eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شب، وقت جدایی از تعلقات است. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من خلق شدم تا که هوادار تـــــو باشم.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۲۶۰ قرآن کریم ( آیات ۳۴ تا ۴۲ سوره مبارکه ابراهیم )  🌺 پ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۲۶۱ قرآن کریم ( آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره مبارکه ابراهیم )  🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «مَن اَرادَ عِلمَ الاَوَّلینَ وَالآخَرینَ، فَلیُثَوِّرِ القُرآنَ» هرکه علم اولین و آخرین را می‌خواهد، باید آن را در قرآن بجوید. (کنزل العمال ج۱ ص۵۴۸) 🎙 استاد پرهیزگار •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَ لَاتَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا» از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئول هستند. (سوره مبارکه إِسراء/ آیه ۳۶) 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 ❇ تفســــــیر در آیات گذشته، یک سلسله از اصولى‌ترین تعلیمات و احکام اسلامى را خواندیم، از توحید که خمیرمایه این تعلیمات است گرفته تا دستوراتى مربوط به شئون مختلف زندگى فردى و اجتماعى انسان‌ها. در آیات مورد بحث، به آخرین بخش از این احکام مى‌رسیم که در آن به چند حکم مهم اشاره شده است: 1 ـ نخست سخن از لزوم تحقیق در همه چیز به میان آورده، مى فرماید: از آنچه به آن علم ندارى پیروى مکن (وَ لاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ). نه در عمل شخصى خود از غیر علم پیروى کن و نه به هنگام قضاوت درباره دیگران، نه شهادت به غیر علم بده، و نه به غیر علم اعتقاد پیدا کن. و به این ترتیب، نهى از پیروى از غیر علم، معنى وسیعى دارد که مسائلى اعتقادى، گفتار، شهادت، قضاوت و عمل را شامل مى شود، و این که بعضى از مفسران آن را به بخشى از این امور، محدود کرده اند دلیل روشنى ندارد; زیرا لاتَقْفُ از ماده قَفْو (بر وزن عفو) به معنى دنباله روى از چیزى است، و مى دانیم دنباله روى از غیر علم، مفهوم وسیعى دارد که همه آنچه را گفتیم شامل مى شود. 🌺🌺🌺 و در پایان آیه، دلیل این نهى را چنین بیان مى کند: گوش و چشم و دل، همگى مسئولند و در برابر کارهائى که انجام داده اند از آنها سؤال مى شود (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً). این مسئولیت‌ها به خاطر آن است که: سخنانى را که انسان بدون علم و یقین مى گوید، یا به این طریق است که از افراد غیر موثق شنیده و یا مى گوید دیده ام در حالى که ندیده، و یا در تفکر خود دچار قضاوت هاى بى مأخذ و بى پایه اى شده که با واقعیت منطبق نبوده است. به همین دلیل از چشم، گوش، فکر و عقل او سؤال مى شود که آیا واقعاً به این مسائل ایمان داشتید که شهادت دادید، یا قضاوت کردید؟ یا به آن معتقد شدید و عمل خود را بر آن منطبق نمودید؟! گر چه بعضى از مفسران، گفته اند: منظور از سؤال کردن از این اعضاء، سؤال از صاحبان آنها است، ولى، با توجه به این که: قرآن در آیات دیگر (مانند آیه 21 فصلت) تصریح مى کند که روز قیامت، اعضاء پیکر انسان و حتى پوست به سخن در مى آیند و حقایق را بازگو مى کنند، هیچ دلیلى ندارد که ما ظاهر آیه را رها سازیم و نگوئیم از خود این اعضاء سؤال مى شود. اما این که چرا از میان حواس انسان تنها اشاره به چشم و گوش شده است، دلیلش روشن است، زیرا معلومات حسّى انسان غالباً از این دو طریق حاصل مى شود و بقیه تحت الشعاع آنها هستند. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۶ سوره مبارکه إسراء) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تا دیر نشده خودت به فکر آخرتت باش •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق 💞قسمـــٺ #چ
