eitaa logo
نازبانوی باسلیقه(شیرینی سرا)
16.8هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
40.7هزار ویدیو
233 فایل
#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ #خوشمزه ها گوارای وجودتون😍 🎈🎂🍰🍧 کپی آموزش وفیلم های کانال ممنوع ،باذکر منبع بلا مانع است. بدون ذکر منبع حرام🔥🔥 تعرفه تبلیغات😎🤗👇 https://eitaa.com/joinchat/3202613328Cabd56e4eba
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات خاص🤩.حتما ببینید👇👇
بعد از ۸ سال خدا بهم یه پسر داد، بعد از به دنیا اومدن پسرم محمد، زندگیم خیلی خوب بود... یه روز با شوهرم بحثم شده بود، محمد تقریباً ۱۱ سالش بود.دست محمد رو گرفتم رفتم خونه مادرم.با مادرم گرم صحبت بودم که یهو از آشپزخونه صدای جیغ و داد اومد، آبجوش سماور ریخته بود رو سر محمد،زنگ زدم شوهرم اومد بردیمش دکتر. بعد از کلی دکتر رفتن و امتحان کردن روش های مختلف صورت محمد خوب نشد و داشت گوشت اضافه میاورد. پدرش منو مقصر میدونست،هر روز تو خونه دعوا داشتیم حتی تا مرز طلاق هم رفتیم. یه روز یکی از دوستام که ماجرا رو براش تعریف کردم یه کانال بهم معرفی کرد و من معجزه رو به چشمم دیدم... قبل و بعد محمد رو گذاشتین تو کانالشون ببینین👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/732365618C1585a55d32 کسایی که جای سوختگی ، بخیه یا مشکلات پوستی دارن این کانال رو ببینن تا پاک نشده
هدایت شده از تبلیغات خاص🤩.حتما ببینید👇👇
بعد از ۸ سال خدا بهم یه پسر داد، بعد از به دنیا اومدن پسرم محمد، زندگیم خیلی خوب بود... یه روز با شوهرم بحثم شده بود، محمد تقریباً ۱۱ سالش بود.دست محمد رو گرفتم رفتم خونه مادرم.با مادرم گرم صحبت بودم که یهو از آشپزخونه صدای جیغ و داد اومد، آبجوش سماور ریخته بود رو سر محمد،زنگ زدم شوهرم اومد بردیمش دکتر. بعد از کلی دکتر رفتن و امتحان کردن روش های مختلف صورت محمد خوب نشد و داشت گوشت اضافه میاورد. پدرش منو مقصر میدونست،هر روز تو خونه دعوا داشتیم حتی تا مرز طلاق هم رفتیم. یه روز یکی از دوستام که ماجرا رو براش تعریف کردم یه کانال بهم معرفی کرد و من معجزه رو به چشمم دیدم... قبل و بعد محمد رو گذاشتین تو کانالشون ببینین👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/732365618C1585a55d32 کسایی که جای سوختگی ، بخیه یا مشکلات پوستی دارن این کانال رو ببینن تا پاک نشده
هدایت شده از تبلیغات خاص🤩.حتما ببینید👇👇
بعد از ۸ سال خدا بهم یه پسر داد، بعد از به دنیا اومدن پسرم محمد، زندگیم خیلی خوب بود... یه روز با شوهرم بحثم شده بود، محمد تقریباً ۱۱ سالش بود.دست محمد رو گرفتم رفتم خونه مادرم.با مادرم گرم صحبت بودم که یهو از آشپزخونه صدای جیغ و داد اومد، آبجوش سماور ریخته بود رو سر محمد،زنگ زدم شوهرم اومد بردیمش دکتر. بعد از کلی دکتر رفتن و امتحان کردن روش های مختلف صورت محمد خوب نشد و داشت گوشت اضافه میاورد. پدرش منو مقصر میدونست،هر روز تو خونه دعوا داشتیم حتی تا مرز طلاق هم رفتیم. یه روز یکی از دوستام که ماجرا رو براش تعریف کردم یه کانال بهم معرفی کرد و من معجزه رو به چشمم دیدم... قبل و بعد محمد رو گذاشتین تو کانالشون ببینین👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/732365618C1585a55d32 کسایی که جای سوختگی ، بخیه یا مشکلات پوستی دارن این کانال رو ببینن تا پاک نشده