داشتند. خیلی با تقوا بود. نماز جماعتش در بروجرد از شلوغترین نمازها بود. همه کارهایش حساب شده بود. یک پسری داشت، در دوران کودکی خیلی شیطان بود. شلوغ زیاد می کرد. وقتی در مدرسه شیطنت می کرد، می گفتند: آقا شیخ رحمت الله این بچه ات شلوغ می کند. یک چکی بهش بزنید. می گفت: حق ندارم. من چه حقی دارم کسی را بزنم. پیش نماز مسجد سجاد بروجرد بود. در دل و جان مردم جا داشت. خیلی ساده زیست بود. نماینده آقای خویی در بروجرد بود. سهم امام نمی گرفت و تا آخر عمرش از راه کشاورزی و اجاره زمین کشاورزی اش امرار معاش می کرد و این اواخر زمینش را فروخت. خیلی اخلاق این آقا در من اثر گذاشت.
🍂رحلت:
این عالم ربانی پس از یک عمر تلاش در راه ترویج مکتب اهل بیت علیهم السلام و تعلیم و تربیت نفوس، در سال 1381 شمسی دار فانی را وداع گفت و به لقای الهی نایل گردید. پیکر مطهرش در شام عید غدیر، در میان حزن و اندوه بر روی دوش هزاران نفر از مردم به سمت بهشت شهدا بروجرد تشییع در جوار استاد گرانقدرش مرحوم آیت الله حاج شیخ علی محمد بروجردی (رحمه الله) به خاک سپرده شد.
منابع :
hawzah.net
boroujerd.farhang.gov.ir
aramesh313.blogfa.com
@shia5t