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ تک تک جملات یوسف... چون نت موسیقی🎼 بود بر روح ریحانه... نمیتوانست چگونه ابراز کند غصه اش را. چگونه بگوید که جملاتش چه کرده بود با او. دلش را سپرد.تک تک جملات را با گریه گفت. ریحانه_ ولی یوسفم... من لیاقتت رو ندارم.. ببین من سرتا پاخطا رو😭نمیدونم...خدا کدوم کارم تو رو بمن داده..😭تو بخاطر من.. چله گرفتی؟اخه فکر کردی من کیم..😭 ریحانه سرش را روی پاهایش گذاشت و آروم آروم گریه کرد. یوسف گیج شده بود.... حال بانویش، برایش درک کردنی نبود. چرا گریه میکرد...؟! ناراحت شد.😒میخواست هرکاری کند تا اشکش را نبیند. دلداری میداد. هرچه میگفت فایده نداشت.یادش به زیارت جامعه افتاد. یوسف _میخام روز آخر چله م رو با تو تموم کنم. هستی بانو؟😍 ریحانه اشکش را پاک کرد. _هرچی شما بگی😢 💖یوسف با سوز میخواند و ریحانه گریه میکرد..😭ریحانه با لحن میخواند و یوسف میگریست..😭خواندند... زیارت جامعه کبیره✨ را. که هر فرازش با بند بند وجودشان،😭😭 متصل میشد،به اهلبیت.ع.✨ زیارت تمام شده بود.. صدای گریه ریحانه آرامتر شده بود. طاقت اشک دلبرش را نداشت. یوسف_ از راه خدا و اهلبیت.ع. دوست ندارم اشکت رو ببینم.😒✋ بانو_ بخدا...یوسف دلم.. من لیاقت تو رو ندارم. فکر میکنی من خوبم.!😔 یوسف_ فکر نمیکنم.یقین دارم که خوبی. پس بهت ثابت میکنم😍☝️ دست راست دلبرش را گرفت.بند بند انگشتانش را میگرفت و میگفت.. شروع کرد.... ✨_بند اول، ، که من خیلی میخامش. دست گذاشت روی بند دوم انگشت ✨_بند دوم که حاضرم بخاطرش جون بدم. ریحانه گونه سیب کرد.🙈☺️ نگاهش را از چشمان مردش پایینتر آورد. و یوسف نگاهش را پراکنده کرد تا دلبرش کمتر شود.😊 یوسف، دستش را روی بند سوم گذاشت. ✨_بند سوم و ات. ✨بند چهارم شما. ✨بند پنجم . ✨بند ششم بلدی. ✨بند هفتم ✨بند هشتم ✨بند نهم ت ✨بند دهم ✨بند یازدهم ✨بند دوازدهم ✨بند سیزدهم نوع نگاه و به اتفاقات ✨بند چهاردهم نیتت ✨بند پانزدهم بودنت بلند شدند. راه رفته را برمیگشتند. یوسف دست چپ دلبرش را گرفت. ✨_بند اول برای من ✨بند دوم نوع کردن وحرف زدنت با ✨بند سوم ✨بند چهارم لباس پوشیدنت ✨بند پنجم با پدر و مادرم ✨بند ششم ✨بند هفتم ✨بند هشتم و فروتنی ات بسه یا بازم بگم..!؟😉 ریحانه از ابتدا،... دستش را روی دهانش گرفته بود،محجوبانه میخندید.☺️🙊 مگر هم میدانستند؟! مگر میشد... من و اینهمه نکات مثبت..! هرچه نقطه قوت بود در من میدید. «خدایا کدام کارم او را به من داده ای..» با رسیدن این جمله به ذهنش، باز اشک در چشمش حلقه زد.😢 یوسف سربلند کرد. _حالا گریه کن بعد عمو ببینه چه فکرها که نمیکنه..!🙁 دستانش را بالا برد.. _خدایا منو از دست این نجاتم بده...😩😍 ریحانه وسط گریه، خنده اش گرفته بود. نمیدانست،... الان گریه کند،😭از مردش.. یا بخندد، از طنز جمله اش..!☺️🙊 از دور علی را دیدند.. ادامه دارد... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠خدمات همایونی 🔴فیلمی بسیار تکان دهنده از خدمات اعلیحضرت به مردم پایتخت مردم ایران چرا علیه شاه قیام کردند وقتی این همه خوش گذرانی بود؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سکانسی از فیلم سینمایی W 2008 به کارگردانی الیور استون آمریکایی! 