eitaa logo
فکرعمیق|محمدمهدی‌شیرَوی‌خوزانی
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
26 فایل
سهم‌توازهستی‌همه‌هستی‌است‌وتونیزسهم‌همگان هستی،هستی‌ات‌رادریاب‌تاهستی‌ات‌رادریابندواین حق‌توست‌وتونیزحق‌دیگران‌هستی. فکرعمیق. آدرس‌های ما👈 https://zil.ink/shiravi_ir پاسخ به سوالات👈 ble.ir/join/NGMyZGI5OT ادمین کانال 👈 @Mmshiravi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌‏ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️68 📖 سوره آیه 21 (قسمت دوازدهم) ‌‌‏ 🍃 وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿۲۱﴾ ترجمه: آن مرد مصرى كه يوسف را خريد به همسرش گفت: جايگاهش را گرامى دار، اميد است [در امور زندگى] به ما سودى دهد، يا او را به فرزندى انتخاب كنيم. اين‌گونه يوسف را در سرزمين مصر جايگاه ويژه بخشيديم [تا زمينه فرمانروايى و حكومتش فراهم شود] و به او از تعبير خواب‌‏ها بياموزيم؛ و خدا بر كار خود مسلّط است، ولى بيشتر مردم نمى‏‌دانند. از حضيض خاک تا اوج فلک از نما، حيوان و از جن و ملک از عدم تا انتهای نيستی از لِمَ، لمّا و اَيْنَ، چيستی تا من و تو، ما و هر چه هست شد از شراب ناب كن سرمست شد امر او گر امر واحد بوده است امرهای ديگران چون دوده است هر چه در صندوق عالم شد نهان از سياهی وز عدم تا رومهان از همان يک امر او نوشيد آب تا برويد از عدم همچون حباب چون شدی عالم به امری در مطاع هر كه چون آن ذات شد امرش مطاع امر ما هم سايه امر خداست گرچه در ظاهر گلوی حق جداست شد به بازار جهان و امر شد باز، در بازار زيد و عمر شد اين همه امر است و هيچش امر نيست جان او دريا و نم را امر نيست كی شود مغلوب نم دريای چير جان نم بر حلق دريا هست گير او هزاران بار از اين خلق عظيم هست پنهان‌تر ز صد غيض كظيم امر او را ماسوا لله ضامن است ذات او در كنه غيب و آمن است يک ز صد معنای غالب گفته شد نقطه‌ بای كتابش گفته شد او ز خاک و آب و آتش خلق كرد از عسل شيرين‌ترش در حلق كرد از حوادث و از بلا و چاه و دود كرد پيدا آنچه ناپيدا كه بود كيست اين تركيب زيبا هضم كرد گرگ و چَه بازار و كاخش هضم كرد نان و آب و روغن و لحم و عسل گر كنی تركيب نارد جز كسل او زند بر جان جمله رنگ خويش تا كشد چون كهربا بر جان خويش غالب است او بر همه اسباب‌ها گر زليخا بسته جمله باب‌ها او دری بگشايد از فيض صمد تا نباشد درخور سال و اَمَد خود سبب شد خود مسبب در نزول دو ببيند چشم احول يا فضول گوی ميدان است و چوگان دست او در خم چوگانش عالم مست او ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir