eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹♡› ●| عشق‌یعنی‌ڪربلا😭 یعنی‌من‌و‌تنها‌حرم🌱 ○| عشق‌یعنی‌عکس‌سلفی‌📸 یادگاری‌با‌حرم💔 ●| ای‌خدا‌این‌روز‌ها✋🏻 شش‌گوشہ‌می‌خواهد‌دلم😔 ○| عشق‌یعنی‌اربعین پای‌پیادھ‌تا‌حرم🖤 به‌توازدور‌سلام‌آقا‌جانم🖐🏻❤️💙 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژهٔ 📝 میام یه اربعین تا حرم... 📽 علیه‌السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿°• ناکام اونیه که شهید نشه‌... حسین جانم💔 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛͜͡🌻 چقـَدرسـٰادـہ‌گذشتـَندازتومـَردم‌شـَھر میـٰان‌این‌همـِه‌بودن؛نبودنت‌سـَخت‌است:) 💛¦⇠ 🌻¦⇠ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شایَداَیامِ‌ڪهنسالیِ‌ماجِلوه‌ڪنی دَرجَوانےڪه‌دَویدیم‌ونَدیدیم‌تورا •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️چی تو مغز اون ۲۱ هزار میگذره که همچین اکانتی رو فالو میکنن؟ مقایسه فرمائید با تعداد ممبر کانال های تربیتی و فرهنگی،قضاوت با شما •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ۳۰ روز مانده به اربعین حسینی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۱۵ قرآن کریم ( آیات ۴۲ تا ۴۵ سوره مبارکه مائده)  🍃🌹🍃 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۱۶ قرآن کریم ( آیات ۴۶ تا ۵۰ سوره مبارکه مائده)  🍃🌹🍃 🌺 امام علی (ع) می‌فرمایند: «تَعَلَّمُوا القُرآنَ؛ فَاِنَّهُ اَحسَنُ الحَدیثِ» قرآن را فرا گیرید، زیرا که قرآن نیکوترین سخن‌هاست. (نهج‌البلاغه خطبه ۱۱۰) 🎙 استاد: مرحوم منشاوی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید، هرگز نمى توانید آنها را احصا کنید. خداوند آمرزنده و مهربان است. (سوره مبارکه نحل/ آیه ۱۸) 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 ❇ تفســــــیر * سرانجام براى این که هیچ کس تصور نکند، نعمت خدا منحصر به اینها است مى گوید: و اگر بخواهید نعمتهاى خدا را شماره کنید قادر بر احصاى آن نیستید (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لاتُحْصُوها). سر تا پاى وجود شما غرق نعمتهاى او است، در هر نفس که فرو مى رود و بر مى آید نه تنها دو نعمت که هزاران نعمت موجود است و بر هر نعمتى شکرى واجب، هر دقیقه اى که از عمر ما مى گذرد، حیات و سلامت ما مدیون فعالیت ملیونها موجود زنده در درون بدنمان و ملیونها موجود جاندار و بى جان در بیرون بدنمان است که بدون فعالیت آنها ادامه حیات حتى یک لحظه ممکن نیست. اصولاً، ما از وجود همه نعمتها، آگاه نیستیم و هر قدر دامنه علم و دانش بشرى گسترده تر مى شود افقهاى تازه اى از این نعمتها بر ما گشوده خواهد شد، افقهائى که کرانه هاى آنها همچنان ناپیدا است، آیا با این حال قدرت احصاى نعمتهاى خدا را داریم؟! اکنون این سؤال پیش مى آید: پس ما چگونه مى توانیم حق شکر او را ادا کنیم؟ آیا با این حال، در زمره ناسپاسان نیستیم؟ پاسخ این سؤال را قرآن در آخرین جمله این آیه بیان مى کند و مى گوید: خداوند غفور و رحیم است (إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ). 🌼🌼🌼 آرى، خدا مهربانتر و بزرگوارتر از آنست که شما را به خاطر عدم توانائى بر شکر نعمتهایش مؤاخذه یا مجازات کند، همین قدر که بدانید سر تا پاى شما غرق نعمت او است و از اداى حق شکرش عاجزید و عذر تقصیر به پیشگاهش برید، نهایت شکر او را انجام داده اید. ورنه سزاوار خداوندیش *** کس نتواند که به جا آورد! ولى اینها همه مانع از آن نیست که ما به مقدار توانائى به احصاى نعمتهایش نپردازیم; چرا که این توجه، هم درجه معرفت و جهان بینى و جهان شناسى توحید ما را بالا مى برد و هم شعله عشق خدا را در اعماق قلب ما فروزانتر مى کند و هم حسّ شکرگزارى را در ما تحریک مى نماید. به همین دلیل، پیشوایان و بزرگان دین در سخنان خود و حتى در دعاها و مناجاتهایشان به شمردن گوشه اى از نعمتهاى بى پایانش مى پرداختند تا درسى باشد براى دیگران. (در زمینه شکر نعمت، و عدم توانائى انسان بر احصاى نعمتهاى پروردگار در ذیل آیه ۳۴ سوره ابراهیم نیز بحث کرده ایم). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۸ سوره مبارکه نحل) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لذت بودن با ولی خدا 🎙 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_پنجاه_و_سوم می نشيند و سينی را روی چمن می گذارد. ليوان کاغذی را مقابل من می گيرد و