🛢ایران را کنترل کنیم، جهان در دستان ماست! این قسمت از فیلم را ببینید اگر اهل بحث و گفتگو هستید اگر مدعی هستید که دلسوز کشورید اگر ایران را دوست دارید.... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منطق زنان ... وقتی هرکی به هر کی شد. همه ضرر میکنن. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۲۹ دی ماه روز غزه 🗓 سالروز مقاومت مردم غزه در برابر تهاجمات همه‏ جانبه رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۸ و پیروزی آنها در جنگ ۲۲ روزه گرامی باد. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
هر وقت راه را گم کرديد ببینید دشمن کجا را بمب و یا گلوله باران یا تبلیغاتش را زوم کرده، اونجا جبهه خ
جنگ: سپاه مـــرز: سپاه سیل: سپاه زلزله: سپاه کرونا: سپاه امنیت: سپاه مقابله با داعش: سپاه میدان فداکاری و جهادی نبوده که بچه های سپاه صف اولش نباشن، برا همینه آتیش دشمن سپاه رو نشونه گرفته •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تکان‌دهنده سردار سلیمانی از جنایت‌های داعش در عراق فرمانده سپاه قدس: داعشی‌ها کودکی را گرفتند روی ...🔞🔞 پ.ن: و هیچ کشوری در دنیا جز ایران و هم‌پیمانانش، افتخار نابودی این تروریست‌های وحشی را نداشتند •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازنشر|🎥 خوابِ خوبِ هر شبم... ‌ 🔸قطعه جای خالی 🎤 با نوای کربلایی جواد مقدم ‌ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جوان را پیر کرده، دردِ هجرانِ حرم... 💔 التماس دعا🤲 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 برادر عرب مون چه زیبا سلام دادن خدمت حضرت آقا •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
باسلام و عرض احترام ، امروز جمعه و روز توجه بیشتر به خانواده است ؛ به همسر (آقا به خانم و خانم به آقا )و فرزندان خود بیشتر محبت کنیم ؛ هیچ چیز و هیچ کس خانواده نمی شود ، توجه داشته باشیم که زمان بازگشت ندارد . •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۲۶۱ قرآن کریم ( آیات ۴۳ تا ۵۲ سوره مبارکه ابراهیم )  🌺 پ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۲۶۲ قرآن کریم ( آیات ۱ تا ۱۵ سوره مبارکه حجر )  🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «لِکُلِّ شَیءٍ حِلیَةٌ وَ حِلیَةُ القرآنِ الصَّوتُ الحَسنُ» هرچیزی را زیوری باشد و زیور قرآن صدای خوش است. (اصول کافی ۲/۶۱۵) 🎙 استاد پرهیزگار •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا» و روی زمین، با تکبر راه مرو! تو نمی‌توانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوه‌ها نمی‌رسد! (سوره مبارکه إِسراء/ آیه ۳۷) 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 ❇ تفســــــیر آیه بعد، به مبارزه با کبر و غرور برخاسته و با تعبیر زنده و روشنى، مؤمنان را از آن نهى مى کند. روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، مى گوید: در روى زمین از روى کبر و غرور، گام برمدار (وَ لاتَمْشِ فِی الاْ َرْضِ مَرَحاً). چرا که تو نمى توانى زمین را بشکافى! و طول قامتت به کوه ها نمى رسد! (إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الاْ َرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً). اشاره به این که افراد متکبر و مغرور غالباً به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محکم به زمین مى کوبند، تا مردم را از آمد و رفت خویش آگاه سازند، گردن به آسمان مى کشند، تا برترى خود را به پندار خویش بر زمینیان مشخص سازند! ولى، قرآن مى گوید: آیا تو اگر پاى خود را به زمین بکوبى هرگز مى توانى زمین را بشکافى، یا ذره ناچیزى هستى بر روى این کره عظیم خاکى؟ همانند مورچه اى که بر صخره بسیار عظیمى حرکت مى کند؟ و پاى خود را بر آن صخره مى کوبد، و صخره بر حماقت و کمى ظرفیتش مى خندد. آیا تو مى توانى ـ هر قدر گردن خود را برفرازى ـ هم طراز کوه ها شوى یا این که حد اکثر مى توانى چند سانتى متر قامت خود را بلندتر نشان دهى؟ در حالى که حتى عظمت بلندترین قله هاى کوه هاى زمین در برابر این کره، چیز قابل ذکرى نیست و خود زمین ذرّه بى مقدارى است، در مجموعه جهان هستى. پس، این چه کبر و غرورى است که تو دارى؟! 🌺🌺🌺 جالب توجه این که قرآن، تکبر و غرور را که یک خوى خطرناک درونى است، مستقیماً مورد بحث قرار نداده، بلکه روى پدیده هاى ظاهرى آن، حتى ساده ترینش، انگشت گذاشته، و از طرز راه رفتن متکبران، و مغروران خودخواه و بى مغز، سخن گفته است. اشاره به این که تکبر و غرور، حتى در سطح ساده ترین آثارش، مذموم، ناپسند و شرم آور است. و نیز اشاره به این که صفات درونى انسان، هر چه باشد، خواه و ناخواه خود را در لابلاى اعمالش نشان مى دهد، در طرز راه رفتنش، در نگاه کردنش، در سخن گفتنش و در همه کارش! به همین دلیل، به محض این که به کوچک ترین پدیده اى از این صفات در اعمال برخوردیم، باید متوجه شویم خطر نزدیک شده، و آن خوى مذموم در روح ما لانه کرده است، فوراً به مبارزه با آن برخیزیم. ضمناً، از آنچه گفتیم، به خوبى مى توان دریافت: هدف قرآن از آنچه در آیه فوق آمده (همچنین در سوره لقمان و بعضى دیگر از سوره هاى قرآن) این است که کبر و غرور را به طور کلّى، محکوم کند، نه تنها در چهره خاصى یعنى راه رفتن. چرا که غرور، سرچشمه بیگانگى از خدا و خویشتن، اشتباه در قضاوت، گم کردن راه حق، پیوستن به خط شیطان، و آلودگى به انواع گناهان است. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۷ سوره مبارکه إسراء) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ سقط جنین ممنوع! 👉 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق 💞قسمـــٺ #چ
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ از دور علی را میدیدند... ریحانه، علی را که دید، چادرش را کشید. آرام، از کنارش رد شد.سلام کرد.و بسمت پدر و مادرش رفت. علی دلش لک زده بود،... برای اذیت کردن یوسف.😁 به سمتش رفت. سرش را کنار گوش یوسف برد. _میبینم که حالت توپه..!خب زودتر میگفتی خودم برات آستین بالا میزدم.😁😜 یوسف بخیال اینکه علی حقیقت را میگفت. تعجب کرد _واقعا میتونستی؟!😳 _آره بابا.. همین مهسا خانم، دختر آقای سخایی، مگه چشه؟؟!!😆😜 یوسف،سریع خم شد... تکه سنگی کوچک را برداشت. به نشانه زدن، دستش را بلند کرد. که علی، باخنده فرار کرد. 😱🏃یوسف هم، خنده دندان نمایی زد.. 😁 یوسف، پیش بقیه رسید... . جمله عمو او را غافلگیر کرد. _چطوره قبل از رفتنت به شیراز عروسیتونو راه بیاندازیم!😁 _چی..هان...نه...ینی آره... ؟!😅 کلمات درهمش خنده بلندی را نصیب عمومحمد کرد.😂 _جای بچه های هیئت خالیه.. مگه نه؟؟ _نمیدونم😅 خیلی شاد و پرانرژی شده بود...😍☺️ دیگر مهم نبود. حرفها، تهمتها، اذیتها، و... نگاهی به خانمش کرد. به او اشاره کرد که بیاید کنارش.