اولین بابِ تقرّب به حُسِین بن علی
سوختن در غم دست قلم عباس است
طیب الله به آن شاعرخوش ذوق که گفت:
هر چه داریم همه از کرمِ عباس است
🖤@shirintarinzekr 🖤
💔 وَقتِ جُدایی رسید...
💔 بادِ مُخالِف وَزید...
💔 اَز شَرَرِ داغِ تو...
💔 پُشتِ برادر خَمید...😭😭
💔 بیا برگرد خِیمه ای کَسُ و کارَم...
💔 منو تنها نَگذار ای علمدارم...
💔 آب به خیمه نرسید فدای سَرِت...
💔 حسین قامتش خَمید فدایِ سَرِت...
😭😭😭😭
🖤@shirintarinzekr 🖤
06hamidreza alimi.shabe8moharame95.mp3
10.07M
..•🥀•
علمدار لشگر اگه میشه برگرد... 😭
🖤@shirintarinzekr 🖤
#روز_تاسوعا #باب_الحوائج
سقای حرم آب شد و آب نیاورد😭
این زمزمه در کوچه و بازار بلند است
احمدعلوی
🏴 @shirintarinzekr 🏴
کنار علقمه دست به کمر نشسته بود ،
و خاطراتش رو مرور میکرد ...
کوچه
حسن
مادر
دستهای بستهی پدر 😭😭
فَبکیَ الحسین
بقتِلهِ بُکاءَ شَدیدا ...
دلش برای برادرش تنگ شده بود ..😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
▪️▪️▫️▪️▪️
فَلَما أرادَ أن يَشرب غُرفة مِن اَلماء
ذَكر عَطش الحُسين و أهل بيته فَرمِى اَلٔماء ...
#مقاتل سید الشهدا(ع) را که میخوانی
یک جاهایی را انگار نقطه چین گذاشته اند
یکی از این جاها دست بردن حضرت عباس(ع) داخل آب شریعه است....
▫️خبر این است که حضرت دست در آب فرو برد
و مشت آبی برداشت و آب را روی آب ریخت.
اینجا حتیٰ تاریخ نویس ها که قاعدتاً باید
تاریخ بگویند و رد شوند انگار غیرتی شده باشند
بی آنکه پرانتز باز کنند،
نوشته اند یاد لب های تشنهی برادرش افتاد
حتی نگفته اند شاید ...
انگار این خبر را نمی شود با شاید و لابد نوشت
و حالا چند صد سال است که هنوز دارند
از این مشت پرآب مضمون بیرون میکشند
و انگار هنوز آن مضمون دلچسب و گوارایی که باید ؛
از آب در نیامده است ...
"ماه منیر بنی هاشم دست در آب برد
سپس آب را روی آب ریخت ..."
خبر یک جمله بیشتر نیست،
اما انگار همه خبرها اینجاست😭
#تلک_الایام
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس
🖤@shirintarinzekr 🖤
▪️▪️▫️▪️▪️
زینب، فصاحت: وا أخاه! وا عباساه! وا ضیعتنا بعدک!
و بکین النسوة، و بکی الحسین معهن قال:
وا ضیعتنا بعدک ...
بارها خواندم... بارها خواندمش....
اولش مثل همه صحنه های دیگر بود.
مرد تنهایِ مهربانِ من داشت
از دنیای نامهربان ها باز می گشت.
مثل این همه بار که رفته بود و
تنهاتر بازگشته بود ...
این بار اما مثل آن بارها نبود
آن بارها به زنان گفته بود که گریه نکنند.
سیلی به صورت نزنند. گریبان پاره نکنند.
این بار اما زینب(س) فریاد زد:
برادرم!...عباسم!
پس از تو ما از دست رفتیم😭😭
و زنان با او گریستند و او هم با زنان گریست
و گفت : بعد از تو ما از دست رفتیم
این بار نگفت گریه نکنید.
سیلی به صورت نزنید.
گریبان پاره نکنید ...
سید الشهدا جان
نشست پای روضه زنان و
بسیار گریست ... بسیار ...😭😭
حالا ... امروزها ...
حرف عباسِ تو که می شود
این لحظه هایت آتشم می زند
تنهایِ مهربانِ من ...
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس❤️
🖤@shirintarinzekr 🖤
شیرینترازعسل ذکرحسین ع
▪️▪️▫️▪️▪️ زینب، فصاحت: وا أخاه! وا عباساه! وا ضیعتنا بعدک! و بکین النسوة، و بکی الحسین معهن قال:
سیدالشهدا جانم،جانهای ما فدای قطره قطره اشکی که بر سر بدن غرق به خون عباست ریختی آقاجانم... 😭😭😭😭😭😭