پدر بلند می شود و کنارم می نشيند. سرم را به سينه ستبرش می چسباند. صدای ضربان قلبش را می شنوم. چه پر قدرت می زند. آرام دستش را به صورتم می کشد. خجالت می کشم، اما دوست دارم در آغوشش سال ها بمانم. حالا می فهمم چرا اين سالها لج کرده بودم، چون دلم می خواسته هر روز سر بر روی سينه پدر بگذارم و صدای ضربان محکم قلبش را بشنوم. من دلتنگ پدرم می شدم. هوای صلابت بارانی اش را می کردم. می خواستمش. حس می کنم محکم ترين تکيه گاهی است که هميشه ندارمش. او خودش هم می خواهد که دستان محبتش را بر سر خانواده اش داشته باشد، اما دلش نمی آيد که خانواده مردی ديگر را آواره و گرسنه و ترسان ببيند. پدر که حتی طاقت ديدن رد سيلی روی صورت من را نداشت و نگاهم نکرد تا خوب شد، چه قدر زجر می کشد از ديدن صحنه ها. حسی عجيب به جانم می نشيند. سرم را فرو می برم در سينه اش. محکم تر در آغوشش می کشدم. گريه می کند. اين را از صدای اشک هايش می شنوم. گريه می کنم و در پس پيراهنش نفس می کشم. عطر محبت پدريِ تمام دنيا را می دهد. - عزيزم، هر وقت که می رم تنها نگرانی ام تو هستی. اما دلم می خواد ديگه نگران تو هم نباشم. نه تو، نه مسعود. تنها نگران همان جوان هايی باشم که کنارشان می جنگم. ليلاجان! ظرفيت تو فراتر از اينهاست. بايد برای کمک به ديگران زندگی کنی. خيلی حيفم می آد وقتی می بينم درون خودت موندی و بلند نمی شی. وقتی جوان ها را می بينم که غرق می شن، در حالی که بايد غريق نجات باشند، دلم می گيره. نفس های عميقی می کشد. انگار هوای دنيا برايش کم است. دلم می خواهد نوازشش کنم. تازه می فهمم آنقدر که پدرم را می خواهم، تمام دنيا را نمی خواهم. پدر صورتم را عقب می برد و پيشانيم را می بوسد. با پر مقنعه ام اشک هايم را پاک می کند. - قيمتی تر از اشک تو دنيا پيدا نمی شه. دل مهربان اشک داره و حيفه که خرج دنيات و غصه های کوچيک کنی. اگر غصه عالم رو بخوری، بزرگ می شی بابا. دنيا آدم های کوچک رو تو خودش غرق می کنه؛ تو بزرگ باش ليلاجان. آرام عقب می نشيند. علی سرش را روی زانوانش گذاشته. در دنيای ما بوده يا نه، نمی دانم؛ اما سرش را که بلند می کند چشمانش خيس است. شوخی پدر هم لبخند به لبش نمی آورد. فقط به صورت پدر زل می زند. - خيالتون از ليلا راحت شد؟ اين چند سال نبودن ها و دائم رفتن ها را قبول دارم؛ اما بايد باشی. بايد بالای سر ما بمونی. شهادت باشه عاقبت دور و ديرت؛ عاقبت همه. نه الآن که تعدادمون کمه. و چنان با غصه بلند می شود که پدر جا می خورد. تنها زمزمه ای می کند که: - علی جان!... علي آقا... می رود. تمام راه تا خانه را سکوت کرده ايم. آنقدر حرف دارم برای زدن که سکوت می کنم تا بتوانم اول و آخر آن ها را پيدا کنم. اما نمی دانم پدر برای چه ساکت است. مرا دم خانه پياده می کند و خودش راهی مسجد می شود. وارد خانه که می شوم طبق معمول صدای راديو بلند است. مادر تمام تنهايی هايش را با اين راديو پر می کند. نماز و خريد و شام تمام می شود، اما علی نيامده و همراهش هم جوابگو نيست. پدر سر به زير نشسته و دارد سبزی پاک می کند. ظرف ها را که جابه جا می کنم، می گويم: - می خواهيد من برم. مزاحم شدم انگار. تا بخواهم از گير سبزی ها فرار کنم مادر می گويد: - اتفاقاً شما بايد باشی. لبم را برمی چينم: - چيزه... اذيت می شيدا. مجبوريد حرفاتون رو قورت بديد. پدر خنده آرامی می کند و می گويد: - لطف سبزی پاک کردن به دور هم بودن خانواده س. علی که نيست تو باش حداقل باباجون. می نشينم سر سبزی ها و می گويم: - شما بايد روانشناس می شديد. يه جوری صحبت می کنيد آدم مجبور می شه کوتاه بيايد.