😊 فتانه، سهیلا، مهسا هرسه باهم، میگفتند و میخندیدند. باخنده بسمت یوسف میرفتند... یوسف نگاهش را پایین برد. فتانه_سلام یوسفی خووبی..! چه عجب ما شما رو شاد و خندون دیدیم. تاحالا که نمیشد نزدیکت اومد.!😕 باصدای ریحانه، یوسف سرش را بالا آورد. ریحانه_یوسفم همیشه شاد و خندون هست. ولی گذاشته برا اهلش.😌 نگاه هرسه، به ریحانه، دوخته شد. مهسا_اهلش؟!🙄 جایی برای کردن . باید میکرد از ،از یوسفش.با ناز، پشت چشمی نازک کرد. _آره دیگه. خنده هاشو گذاشته برا خانمش.😌 یوسف دست به سینه ایستاده بود. زل زده بود به بانویش.😍 فتانه_ فقط میخام بدونم قاپ یوسفو چجوری دزدیدی؟!😠 مهسا_ چیز خورش کرده حتما فتانه جون.!😏😠 ریحانه_من ندزدیدم گلم.. مال من بود..! 😌شما خبر نداشتین...در ضمن حس قلبی آقامون بوده عزیزم😇😍 سهیلا تنها تیرش را رها کرد. با گریه انگشت اتهام بسمت یوسف برد سهیلا_ این👈 یوسف رو که میگی، خیلی نامرده.. با احساساتم بازی کرده...اول، به من نظر داشته😭 ریحانه نقاب بی تفاوتی زد... دستش را در دست مردش گذاشت. با ناز گفت: _بریم عزیزم؟!😌 یوسف هرلحظه... چیزی میدید بیشتر میکرد.. ریحانه ی چند ساعت پیش کجا و ریحانه الان کجا..!؟این همه دلبری را یکجا.😍 این همه جواب حاضری های او در برابر دختران فامیل..!😍 دختران...باحرص و عصبانیت، از آنها دور میشدند.. یوسف دلش میخواست کمی دلبرش را حرص دهد... یوسف _خب میفرمودید..😍 که خنده هامو گذاشتم برا تو...؟ خب... دیگه چی... که من مال تو بودم آره...؟؟😍عزیزم..؟؟؟😳☺️آقامووون؟؟😳😎 ریحانه با تک تک جملات یوسفش، گونه سیب میکرد.و آب میشد..🙊☺️🙈 _راستی بند بعدی بانو😉😜 ادامه👇
شیفتگان تربیت
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق 💞قسمـــٺ #چ
💚ادامه قسمت 💚 _راستی بند بعدی بانو😜 ریحانه هرچی هیس، هیس میگفت.😬 یوسف صدایش را پایین نمی آورد. ریحانه حرص میخورد😬 و یوسف میخندید...😍😁👏 لحظاتی مهرداد و یاشار... نگاه 👀به ریحانه میکردند و میخندیدند. این از دور نماند. بالبخند بسمت یاشار و مهرداد رفت.😊 بانویش هیچ به مذاقش خوش نیامد..😠میدانست همه اش زیر سر مهرداد است... گره خیلی بزرگ بین ابروهایش ایستاده بود. با دوانگشت اشاره و شست دستش بین شانه و گردن مهرداد را گرفت باخشم، باتمام قدرتش فشار میداد...از بین دندانهایش می غرید..😡 _به حرمت مهمون بودنت کاریت ندارم..! فقط همینو بگم... به ولای علی یه کلمه دیگه... یه کلمه دیگه...از دهنت دربیاد فکت رو خورد میکنم...نفستو میبرم مهرداد.. حله..؟؟؟!!!😡👎 دستش را برداشت... با همان خشم نگاهی به یاشار کرد😡 و رفت.. به محض رفتن یوسف، یاشار گفت: _بهت گفتم نمیتونی با این چیزا شوخی کنی..! گوش نکردی.. گندت بزنن مهرداد.!😠 مهرداد شانه و گردنش را ماساژ میداد. _ماشالا چه قدرتی داره..😑 یاشار _خدا بهت رحم کرد.. اینجا نبودیم فکت اسفالت بود بیچاره😠 مهرداد _ای بابا... من چمیدونستم اینقدر !!😐😥 یاشار _حالا که فهمیدی.. پس دیگه خفه خون بگیر... سری بعد .!😠 مهرداد_ حالا تو چته..!😕 یاشار چپ چپ نگاهش کرد. 😠مهرداد تازه کم کم یوسف را می شناخت. دقایقی گذشت... یوسف آرام شده بود. لیوان شربت خنکی مقابلش قرار گرفت.🍺 یوسف نگاه کرد. دلدارش بود. با حرص لیوان را یک سره سرکشید. ممنون بود از دلبرش.😊 چه بدادش رسیده بود.. آن روز گذشت.... یوسف نفهمید که همان جمله و گریه سهیلا، چه بر سر ریحانه اش آورده بود...! آن روز ریحانه حرفی نزد. باید میگفت.یوسف از چیزی عصبی شده بود که ریحانه هم نمیدانست که چیست. ریحانه نمیتوانست حرفش را بگوید.. هنوز نرسیده بود.!👌 ١۶ ماه رجب بود و باز مهمانی... ادامه دارد...