شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#روضه_سوزناک 😭😭😭 #حضرت_زهرا_س #جریان_اذان_گفتن_بلال
مجسم کن گلیم خانم درخونه پهنه .حسن یه گوشه حسین یه گوشه ، ام کلثوم یه گوشه زینبم مثل پروانه ای دور مادر میگرده
شنیدین توی این نه ساله زندگی باعلی یه جا فاطمه خواهش ازعلی نکرده اما یه وقت صدا زد حسینم بابات علی بگو بیاد کارش دارم .علی خوشحاله خانمش میخوادچی بگه!
علی جان یه خواهشی دارم .چیه خانمم؟
علی جان شنیدم بلال اذان گوی بابام اومده مدینه. به بلال بگو دختر پیغمبر سلام رسونده به بلال بگو برو بالای مناره برام اذان بگو
علی اومد توکوچه های مدینه تا بلال علی رو دید اشک چشای بلال جاری شد ..علی جان شنیدم هیزم آوردن درخونتو آتیشش زدن.علی جان شنیدم جلوی چشای امام حسن توصورتش سیلی زدن..دیگه چی؟
علی جان شنیدم چهل نفر دربه روی خانمت فشار دادن..
علی جان شنیدم هرموقع فاطمه نفس میکشه خون ازسینش بالا میاد..
صدا زد بلال همه کارایی دادن .بلال دستامو باریسمان بستن .بلال آنچنان مغیره غلاف به بازوی همسرم زد.جگر علی رو مردم مدینه آتیش زدن ....ب
لال زهرا دلش گرفته.گفته اگه میشه برو به بلال بگو برام اذان بگه
بلال رفت بالای مناره .گلیم مادردرخونه پهنش کردن ...الله
میخوادچه خبربشه .الله اکبر
بخدا زن ومرد دیدن مادرامام زمان گریش شروع شده..یه نگاه به حرم بالا انداخت بابا یارسول الله بلند شو بابا، بابا بیا نگاه کن فاطمتو خونه نشین کردن..بابا ازوقتی رفتی ازعلی رو میگیرم بابا
الله اکبر...
یاالله... حسن خسته ،حسین خسته، زینب خسته مادرشون داره جلوی چشاشون بال بال میزنه
صدازد بابا منو بغل میکردی
بابا میگفتی فاطمه من تو بوی بهشت میدی بابا
حالا بیا سینم بو کن بوی خون گرفته
اشهدان لا اله الله .....
حسین دیگه طاقتش نمیاد .زینب چیکارکنم؟.خواهرم مادرم داره میمیره خواهرم نگاه کن دیگه مادرم نمیتونه نفس بکشه زینب صدازد حسنم حسینم برید به بلال بگید دیگه اذان نگه
اشهدان محمدرسول الله...
یازهرا....بابا بیا ببین دیگه دستم بالا نمیاد
دستت وبیار بالا هرجا نشستی بگو یازهراااا
#ملتمس_دعا
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
از نحسی گناه بهایم عوض شده
حال دعا و سوز و نوایم عوض شده
خیلی دعا برای ظهورت نکردهام
یادت نبودهام که دعایم عوض شده
یک روز غرق شهوت و یک روز مست جاه
معلوم میشود که خدایم عوض شده
چشمی که خشک شد به امامش نمیرسد
حالات چشمِ عقده گشایم عوض شده
دیشب دعام کردی و بیخود نبوده که
از صبح زود٬ حال و هوایم عوض شده
تو رحمتی و با نظرت سوی نامهام
با فعل خیر٬ جرم و خطایم عوض شده
آلودهام قبول، ولی بیپناه نه
اصلا مگر امام رضایم عوض شده؟!
