📚🔻 #اعتقادی ؛ #امام_هادی علیه السلام
◾ صالح بن سعيد مىگويد:
همان روزى كه امام هادى(عليه السّلام) به سامراء رسيد به ديدارش رفتم و گفتم:
«فدايت گردم،اينان در همۀ كارها مىخواهند شما را كوچك كنند و پرتو شما را خاموش نمايند،تا آنجا كه در اين كاروانسراى ناپسند كه ويژۀ مستمندان و درماندگان است شما را فرود آوردند.»
امام علیه السلام فرمود:
«اى پسر سعيد! در چه فكرى؟آنگاه با دست خود اشاره كرد و فرمود نگاه كنم و چون نگريستم بوستانهاى آراسته و جويبارهاى روان و باغهاى نيكو ديدم كه در آن كنيزكان عطر آگين و غلامانى همچون لؤلؤ مكنون ديدم و چشم حيران و شگفتيم افزون شد و فرمود:
اى سعيد! هر جا كه باشيم اين چيزها در اختيار ماست و ما در كاروانسراى درماندگان نيستيم.
📚 الارشاد ج٢ص٣١١.
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
👌 #تلنگر
-آیا مردم را به نیکی دعوت میکنید و خود را فراموش میکنید؟!
📚سوره بقره - آیه۴۲.
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
1_842469021.mp3
1.81M
🎙 #سخن_کوتاه ؛ #امام_هادی علیه السلام
◼️ عنایت امام هادی علیه السلام به دشمن خود متوکل عباسی
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
📜 #حکایت ؛ #امام_هادی علیه السلام
📌درمان زخم متوکل با کود حیوانی وقتی همه اطباء عاجز شدند...
🔹طبیب نگاهی به زخم پهلوی متوکل انداخت و گفت: «ای خلیفه، این زخم به دلیل عفونت زیادی که در آن جمع شده، روز به روز ورمش بیشتر می شود.»
متوکل ناله ای کرد و گفت: «فکر چاره باشید که این درد مرا از پای در می آورد»
🔹طبیب نگاهی به صورت رنگ پریدهی متوکل انداخت و گفت: «باید سر زخم را بشکافیم تا عفونت بیرون بیاید»
ـ سر زخم را بشکافید؟! من همین طور هم آرام و قرار ندارم، چه رسد به این که بخواهید چاقو را به زخم نزدیک کنید.
طبیب دیگر گفت: «ای خلیفه! هیچ راهی غیر از این وجود ندارد.» فتح بن خاقان تعظیمی کرد و گفت: «ای خلیفه! اگر اجازه بدهی، شخصی را نزد علی النقی بفرستیم. شاید دوایی برای این مرض شما داشته باشد»
🔹متوکل با اشارهی سر، حرف او را تایید کرد. فتح بن خاقان بیرون رفت و لحظاتی بعد برگشت و گفت: «حتماً غلام با راه چاره ای بر خواهد گشت» بطحایی که چشم دیدن امام را نداشت، گفت: «هیچ کاری از او بر نمیآید» طبیب نگاهی تمسخر آمیز به فتح بن خاقان انداخت و گفت: «چه راهی غیر از شکافتن سر زخم وجود دارد؟!»
مادر متوکل با دستمال اشکهایش را گرفت و پیش خود گفت: «نذر میکنم اگر فرزندم شفا پیدا کند، کیسه ای زر برای امام بفرستم»
🔹ساعتی بیشتر نگذشته بود که غلام وارد جمع شد و گفت: «امام گفت که کود گوسفند را در گلاب بخیسانید و آن را روی زخم ببندید.»
صدای خنده فضای اتاق را پر کرد:
- کود؟!
ـ عجب حرفی!
