eitaa logo
آشپزی و شیرینی مرضیه بانو
6.4هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
9.1هزار ویدیو
4 فایل
با این کانال شما میتوانید شیرینی و غذاهای آسون با مواد در دسترس درست کنید کانال دیگه ما میوه و سفرآرایی مرضیه بانو @mivhe71 کپی از مطالب کانال ممنوعه🍂🍂🍂🍂🍂🍂 👈 زندگیتان را با سخنان ناب آیت الله مجتهدی (ره) خدایی کنید. @mojtahedie71
مشاهده در ایتا
دانلود
سينه مرغ پخته شده  1 عدد سيب زميني  3  عدد هويچ  3  عدد فلفل دلمه رنگي  1  عدد نمك ،فلفل،زردچوبه  بميزان لازم پنير پيتزا  100  گرم تخم مرغ  6 عدد ابتدا مرغ پخته شده را ريش ريش كرده و توي ظرفي قرار داده بعد سيب زميني را نگيني خرد كرده  و سرخ ميكنيم و روغن اضافيش را گرفته و روي مرغا ريخته بعد هويچ را هم نگيني تفت داده  روغن اضافيش را گرفته ب مرغ اضافه كرده فلفل دلمه  را هم نگيني خرد كرده ب مخلوط اضافه كرده  نمك و فلفل و زردچوبه را همراه تخم مرغ ب مواد اضافه ميكنيم خوب هم ميزنيم داخل ماهيتابه كمي روغن ريخته بعد مواد را داخل ماهيتابه ريخته خوب سطحشو صاف كرده ميزاريم سرخ بشه بعد برگردونه طرف ديگش سرخ بشه بعد اينكه سرخ شد پنير پيتزار را روي كوكو ريخته درماهيتابه را بسته تا بعد از 5دقيقه از رو حرارت براشته ميزاريم خنك بشه بعد برش داده سرو ميكنيم. ميتونيم داخل قالب و توي فر  با درجه حرارت 170بمدت 40 دقيقه ميتونيم درست كنيم . @shirini71
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آبغوره اول غوره رو پاک کنید بعد بشورید بذارید روی پارچه تا خوب آبش بره و بعد آبگیری کنید من برای ابگیری از مخلوط کن استفاده میکنم هر بارمقداری غوره در مخلوط کن بریزید وخیلی کوتاه میکس کنید همینکه که غوره ها له شدن کافیه سه چهار ثانیه بیشتر نمیشه به وسیله یک کیسه نخی صاف کنید موقع صاف کردن حتما دستکش پلاستیکی دستتون کنید چون پوست دست رو میسوزونه ،سپس آبغوره رو روی حرارت بذارید تا یه جوش بخوره نذارید زیاد بجوشه چون خیلی غلیظ و ترش میشه ،کفی که موقع جوشیدن روش جمع میشه بگیرید حالا⁦ بذارید تا سرد شه و در بطری های شیشه ای خشک و تمیز بریزید دربش رو خیلی محکم نبندید تا گازی که ابغوره تولید می‌کنه و طبیعی هم هست راه خارج شدن داشته باشه آبغوره رو جایی بذارید که بهش نور آفتاب بخوره ،تا زمانی که آبغوره جلوی نورآفتاب باشه هیچ وقت کپک نمیزنه @shirini71
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
# در آغوشش می گیرم و آرام پیش از اینکه مامان را از خواب بیدار کنیم از اتاق خارج می شوم و به اتاق خودم می رویم... روی تخت می گذارمش و مانتو و شالم را از تنم خارج می کنم و پتو را کنار می زنم و در آغوشم می گیرمش. نه هر آغوشی... تن کوچکش را چفت تنم می کنم و دیوانه وار می بویمش... تار به تار موهایش را می بوسم و جان می گیرم. چشمانش هنوز سنگینند و گربه وار در آغوشم جمع شده است. به عادت بچگی هایش با پشت انگشت اشاره فضای بین گونه و گوشش را نوازش می کنم و می دانم چقدر با این کار آرامش می