خیبرشکن مقابل زهرا نشست و گفت:
در بستری و حال سرایم عوض شده
زهرا تمام قوّت جان منی، بخند
با گریهات زمانه برایم عوض شده
دیشب عبام را رویت انداختم ولی
دیدم سحر که رنگ عبایم عوض شد
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
مادر
کاش باز آیی و من پای تو بوسم
در سجده روم صورت زیبای تو بوسم
آنجا که دمی جای گرفتی و گذشتی
انجا بروم گریه کنان جای تو بوسم
خوشا آنکس که مادر دارد امشب
میان خانه گوهر دارد امشب
یتیمی ناله میزد از فراقش
که چشمانی زخون تر دارد امشب
چو مرغ شب به ناله در خیالش
به روی زانویش سر دارد امشب
امان امان امان ای مادر...
مادر شمع وجود یه خونست.
مادر عشق و گرمای کانون خانوادست
خوش بحال اهل خونه ایی که مادر دارند
مثل پروانه دورش میگردن
میگن مثل مادر تو دنیا دیگه پیدا نمیشه
آی مردم هیچ خونه ایی بودن مادر نمونه ان شاءالله
صفای هر خونه ایی با مادره
فیض ببرند مادرانی که گریه کن حضرت زهرا سلام الله علیها بودن و زیر خاک رفتن.
فرزندان داغدیده. روی حرفم با شماست
یادگاری های مادر رو نگاه می کنین و گریه میکنین..
البته که وجود همه شما هم یادگاری مادره.
اما یکی از قشنگترین یادگاری های مادر چادر نماز مادره...
که همیشه بوی مادر داره
بوب مناجات مادر داره
بوی مهربونی مادر داره..
هرکی داغ مادر دیده ببخشه
هرکی سایه مادر بالاسر نداره ببخشه
آخه بعد از خدا بهترین سایه سایه پدر
مادرم بود.
چه در شادی، چه در غم یاورم بود
تمام هستی من مادرم بود
من از او زودتر می رفتم ای کاش
که دائم سایه اش روی سرم بود
مادره
خاک پای مادر بهشته
لبخند مادر بهشته
صدای مادر
نگاه مادر
وجود مادر بهشته
مادر دارا...اونایی این فرشته ی اسمونی رو تو خونتون دارین، امشب پیشونیشو ببوس بگو تو برام دعا کن مادر، خدا دعای تو رو میخره مادرم...
کار مادر دعا کردنه، کار مادر سوختنه،
یا زهرا،
دیدی مادر دعا میکنه، میگه منو زودتر از بچه هام ببر.
نمیتونم غم و غصه شونو ببینم.
این روزا خونه ی علی تو مدینه چخبره،،
روضه بخونم براتون، یه فرزند طاقت نداره مادر رو آشفته و مریض ببینه،
بیمارت ای علی جان، جز نیمه جان ندارد..
میلی به زنده ماندن در این جهان ندارد
یه نگاه به صورت زینب کرد، گفت
عزیزم
دیگر حسین را نتوانم بغل کنم
او هم به ناتوانی من گریه میکند
افتادند روی سینه مادر
حسن میگفت چشماتو باز کن
حسین گفت بامن حرف بزن
اما، امان از دل مولا،
گفت ، ای مسیحای علی اعجاز کن
جان زینب چشم خود را باز کن
ماندنت چون شمع آبم میکند
رفتنت خانه خرابم میکند،،،،
یا زهرا.
#حسین_کریمی_نیا
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
390.1K
#زبانحال_حضرت_علی_ع_بر_سر_مزار_حضرت_زهرا_س
#سبک_تا_مشکتو_تو_آب_زدی...