ـ واقعاً مسخره است. (=درست مانند کسانی که تجویز شیاف روغن بنفشه از امام صادق علیه السلام را مسخره میکردند)
🔹صدای فتح بن خاقان آنها را به خود آورد:
ـ حرف امام بی حساب نیست. به آنچه دستور داده، عمل کنید. ضرری نخواهد داشت؛ و برای تهیهی آن، از در بیرون رفت. یکی از اطباء گفت: «بهتر است ما هم بمانیم تا نتیجهی کار را ببینیم».
🔹ساعتی بیش از گذاشتن دارو روی زخم نگذشته بود که شکافته شد و عفونت بیرون زد. طبیب که به زخم خیره شده بود، با ناباوری گفت: «به خدا قسم که علی النقی دانای به علم است و حرف های ما دربارهی او اشتباه بود»
🔹بطحایی که کنار متوکل ایستاده بود، این حرف برایش گران آمد. سر در گوش متوکل برد و گفت: « ای خلیفه! بهتر است زودتر این طبیبان را مرخّص کنی. جایز نیست در حضور شما کسی را مدح کنند که خلافت شما را قبول ندارد.»
متوکل که کمی دردش آرام شده بود، به آنها گفت: «شما مرخص هستید، می توانید بروید». و رو به بطحایی گفت: «اگر داروی علی النقی نبود، من الآن حال خوشی نداشتم»
🔹 بطحایی چشم های نگرانش را به زمین دوخت و به فکر فرو رفت. متوکل که متوجه نگرانی او شده بود، گفت: «در چه فکری؟ اتفاقی افتاده؟»
ـ ای خلیفه! علی النقی مال و اسلحهی زیادی در خانهی خود جمع کرده و میخواهد علیه شما قیام کند. بهتر است زودتر فکر چاره ای بکنی. متوکل دستش را به هم کوبید و نگهبان را صدا زد.
ـ برو سعید حاجب را خبر کن.
وقتی سعید وارد شد، متوکل گفت: «همین امشب مخفیانه به منزل علی النقی برو و هر چقدر اسلحه و اموال دارد، به اینجا بیاور.»
🔹تاریکی کوچه را پوشانده بود. سعید نردبان را به دیوار کاهگلی تکیه داد و از آن بالا رفت. خود را به دیوار آویزان کرد تا جاپایی پیدا کند که صدای امام او را به خود آورد:
ـ ای سعید! همان طور بمان تا برایت شمعی بیاورم!
گوشهی عمامهی پشمی را دور سرش پیچید و از روی سجاده ای که روی ایوان انداخته بود، بلند شد. وقتی امام شمع را به حیاط آورد، سعید جاپایی پیدا کرد و خود را از دیوار پایین کشید. امام با دست اشاره کرد و گفت: «برو اتاق ها را بگرد و هر چه پیدا کردی، بردار»
سعید به فرش حصیری کف اتاق چشم دوخت و گفت: «ای سید! شرمنده ام. مرا ببخش. دستور خلیفه بود.» و به طرف اتاق ها رفت.
ـ ای خلیفه! در منزل علی النقی غیر از شمشیر که غلافی چوبی دارد و این کیسه چیزی پیدا نکردم. نگاه متوکل به یکی از کیسهها افتاد که مُهر شده بود. رو به سعید گفت: «این که مهر مادرم است! برو او را صدا کن.»
🔹کیسهی دیگر را باز کرد، چهارصد دینار داخل آن بود. وقتی مادرش وارد شد، کیسه را زمین گذاشت و گفت: «مادر! این کیسه را در منزل علی النقی پیدا کردیم که نشان مهر شما روی آن است. می خواهم بدانم مهر شما روی این کیسه چه می کند؟»
🔹مادر متوکل نگاهی به کیسه انداخت و گفت: «چند روز پیش نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار برای امام علی النقی بفرستم. نشان مهر خود را نیز بر آن زدم.»
🔹صورت متوکل از شرم سرخ شد، رو به سعید گفت: «شمشیر و این کیسهها را بردار و کیسه ای دیگر به آن اضافه کن و به منزل علی النقی برو و عذرخواهی بکن.»...
