eitaa logo
کوچه باغ بهشت
170 دنبال‌کننده
23 عکس
58 ویدیو
4 فایل
استاد حلوائیان
مشاهده در ایتا
دانلود
43.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🌿 قسمت ۳ شرح مناجات المریدین ( اراده کنندگان راه محبوب ) کانال مناجات را به دوستان خود معرفی کنید👇👇 🍃 @monajat_15 🍃 ببینید و دانلود کنید👆
ای نسیم سحر آرامگه یارکجاست؟ منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟ ساقی ومطرب و می جمله مهیاست ولی عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟ پیامبرصلی الله وعلیه آله فرمودند؛ (من أحب شیئا اکثر ذکره) اگر کسی چیزی را دوست داشته باشد زیاد یادش می کند. حالابگو که به مولایِ غایب از نظرت چقدر علاقه داری؟ اگر دلتنگ محبوبی و بی قرار آن قرارِدل های بی قرار! بیا بایک قرار عاشقانه مرهمی به زخم هجران دل بنهیم و آرام جان منتظران را تمناکنیم. قرارما غروب امروز شبکه قرآن به صورت زنده حدوداساعت۱۸:۵۰تا۱۹:۳۰ ازحرم عبدالعظیم حسنی علیه السلام با بیانات استاد حسین حلوائیان
🌹شوق دیدار تو دارد جان بر لب آمده ...
حسین حلوائیان: بشنوید از سوز دل این ساز را جذبه ی جانسوز یک آواز را یک غلامی بر دری بوّاب بود بنده بود و صاحب ارباب بود در سحر ارباب گفتش کِی پسر! با خودت من را به حمامی ببر خسته ام از این همه چرک بدن کیسه ای بر پشت و بر پایم بزن شست و شویم ده مرا حمام کن چرک تن بِستان مرا آرام کن چون غلام از امر او آگاه شد بغچه ای برداشت و همراه شد در ره گرمابه آمد ناگهان جذبه ی جانسوزِ آواز اذان نفحه ای آمد جهان آشوب شد غمزه ای کرد و دلی مجذوب شد مطلعُ الفجرست و می آمد سلام یک اذان گفت و دلی بُرد از غلام آن غلام عاشق شد و غرق نیاز جان بشد ماهی و دریا هم نماز رفت و خود را پای اربابش فکند که به من یک فرصتی ده ارجمند بر درِ مسجد صبوری کن دمی تا زنم بر زخم هجران مرهمی گر چه اربابی ولی همراه باش یک دمی هم بنده ی اللّه باش گفت اربابش برو من بر درم پای من را وا مکن در این حرم باده نوشم اهل مسجد نیستم خان و اربابم من عابد نیستم لطف حق آمد غلام از جا پرید شاد و خرم جانب مسجد دوید قطره ای بود و به دریا وصل شد فارغ از خود متصل با اصل شد غرق در رحمت شد و آغوش حق جلوه ای دید و بشد مدهوش حق چون ملک!در سجده گاهی هم رکوع کرده از محراب، خورشیدش طلوع فارغ از کون و مکان سرمست بود بی خود از خود در دعای دست بود چشم اربابش به در وامانده بود بارها با نعره او را خوانده بود ناله می زد که نمی آیی برون گفت؛ نگذارد که من آیم کنون گفت؛ درمسجد کسی باقی نماند! گفت؛ آری غیر یک ساقی نماند آن که نگذارد تو را آیی درون در برم بگرفته تا نایم برون ماهیان را بحر نگذارد برون خاکیان را بحر نگذارد درون او که از مهرش تو را چیزی نداد باده ی عشقش مرا بر باد داد او که من را با أذانش یاد کرد اسم شیرینش مرا فرهاد کرد
کاش یک شب به سخنرانی من گوش کنید هر چه غیر از سخن دوست فراموش کنید کاش چون آینه ای در بر خورشید شوید غرق در نور خدا جلوه ی توحید شوید در سحر باده ی توحید نخوردن تا کی؟ دل به قرآن و مفاتیح ندادن تا کی؟ چه شده در دل خود این همه دلبر دارید کاش جز حضرت حق از همه دل بر دارید هر که دل داد به دنیا به خدا سود ندید خیری از زندگی خویش چو نمرود ندید فارغ از خویش شبی دل به خدا بسپارید راستی یک خبر از مهدی زهرا(س) دارید؟ در پس بی خبری ها دل تان سنگ شده! یک نفس! مثل رقیه! دل تان تنگ شده؟؟ شده از خویش بپرسید که دلدار کجاست؟ منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟ شده از هجر رخش ناله ی جانسوز کنید؟ روز خود را به حضورش همه نوروز کنید؟ شده فارغ ز هوس های دل خودکامه عیش و نوش تو شود اشک و زیارت نامه؟ حیف این عمر که بی مهدی زهرا سر شد غصه آخر نشد و قصه ی ما آخر شد در نفس های به جا مانده از او یاد کنید عمر از کف شده را هم نظر آباد کنید
AUD-20220818-WA0072.
8.18M
‏فایل صوتی از طرف حلوائیان
می شود از تو بپرسم که چه در سر داری؟ یا که در کنج دلت عشق که در بر داری؟ می شود فاش بگویی به چه می اندیشی؟ یا به جز این تن خود غصه ی دیگر داری؟ از مکان یاب سوالات تو من می پرسم غیر بازار تو یک مقصد بهتر داری؟ جز گرانی که ندارد به جهان پایانی در دل خویش از این مشغله برتر داری؟ می شود بنده سوالات خصوصی بکنم؟ من به قربان تو که حرمت منبر داری! گرچه من پاسخ این پرسش خود می دانم! می شود باز بپرسم، که تو مادر داری؟ گر بگویم به خدا مادر تو فاطمه(س) است تا چه اندازه به این گفته تو باور داری؟ از گِل او به وجود آمدی و گُل کردی فهم کردی که چرا میل به کوثر داری؟ ماهمه شاخه و برگیم و اصالت با اوست خبر از اصل خود و قیمت گوهر داری؟ اول و آخر و هم ظاهر و باطن زهراست در گِل خویش گل یاس معطَر داری؟ دوش از این دل آلوده ی خود پرسیدم درکی از محضر این حضرت مادر داری؟ از چه آرام نشستی بِشِکَن ناله بزن خبر از مادر خود در پس آن در، داری؟ من شنیدم که زنی گوشه ی مقتل می گفت؛ مادرت نیست ولیکن تو که خواهر داری! سر نداری به تن خویش برادر باشد روی نی هم بروی در نظرم سرداری!
چشم بارانی ما جز به تو کورست بتاب مادرم دیده ی ما تشنه ی نورست بتاب بی تو این سفره ی ما خالی خالیست ولی تو که باشی دل ما غرق سرورست بتاب بی تو دنیای همه پوچ و مجازی شده است مجلس روضه ی تو درس حضورست بتاب چشمه ی آب حیاتی به خدا مادر عشق این دل مرده ی ما اهل قبورست بتاب روضه ی خانگی ات سفره ی رنگین خداست برکت با تو فقط وصله ی جورست بتاب بی تو این درد یتیمی چه جگرسوز شده تب و تاب دل ما همچو تنورست بتاب آمدی تا که برای همه مادر باشی دل آئینه ی ما ظرف ظهورست بتاب حضرت فاطمه! ما را تو شبی زهرا باش شب ظلمانی ما از تو چه دورست بتاب