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_پنجاه_و_چهارم پدر بلند می شود و کنارم می نشيند. سرم را به سينه ستبرش می چسباند. صدا
دسته جعفری را می کشم مقابلم و می گويم: - من جعفری ها را پاک می کنم که سخته! پدر می گويد: - تو پيش ما بشين، اصلاً دست به سبزی هم نزن. مشغول می شوم. مادر کمی منّ و من می کند: - اوممم... ليلاجان!... نظرت چيه؟! با بی خيالی می گويم: - سبزی های خوبيه. مخصوصاً جعفريش که گِل هم نداره و من الآن تمومش می کنم و بقیه اش هم سهم علی و والدينش. مادر می گويد: - نه مامان جان، خواستگار رو می گم. پدر لبخند می زند و سرش را از سبزی ها بالا نمی آورد و من حس می کنم که سرخ شده ام. مادر می گويد: - اون شب که اون سه تا نذاشتند درست و حسابی صحبت کنيم، حالا تا نيستن... دستپاچه می گويم: - اول علی را سرو سامان بديم بره خونه بخت، برای من وقت زياده. مادر می خندد و می گويد: - پسر نمی ره خونه بخت، دختر می ره خونه بخت. - چه فرقی داره؟ اصلاً من کار دارم. پدر بلند می خندد. خوشحالی اش از تمام صورتش پيداست. بدنم بی حس شده انگار. صدای در که می آيد خدا را شکر می کنم. علی از اين حال و روز نجاتم می دهد. مادر منتظر است تا در سالن باز شود و علی را ببيند. همه نگاهمان به در است. تا در را باز می کند و ما را می بيند کمی مکث می کند. ابروهايش درهم است، اما مادر امانش نمی دهد. - خوش اومدی آقای دوماد. بذار اول زن بگيری؛ بعد شبگرد بشی، جواب تلفن های ما رو ندی، شام خونه مادرزنت رو بخوری، با خانمت دعوا کنی با اين قيافه بيای خونه. هنوز که خبری نيست مادرجون. علی از شوخی مادر، حال و هوايش عوض می شود. پدر نمی گذارد فضای شيرين به وجود آمده به هم بخورد. دسته گشنيز ها را می گذارد جلوتر و می گويد: - ليلا سهم شما را نگه داشته. من که جور کسی را نمی کشم. خوددانی پسر جون. من هم از ترس اينکه بگويند غذای علی را بياور می گويم: - غذاتم روی ميز آشپزخونه س. رستوران نيست که هرکس هروقت خواست بياد، می خواستی سر سفره خانوادگی بيايی. هر کی گرسنه شه خودش بره غذا بخوره. علی تعظیمی می کند و می گويد: - من مانده ام با اين همه محبت، چه طور ذوق مرگ نشدم! تا علی برود لباس عوض کند و غذا بخورد، مادر فرصت را غنيمت می شمرد و می گويد: - دوست پدرت بود... لب می گزم و او ادامه می دهد: - برای پسرش می خواد بياد خواستگاری. مادر من عجب فرصت طلب است. بلند می شوم تا از دست اين زن و شوهر فرار کنم. مادر ادامه می دهد: - داره دکترا می خونه. اصالتاً شيرازی ان. بيست و پنج سالشه. تدريس هم می کنه، کلی هم بچه داره توی کانون شون. بيوگرافی از اين وحشتناک تر در عالم وجود ندارد. دوست دارم بدانم که مادر طبق چه اصلی اين قدر درهم و برهم خواستگارم را معرفی کرد. دقيقاً هدفش چه بود؟ علی از آشپزخانه بيرون می آيد تشکرکنان می نشيند کنار من و دسته سبزی هايش را جلو می کشد. مادر می پرسد: - علی جان شما قدت چند سانته؟ پدر می خندد. گويا مادر با تدبير خودش دارد همه پازل ها را می چيند. علی دستش را دراز می کند. چاقو را برمی دارد و می گويد: - يک و هشتاد و دو. چه طور مگه؟ مادر می گويد: - ماشاءاللّه. درست گفتم پس. علی نگاهی به مادر می کند: - به کی گفتيد؟ مادر بی خيال می گويد: - به خانواده آقای سرمدی ديگه. زنگ زدم برای دخترشون. علی و چاقو هر دو بی حرکت می شوند. پدر خودش را چنان مشغول کار نشان می دهد که انگار واقعاً از چيزی خبر ندارد. - برای فردا شب قرار گذاشتيم بريم. دسته گل و شيرينی يادت نره. پدر مجال نمی دهد و می گويد: - تکليف من به عنوان پدرشوهر چيه؟ دست علی هنوز بيکار است. مادر زود و به شوخی می گويد: - متأسفانه پدرشوهر عروس را دوست داره. چه خونی به دل من بشه از حسادت! - نه عزيزم، هيچ کسی جای شما رو نمی گيره. اصلاً به اين علی می گيم بره خونه مادرزنش زندگی کنه، اين دور و برا پيداش نشه. خيلی خوشحالم که بحث از من دور شده. علی تا به خودش بيايد اسم بچه هايش را هم تعيين کرده ايم و دو سه دور هم با خانمش دعوا و قهر کرده ايم. بنده خدا فرصت نمی کند اعتراضی کند. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| اگر‌دانستمی‌ڪویت‌به‌سر‌می‌آمدم‌سویت خوشا‌گر‌بودَمی‌‌آگه‌زراه‌و‌رسم‌منزل‌ها...🌱 💙 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
✨﷽✨ ✅چهار دستور قرآنی برای سعادت دنیا و آخرت را ترک مکن که از زیادی و افزونی محروم خواهی شد . " لئن شكرتم لأزيدنكم " اگر شکر گویید بیشتر به شما می بخشم . خدا را ترک مکن چون از نگاه پروردگارت محروم می مانی . " فاذكروني أذكركم " مرا به یاد آورد تا شما را به یاد آورم . را ترک مکن چرا که از استجابت محروم می مانی . " ادعوني أستجب لكم " از من بخواهید تا اجابت کنم . را ترک مکن چرا که از نجات محروم می مانی . 🌸" وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون " چرا که تا زمانی که استغفار گویید هرگز عذابتان نخواهم داد. 📚 قرآن کریم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺حکایت مردی که نمی‌خواست به پیاده‌روی اربعین برود اما امام حسین (ع) را دید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 | تحلیلی متفاوت بر بيانيه لیدر فتنه‌گران ۸۸ 🍃🌹🍃 ❌ سخنی شنیدنی از زبان اصلاح‌طلبی(علی علیزاده) که بیش از ۲۰ سال است انگلستان بوده... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 را جدّی بگیرید، شبهه‌زدایی از ذهن مخاطبین را جدّی بگیرید شبهه از جمله‌ی چیزهایی مثل موریانه است؛ دشمن به این موریانه‌ها دل بسته. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 احسنت به این غیرت 🎞 حجت الاسلام و المسلمین عاملی امام جمعه اردبیل خطاب به سران جمهورک آذربایجان: 🔹 چون اکثریت آذری های جهان در ایران هستند بنابراین مائیم که خط و ربط ها را مشخص می نمائیم. 🔹آذری ها در کل دنیا با عشق به علیه السلام شناخته می شوند، بنابراین آذری ای پیدا نمی کنید که در کنار دشمنان امام حسین قرار بگیرد، چنین آذری ای شیعه نیست. 🔹 آذری ای که در کنار رژیم صهیونیستی که از یزیدان زمان است قرار بگیرد و در صف اسرائیل جای بگیرد، شیعه نیست و دشمن امام حسین علیه السلام است. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat