eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
http://www.ebrahimhadi.ir/3d/index.html لینک تور مجازی👆👆 ڪن به شـهـــــدا شهــــدا تڪیه شان به 🕊 اصلا گـــل بنشینے بوےگل میگیرے👌🏻 پس ڪن زندگیت را با یاد شهــــدا🌹 ❤️پهلوون هایِ محله رفتن و مادرا موندن و کوهِ خاطِرات! اونا کِه تو بهشتن اما.... سلامتی مادراشون صَلوات... ❤️ 🕊🌷🌱 روزتون شهدایی ✅باما همراه شوید... 🔗ایتا: 🌐http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
http://www.ebrahimhadi.ir/3d/index.html لینک تور مجازی👆👆 ڪن به شـهـــــدا شهــــدا تڪیه شان به 🕊 اصلا گـــل بنشینے بوےگل میگیرے👌🏻 پس ڪن زندگیت را با یاد شهــــدا🌹 ❤️پهلوون هایِ محله رفتن و مادرا موندن و کوهِ خاطِرات! اونا کِه تو بهشتن اما.... سلامتی مادراشون صَلوات... ❤️ 🕊🌷🌱 روزتون شهدایی ✅باما همراه شوید... 🔗ایتا: 🌐http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
🌸🌿🌸🌿 تاحالا دندونپزشکی 👨‍⚕رفتین؟؟؟ اول دکتر چند تا سوزن 💉میزنه تو لثه تون،بعد اون مته رو میگیره دستش... بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی🛋😖 رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه...🥺 چرا نمیزنین تو گوشش؟ 😠🤔 چرا داد و هوار نمی کنید؟ 🗣🤔 این همه درد رو تحمل کردید،😑 این همه سوزن و آمپول 💉و مته و انبر و ...🤐🙆‍♂ خوب اعتراض کنید بهش! 🤷‍♂ چرا اعتراض نمی کنید؟⁉️ تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم😳 و میخوایم بیایم بیرون میگیم:آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟!☺️ 📌نمی خوای خدا رو اندازه یه"دندونپزشک" قبول داشته باشی...؟؟⁉️⁉️⁉️ به دکتر👨‍⚕ اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد👇 💢 فلسفه داره و منجر به 💢بهبود میشه، میدونیم یه 💢حکمتی داره، ✴️خوب خدا هم حکیمه... ✴️اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم... یعنی ⭕️📌کارهای او از روی حکمت است.📌⭕️ وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم✔️ ،بگیم نوبت بعدی کی هستش؟‼️ رنج بعدی؟‼️ به من بگو مدرک خدا رو قبول نداری؟؟؟‼️ حتی قد یه"دندون پزشک"؟؟؟‼️ 😑 👇👇👇👇 ❤️یادت نره اون خیــلی وقته ...❤️ ✅باما همراه شوید... 🔗ایتا: 🌐http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
【‌👌】 ✍ بزرگترین گناه ❌ 👈 از چی⁉️ 🍃 از رحمت و بخشش .. 😈حتی هم نا امید ❗️ 💥 همین الان تصمیم بگیر👌 و از جاده دور بزن↻ 🍂آغوش خـدا در انتظارت❤️ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat 🌐 روبیکا: 🍃https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
http://www.ebrahimhadi.ir/3d/index.html لینک تور مجازی👆👆 ڪن به شـهـــــدا شهــــدا تڪیه شان به 🕊 اصلا گـــل بنشینے بوےگل میگیرے👌🏻 پس ڪن زندگیت را با یاد شهــــدا🌹 ❤️پهلوون هایِ محله رفتن و مادرا موندن و کوهِ خاطِرات! اونا کِه تو بهشتن اما.... سلامتی مادراشون صَلوات... ❤️ 🕊🌷🌱 روزتون شهدایی ✅باما همراه شوید... 🔗ایتا: 🌐http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