📚کافی، ج ۱، ص ۴۹۹؛ بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۱۹۸.
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
📝 #فیش_منبر
🔴 چهار "نون" راهگشا
✍ گاهی آدم هنگام گرسنگی با یه "نون" مشکل رو حل میکنه؛ حالا با چهار تا "نون" میشه جلوی خیلی از مشکلات را گرفت و به آرامش رسید.
🔰 این هم "چهار نون" راهگشا:
نبین
نگو
نشنو
نپرس
1⃣ نَبین:
1- عیب مردم را نَبین.
2- مسائل جزئی در زندگیِ خانوادگی را نَبین.
3- کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام دادی، نَبین.
4- گاهی باید وانمود کنی که ندیدی (اصل تغافل).
2⃣ نگو:
1- هر چه شنیدی، نگو.
2- به کسی که حرفت در او تأثیر ندارد، چیزی نگو.
3- سخنی که دلی را بیازارد، نگو.
4- هر سخن راست را هر جا، نگو.
5- هر خیری که در حق دیگران کردی، نَگو.
6- راز را حتی به نزدیکترین افراد نگو.
3⃣ نَشنو:
1- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد، نَشنو.
2- وقتی دو نفر آهسته سخن میگویند، سعی کن نَشنوی.
3- غیبت را نَشنو.
4- گاهی وانمود کن که نشنیدی (اصل تغافل).
(خود را به نشنیدن بزن)
4⃣ نَپرس:
1- آنچه را که به تو مربوط نیست، نپرس.
2- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد، نپرس.
3- آنچه باعث آزار شخص میشود، نپرس.
4- آن پرسشی که در آن فایدهای نیست، نپرس.
5- آنچه که موجب اختلاف و نزاع میشود، نپرس.
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
02.mp3
2M
🎙 #سخن_کوتاه ؛ #امام_هادی علیه السلام
◼️ نذر نصرانی برای امام هادی
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
📚🔻 #اعتقادی ؛ #تبری
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
♦️ گوشهای از جنایات متوکل ملعون، ناسزاگویی به حضرت صدیقه طاهره "سلاماللهعلیها"...
ابوالمفضّل میگوید:
إِنَّ الْمُنْتَصِرَ سَمِعَ أَبَاهُ یَشْتِمُ فَاطِمَةَ عَلَیهَاالسّلام
🔹 منتصر(پسر متوکل) شنید پدرش متوکل به حضرت زهرا علیهاالسّلام ناسزا میگفت.
وقتی این موضوع را با مردی در میان نهاد، او گفت: قتل متوکل واجب است، ولی کسی که پدر خود را بکشد عمر طولانی نخواهد کرد.
منتصر گفت: این عمل اطاعت خدا باشد، من باکی ندارم که زود از دنیا بروم! و به همین جهت با چند نفر دست به دست هم دادند و متوکل ملعون را به قتل رساندند.
📚الامالی للطوسی ص ۴۸۸.
📚بحارالانوار ج۴۵ص۳۹۶.
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
4_5859254089543584151.mp3
2.32M
🎙 #سخن_کوتاه
✅ حکمت خمس دادن از زبان #امام_رضا علیه السلام
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
📚 #اعتقادی ؛ #امام_حسین علیه السلام
♦️ چرا به محدوده دور قبر مطهر سیدالشهداء "عَلَيْهِ السَّلَام" میگویند: «حائر حسینی»؟!
وقتی که متوکل ملعون به عُمّال خود دستور داد تا قبر مطهر سیدالشهدا علیه السّلام را ویران کنند، هیج یک از - به ظاهر - مسلمانان نیز حتی این کار قبول نکرد تا اینکه جمعی از يهوديان که سردسته آنان فردی به نام "دیزج" بود، این کار را قبول کردند.
آنان هر بنایی که اطراف قبر شريف وجود داشت، ویران کردند.
وَ اَجرَي الماءَ حَولَه اِلَّا اَنَّهُ دَارَ حَولِ القَبر، وَ لَم يَصِلْ اِلَيه وَ ِمن ثَمَّ سُمّيَ الحَائِر
🔹آب را نیز به سمت قبر مطهر روانه کردند، اما همگی آنان مشاهده کردند که آب، به روی قبر مطهر نمیرود بلکه حیران و سرگردان دور تا دور آن قبر شريف را طواف میکند و به این جهت شد که از آن به بعد، محدوده قبر مطهر سیدالشهدا علیه السـلام را "حائر حسينی" میگفتند.
📚مقاتل الطابيين ص ۶۵۸ و ۵٩٨.
📚اخبار الدول ص ۳۵۹.
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
D1738323T15523628(Web).mp3
1.79M
🎙 #سخن_کوتاه
✅ بلا و گرفتاری، کفارهٔ مؤمن
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
⭕️🔻 #توییت ؛ #قرآن_کریم
هتک حرمت به قرآن به چه معناست؟
یعنی ما مثلا قدرتمندان دنیا هرچی میکشیم از قرآن میکشیم، از قرآن عصبانی هستیم و چون حرفی در برابرش نداریم به جاش اهانت میکنیم.
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5
📚 #اعتقادی ؛ #امام_حسین ؛ #امام_زمان
#اهلبیت علیهم السلام
♦️ روایتی زیبا از مقامات اهلبیت "علیهمالسلام" در روز قیامت...
در روایتی #رسول_خدا صلی الله علیه و آله خطاب به امیرمومنان #حضرت_علی علیه السلام فرمودند:
أَنَا وَارِدُکُمْ عَلَی الْحَوْضِ وَ أَنْتَ یَا عَلِیُّ السَّاقِی وَ الْحَسَنُ الرّائِدُ
🔹من جلوتر از شما وارد حوض کوثر میشوم و تو یا علی ساقی کوثر هستی و حسن نوشاننده و سیراب کننده مؤمنان از حوض کوثر است.
وَ الْحُسَیْنُ الْآمِرُ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ الْفَارِطُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ النَّاشِرُ
🔹و حسین فرمانده روز محشر بوده و علی بن الحسین جلودار و پیشرو مؤمنان و محمّد بن علی نشر دهنده آنان است.
وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّائِقُ وَ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ مُحْصِی الْمُحِبِّینَ وَ الْمُبْغِضِینَ وَ قَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی مُزَیِّنُ الْمُؤْمِنِینَ
🔹و جعفر بن محمّد سوق دهنده مؤمنان به سمت بهشت و موسی بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و نابودکننده منافقین و علی بن موسی زینت بخش مؤمنین است.
وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مُنْزِلُ أَهْلِ الْجَنَّةِ فِی دَرَجَاتِهِمْ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ خَطِیبُ شِیعَتِهِ وَ مُزَوِّجُهُمُ الْحُورَ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ سِرَاجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ یَسْتَضِیئُونَ بِهِ
🔹و محمّد بن علی جای دهنده مؤمنین است در درجه خودشان در بهشت و علی بن محمّد خطبه عقد شیعیان را میخواند و آنان را به ازدواج حورالعین در میآورد، حسن بن علی چراغ بهشتیان است که از نور ایشان بهره میبرند.
وَ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ شَفِیعُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَیْثُ لَا یَأْذَنُ اللَّهُ إِلَّا لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی
🔹و مهدی "عجل الله تعالی فرجه الشریف" شفیع تمامی مؤمنان است در روز قیامت، تا آنجا که اذن الهی برای ورود به بهشت، منوط به اراده و رضایت اوست.
📚مناقب ابن شهرآشوب ج۱ ص۲۹۲.
📚بحارالانوار ج ۲۶ ص ۳۱۶.
📲 #با_ما_همراه_باشید
🆔 https://eitaa.com/joinchat/477691941C2e6738e9e5