eitaa logo
شهید محسن رفیعی
3 دنبال‌کننده
20 عکس
0 ویدیو
0 فایل
کاری از سیدایمان اعتصامی
مشاهده در ایتا
دانلود
گلبرگ های خاطره: برادر شهید: در جریان پیروزی انقلاب من و علی در تظاهرات فعالانه شرکت می کردیم. یک روز قرار بود ضد انقلاب به حمایت از شاه راهپیمایی نماید. منتظر مراسم بودیم وقتی راهپیمایی شروع شد، دیدیم افراد با چوب و چماق و قداره افراد شناسایی شده را مورد حمله قرار می دهند. به درب منزل ما که رسیدند به ما حمله کردند و شیشه های مغازه و درب منزل را شکستند. ما فرار کردیم و تصمیم گرفتیم که اگر به منزل وارد شدند آن ها را با بنزین به آتش بکشیم. با خبر شدیم که محسن بیرون از منزل مانده، نگران شدیم نکند بلایی سرش آمده باشد، وقتی سر و صدا پایان یافت، دیدیم محسن بیرون منزل خوشحال به طرف ما می آید. گفت: همه ی آن ها را که به شما حمله کردنده بودند می شناسم و آدرس همه ی آن ها را به ما داد. آن زمان محسن 10 ساله بود و دشمنان انقلاب را شناسایی کرد. وقتی که انقلاب پیروز شد، او در بسیج مدارس شرکت می کرد، کلاس دوم دبیرستان بود که جهت آمادگی رزمی به اردوی تابستانی کردستان رفت و سال سوم دبیرستان در اسفندماه 64 برای بار دوم به جبهه رفت. در اردیبهشت سال 65 در عملیات والفجر 8 ، فاو ، شرکت نمود و در این عملیات به شهادت رسید. وقتی محسن به اتفاق جمشید قربانی و تعدادی از بچه های محل به خط مقدم رسیدند به قرارگاهی که افراد مستقر بودند خبر می رسد که در کانال مقابل در دو سه قمست حساس کسی جهت دفاع نیست. بنا به دستور فرمانده قرار می شود که دو نفر افراد داخل کانال بروند تا به محل مورد نظر برسند، عراقی ها مرتب محل را زیر رگبار تیربار و خمپاره داشتند و فرصت حرکت را از افراد گرفته بودند، دو نفر دوم محسن و جمشید قربانی بوده اند. می روند و وقتی که دو نفر سوم به دو نفر اول می رسند سراغ محسن و جمشید را می گیرند، آن ها می گویند که نیامدند. جواد که از افراد گروه سوم بود بر می گردد متوجه می شود که محسن و جمشید وقتی از محل عبور می کردند مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفته اند. روز سوم شهادت محسن بود که جواد کبیری چگونگی شهادت محسن را برای من تعریف کرد.