【‌👌】 ✍ بزرگترین گناه ❌ 👈 از چی⁉️ 🍃 از رحمت و بخشش .. 😈حتی هم نا امید ❗️ 💥 همین الان تصمیم بگیر👌 و از جاده دور بزن↻ 🍂آغوش خـدا در انتظارت❤️ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat 🌐 روبیکا: 🍃https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#مدافع_عشق #قسمت۴ فاطمه سادات؟ _ جانم؟.. _ توام میری؟. _ ڪجا؟ _ اممم…باداداشت.راهیان نور؟… _ اره!ما
دشت عباس اعلام میشودڪه میتوانیم ڪمـےاستراحت ڪنیم. نگاهم رابه زیرمیگیرم وازتابش مستقیم نورخورشیدفرارمیڪنم. ڪلافه چادرخاڪےام رااززیرپاجمع میڪنم ونگاهےبه فاطمه میندازم.. _ بطری آبو بده خفه شدم ازگرما _ آب ڪمه لازمش دارم. _ بابا دارم میپزم _ خب بپز میخواااامش _ چیڪارش داری؟؟؟ لبخند میزند،بـےهیچ جوابـے توازدوستانت جدامیشوی وسمت مامی آیـے… _ فاطمه سادات؟ _ جانم داداش؟ _ آب رومیدی؟ بطری رامیدهدوتومقابل چشمان من گوشه ای مینشینے،آستین هایت رابالا میزنےوهمانطور ڪه زیرلب ذڪرمیگویـے،وضومیگیری… نگاهت میچرخدودرست روی من مےایستد،خون به زیرپوست صورتم میدود وگرمیگیرم _ ریحانه؟؟…داداش چفیه اش روبرای چنددقیقه لازم داره… پس به چفیه ات نگاه ڪردی نه من!چفیه رادستش میدهم واو هم به دست تو! آن را روی خاڪ میندازی،مهر وهمان تسبیح سبزشفاف رارویش میگذاری،اقامه میبندی ودوڪلمه میگویـے ڪه قلب مرادردست میگیرد وازجا میڪند…. بےاراده مقابلت به تماشا مینشینم.گرماوتشنگـےازیادم میرود.آن چیزی ڪه مرااینقدرجذب میڪندچیست. نمازت ڪه تمام میشود،سجده میڪنـےڪمـےطولانےوبعدازآنڪه پیشانےات بوسه ازمهر رارهامیڪندبانگاهت فاطمه راصدامیزنے. اوهم دست مرامیڪشد،ڪنارتودرست دریڪ قدمی ات مینشینیم ڪتابچه ڪوچڪےرابرمیداری وباحالـےعجیب شروع میڪنـےبه خواندن… …زیارت عاشورا وچقدرصوتت دلنشین است درهمان حال اشڪ ازگوشه چشمانت می غلتد… فاطمه بعدازان گفت: _ همیشه بعدازنمازت صداش میڪنےتازیارت عاشورابخونـے… چقدرحالت را،این حس خوبت را دوست دارم. چقدرعجیب..ڪه هرڪارت میدهد…حتـے لبخندت دوڪوهه حسینیه باصفایـےداشت ڪه اگرانجا سربه سجده میگذاشتـےبوی عطراززمینش به جانت مینشست سرروی مهرمیگذارم و بوی خوش راباتمام روح و جانم میبلعم… اگراینجا هستم همه ازلطف … الهـے.. فاطمه گوشه ای دراز ڪشیده وچادرش راروی صورتش انداخته… _ فاطمه؟!!…فاطمه!!…هوی! _ هوی و….!.لاالله الا الله….اینجا اومدی ادم شے! _ هروخ تو شدی منم میشم! _ خو حالا چته؟ _ تشنمه _ وای توچراهمش تشنته!ڪله پاچه خوردی مگه؟ _ واع بخیل!..یه اب میخواما… _ منم میخوام …اتفاقابرادرا جلو درباڪس آب معدنـےمیدن… قربونت بروبگیر!خدااجرت بد بلند میشوم ویڪ لگدآرام به پایش میزنم:خعلـےپررویـے اززیرچادرمیخندد… سمت درحسینیه میروم و به بیرون سرڪ میڪشم،چندقدم انطرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده. مسوولـــــــــــــــے سمت درحسینیه میروم و به بیرون سرڪ میڪشم،چندقدم انطرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده. مسوولـــــــــــــــے ...