گیرد و خیلی زود به خواب می رود. خوابالو غر می زند: -نمی خوابما... می خوام با تو بلم مهت(برم مهد) -باشه قربونت برم من نخواب... سرش را روی سینه ام جابجا می کند لبخند ارامش بخشی می زند و به ثانیه نکشیده نفس هایش منظم می شوند. لپ های اناری اش را می بوسم و آرام در گوشش نجوا می کنم و نوید می دهم: -به زودی زود به قولم عمل می کنم فرشته! چشم می بندم و دم عمیق دیگری از عطر تنش می گیرم و به خواب می روم. *** -نمی شد تو بری تو همون واحد خودت؟ آخه شاید ما احتیاج به سکوت و آرامش داشتیم خب... دهانش باز می ماند و چشم ریز می کند و مامان به طرفداری از او به من می توپد: -شهرزاد نگو اینجوری مامان... -می بینی خاله؟ من میگم تهران خونه جدا داشتم چی شد؟ فقط اجاره خونه اضافه می دادم. خدا رو خوش میاد؟ جوون مملکت پولشو بده صابخونه، نتونه برای خودش آینده بسازه؟
-خدا رو خوش میاد جوون مملکت روز تا شب تو رو تحمل کنه مغزشو بخوری شبم بیاد خونه از دست وراجی هات آسایش نداشته باشه؟ -وای وای... آب و هوای اصفهون بهت نمی سازِد داداها... پاچه میگیری خره... پقی می زنم زیر خنده... هنوز یک روز نیست به اینجا نقل مکان کرده ایم و فاز لهجه ی اصفهانی گرفته، خدا باقی اش را به دادمان برسد! تلفنش زنگ می خورد و شماره را از نزدیک نگاه می کند و گوشه ی لبش به لبخندی باز می شود و از جایش بلند می شود. قبل از رفتنش زیر لبی نجوا می کند: -سماواتیه! با چشمانی گشاد شده نگاهش می کنم. شماره مهشید را از کجا آورده بود؟ البته که مهشید هم شماره اش را ذخیره داشته که به سرعت شناخت و من فقط در سرعت عمل مهشید مانده ام. لباس های رزا را آویزان می کنم و پتو را تا روی سینه اش بالا می کشم و از اتاقش خارج می شوم. می خواهم به سمت اتاق خودمان بروم تا لباس های خودمان را بچینم که مامان با سینی چای از آشپزخانه خارج می شود: -بیاین یه چایی بخورین خستگیتون در بره... -دستت درد نکنه ماپری خانوم... به خاطر نوع صدا کردنم لبخندی می زند و می گوید: -بمیرم بچه ام انقدر خسته بود که بیهوش شد... -اره... فکر می کنم تغییر محل زندگمیون خیلی براش خوب باشه... ذوق داشت بچه ام. چندتا مهد این اطراف پیدا کردم سوابقشون رو چک کردم. نظراتشون رو خوندم چندتایی رو که کلاینتاشون راضی تر بودن علامت زدم فردا برم سر بزنم ببینم چطور جاهایی هستن. -اگر برای تحقیقات محلی کمک خواستی منم صدا کن... به داییتم میگم سوسابقه شونو چک کنه... نیشم شل می شود و کشیده نامش را اعتراض می کنم: -مامان! -یامان!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آشپزی و شیرینی مرضیه بانو
(رسپی استاد سیدرضا ) تخم مرغ 👈 یک ونیم عدد   خاک قند👈۷۵ گرم با ۷۵ گرم  روغن مایع آرد 👈 ۱۰۰ گرم پکینگ پودر 👈 ده گرم وانیل 👈 مقدار لازم 🌻🌻🌻🌻🌻🌻 تخم مرغ و خاک قند خوب مخلوط کنید وبعد روغن مایع اضافه کرده خوب مخلوط کرده آرد و پکینگ پودر و وانیل اضافه کرده و بادست مخلوط کنید ودر دیس چرب کرده و مواد در دیس ریخته و در فر ۱۸۰ درجه ب مدت ۳۵ دقیقه پخت شود @shirini71