#خاطرات_اذان
#ارسالی_مخاطبین_کانال
از وقتی صحبتهای آیتالله حائری و خاطرات فدائیان اسلام رو که همیشه موقع اذان هرجا بودن مشغول اذان گفتن میشدند، خوندم. تصمیم گرفتم که در خونه یا هرجای دیگه بودم موقع اذان، اذان بگم.
چون صدام خیلی خوب نبود خجالت میکشیدم ولی به هر حال این کار رو کردم و برکات زیادی گرفتم منجمله اینکه وقتی اذان میگفتم فضای نماز جماعت و نماز اول وقت در خونه یا میهمانی و... راه میافتاد.
نکته بعد در مورد فرزند دار شدنمون بود.
ما هیچ وقت جلوگیری نکردیم ولی شش سالی خدا صلاح ندید روزی بچه بهمون بده، کم کم داشتیم نگران میشدیم.
یکی روزیمون شد ولی سقط شد.
از یه مدتی شروع کردم به اذان گفتن و خدا بچهای رو روزیمون کرد و این بار هم تا نزدیکای سقط رفت ولی به لطف خدا ماند و سالم به دنیا آمد.
بعد از این بچه که یک سال چهار ماهیاش شده بود، خدا سومی رو روزی داد.
سر این یکی قلب جنین تشکیل نشده بود و مثل سری اول احتمال سقطش بالا بود و شرایط خانمم هم مثل اولی که سقط شد، شده بود.
این بار شرایط هم خیلی سختتر شده بود چون خانمم کرونا هم گرفته بود، حالش خیلی بد بود، بدنش هم خیلی ضعیف شده بود، خودمم کرونا گرفته بودم و حال خودم هم خیلی بد بود، تقریبا منتظر سقط بچه بودیم، فقط خودمان دوست نداشتیم سقطش کنیم منتظر بودیم خودش سقط بشه.
حال خانمم خوب نبود بهم تیکه انداخت که بگو اذان بگو بلند هم بگو ببینم بلا از خونه دفع میشه!
گفتم حالا صبر کن، من اذانم رو میگم بلند هم میگم ببینیم خدا چه میکنه.
الان الحمد لله منتظریم این ماه به لطف خدا همون بچهای که قلبش تشکیل نشده بود و با اون شرایط منتظر سقط قطعیش بودیم، بدنیا بیاد.
#سقط
#اذان
@haerishirazi
@shiatebb