⚠️ #نظر_امیرالمومنین_در_مورد_غاصبین_خلافت
آیا علی علیه السلام نظر مثبتی نسبت به خلفاء داشتند⁉️
✅ #سید_رضی (ره) در کتاب شریف #نهج_البلاغه به نقل از #امیرالمومنین علیه السلام مینویسد:
👈 به خدا سوگند که آن مرد ( #ابوبکر بن ابوقحافه) لباس خلافت را بر تن کرد، در حالی که نیک میدانست جایگاه من در خلافت مانند محور سنگ آسیاب است (که بدون آن از چرخش باز میماند).
🔺در آن زمان که خلافت به انحراف گراییده بود، پردهای میان خود و زمامداران افکندم، روی از آن گردانیدم، در اندیشه شدم که با دست بُریده و #بدون_یاور (برای به دست آوردن حقی که از من غصب شد) پیکار نمایم، یا دربرابر آن رویداد تاریک و پرابهام #صبر کنم.
⬅️ به این نتیجه رسیدم که صبر و شکیبایی، خردمندانهتر از مبارزه و پیکار است، پس در حالی که #خار_در_چشم و #استخوان_در_گلو داشتم، صبر کردم و نظارهگر غارت میراث خود شدم، تا آن که دوران اوّلی (ابوبکر) گذشت، و خلافت را پس از خود به دست پسر خطاب ( #عمر) سپرد.
🔥 شگفتا با آن که ابوبکر در زمان حیاتش قصد #کناره_گیری_از_خلافت را داشت، عقد عروس خلافت را پس از مرگش برای دیگری(عمر) بست. آن دو چه سخت پستان خلافت را میان خود تقسیم کردند و دوشیدند.
👈 ابوبکر امر حکومت را به روحیهای خشن (عمر) سپرد؛ کسی که سخنش درشت و همراهی با او سخت و دشوار بود.
بالغزشهای فراوان و عذرخواهی بسیار! همراهی با حکومت او مانند سواری با شتری سرکش بود که اگر سوار مهار آن را بکشد، بینیاش مجروح میشود، و اگر به حال خود رهایش کند، سوارش را زمین میزند و به هلاکت میرساند.
⬅️ به خدا سوگند! مردم در دوران حکومت او گرفتار خطا و ناآرامی و #تبدل_رأی_و_کجروی شدند! من در آن دوران (با آن که طولانی بود و بار سنگین بلاها را بر دوش داشتم) صبر کردم، تا آن که دوران او نیز گذشت، و امر خلافت را به جمعی سپرد که میپنداشت من هم یکی از آن هایم.
🔻پناه به خدا از آن #شورا! چه زمانی فضیلت و برتری من بر اولین آن ها (ابوبکر) مورد شک و تردید بود، تا امروز بخواهم در کنار و همپایه اینان (اعضای شورا) قرار داده شوم؟
در عین حال باز راه شکیبایی را در پیش گرفتم و در کنار آن مرغان به پرواز درآمدم و با آنان در جریان شورا گاهی بالا و گاهی پایین میرفتم.
🔥 در آن شورا یک نفر ( #سعد_بن_وقاص) به خاطر کینهای که در دل داشت، به من رأی نداد و دیگری ( #عبد_الرحمن_بن_عوف) به برادر زنش ( #عثمان) تمایل یافت و چیزهای دیگری که بیان آن صلاح نیست، تا آن که سومی به خلافت رسید که کارش پر کردن شکم و تهی کردن آن بود و خاندان پدریش ( #بنی_امیه) با او برخاستند و مانند شتری که علفهای تازة بهار را با حرص و وَلَع میبلعد، به #چپاول_بیتالمال پرداختند، تا وضع به گونهای شد که آنچه رشته بود، از هم گسست و کردار ناشایستش کار او را ساخت و شکم پارگیش او را بر زمین زد».
📚 نهج البلاغه خطبه ٣ (خطبه شقشقيه)
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
─┅═◇❁ @shiaAlawi❁◇═┅─