ای آسمان محنتین
باتان هلالی فاطمه
بقیعه مرتضی گلوب
اویان یارالی فاطمه
دور آی زهرا اوستومه درد و غم توکولدی
دور آی زهرا قبرون اوسته قدّیم بوکولدی
سنی مندن آلدی ظلمیله اهل کینه
منه زندان اولدی سنسیز مُلک مدینه
غریبم،غریبم(٢)
سن آیریلاندان ئوز ائویم
اولوبدی محبسیم منیم
مدینه نون غریبی ام
یوخومدی بیر کسیم منیم
دور آی زهرا رشته عشقی پاره قویما
دور آی زهرا مرتضانی آواره قویما
سنه دوقّوژ ایل دی من یارم گوزدن آتما
منیلن خوش خاطراتی یاددان چیخارتما
غریبم،غریبم(٢)
نه تئز قوتاردی فاطمه
منیم صفالی گونلریم
سن اولماسون بو دهریده
کئچر عزالی گونلریم
یوزوم گولمز ماتمونده دل داغلارام من
دوشر کئچمیش گونلریم یاده آغلارام من
او ائوده دائم محبّت رختین گییردون
هاچان من زهرا دئسیدیم سن جان دییردون
غریبم،غریبم(٢)
بو مدّتی نه چکمیشم
مدینه اهلی بیلمه دی
اقلّی بیر نفر گلوب
یوزومدن اشکی سیلمه دی
عجب امّت دوز چورک حقین داندی زهرا
قاپیمدان آرتیق یانان قلبیم یاندی زهرا
نفسدن دوشدوم منه دور تازه نفس وئر
علینون قلبی سنقدی سن باری سس وئر
غریبم،غریبم(٢)
#مهدی_قلندری_اردبیلی
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
.
#غزل_مصیبت
#حضرت_زهرا و #امام_زمان
مادر افتاد زمین کاش به دادَش برسی
ناله زد عرشِبرین کاش به دادش برسی
بینِ دیوار و درِ خانه شکست آئینه
بسته شد بازویِدین کاش به دادش برسی
بینِ کوچه شد علمدارِ ولا امّا حیف
قنفذ و ضربهیِکین کاش به دادش برسی
کوثر افتاد خدا مصحفِ ما را بردند
شرحِ غربت شده این کاش به دادش برسی
پهلویِ زخمی و رخسارِ کبود و بازو
دلبرِ پردهنشین کاش به دادش برسی
مادر افتاد زمین روضهیِ حنجر خواندیم
خنجرِ شمرِ لعین کاش به دادش برسی
#فاطمیه #غزل
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#مادر_افتاد_زمین_کاش_به_دادش_برسی
#حسین_ایمانی
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
4_5895769579371626546.mp3
1.59M
#روضه
#شهادت_حضرت_فاطمه_س
#حجت_الاسلام_والمسلمین_انصاریان
امشب که مردم مدینه همه می خوابند ... نیمۀ شب خودش به تنهائی ... حضرت زهرا (س) ، هم هیکلِ پیغمبر بود ... امیرالمؤمنین به تنهائی این جنازه رو روی دست برداشت ... آورد توی حیاط ...
سنگین نبود ؟! ...
هم هیکل پیغمبر ، سنگین نبود ؟! ... نه ...
امام صادق میفرماید از بدن مادرم غیر از پوست و استخوان چیزی باقی
بدن رو آورد توی حیاط ... حسن جان ، حسین جان شما آب بیارید ... مادرتون وصیت کرده من بدنشو از زیر پیراهن غسل بدم ... چه وصیت بامحبتی ...
نمیخواست چشم علی و بچه هاش به کبودی بدنش بیفته ... به کبودی پهلوش بیفته ...
قبر آماده شده ... اولین باری بوده که امیرالمؤمنین در یه حادثه به زانو اومده ... اولین بار ...
درب خیبر رو راحت کَند و پرت کرد ، اما هر چی نگاه کرد دید توان نداره این بدن رو دفن کنه ...
کنار قبر دو رکعت نماز خون.بعد سلام دعا کرد خدایا به من کمک بده ... خدایا به من کمک بده ...
نمیدونم علی جان ، شما برای یه بدن کفن شده ، بی طاقت شده بودی ... زانوت دیگه تکون نمیخورد ... نماز خوندی ، دعا کردی خدا کمک بده ...
دخترت کنار گودال چیکار کرد ؟! ... دخترت روی خاک نشست ... رو کرد به مدینه ...
صَلّیