eitaa logo
شعر شیعه
6.5هزار دنبال‌کننده
387 عکس
158 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
عارف اگر زشعشعه هو تو را شناخت سالک زقدر و منزلت" او" تو را شناخت بیدل به خلق و خوی خداجو تو را شناخت من بنده کسی که چو آهو تو را شناخت پیچید چو نی نوای تو در بند بندمان یا ثامن الائمه رها کن زبندمان خورشید با جمال جمیلت جمیل نیست بر درگه جلال تو گردون جلیل نیست جایی که هم رکاب تو غیر از " خلیل" نیست دیگر مجال پر زدن جبرئیل نیست وقتی به محضر تو شرفیاب می شوم از شرم شعله می کشم و آب می شوم کوثر پیاله ز شراب طهور توست طور شهود پرتو فاش ظهور توست سینای جلوه، شاهد نور حضور توست خورشید هم از آینه داران نور توست چشمم که محو حسن ملیح تو می شود اشکم دخیل بند ضریح تو می شود خواهی بخوان به پیشم و خواهی جواب کن یا لطف کن به حال دلم یا عتاب کن یا بیش از این خراب غمت را خراب کن اما مرا ز زمره یاران حساب کن مپسند بار خواهش ما را به ذمه ات سوگند می دهم به جواد الائمه ات آن زایرم که آمده با دست خالی ام رحمی به دل شکستگی و خسته حالی ام بال و پری ببخش به بی دست و بالی ام کز شاعران حضرت مولی الموالی ام پرواز را ز خاطر خود بریده ایم ما هر چند زنده ایم ولی مرده ایم ما هر جا که می رویم خیال تو می کنیم در باغ گل خیال مجال تو می کنیم صدها غزل نثار غزال تو می کنیم با این بهانه یاد وصال تو می کنیم تا لطف خویش بیشتر از پیش کرده ای ما را کبوتر حرم خویش کرده ای @shia_poem
چشمه‌ها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن خنده، گل می‌کرد بر لب‌های صحرا در غدیر بود پیدا در زلال جاری تکبیرها نقطۀ پایان عمر تشنگی‌ها در غدیر جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زان‌که نیست این تجلّی را مجال جلوه إلاّ در غدیر رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند خطبه‌ای شورآفرین و شورافزا در غدیر تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر عرشیان، در اشتیاق خاکیان می‌سوختند تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر «گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست» کرد گل، گل‌نغمۀ احمد چه زیبا در غدیر... دستِ رد بر سینه اغیار می‌زد آشکار «عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنه‌ها خیمه می‌زد در کنار آرزوها در غدیر خشم‌های شعله‌ور، پژواک کینِ جاهلی خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر... یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا علی از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟! کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی از طلوع آفتابِ عالم‌آرا، در غدیر طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود شد بهشت آرزوها آشکارا در غدیر لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد با تماشایی‌ترین تصویر، مولا در غدیر... @Shia_poem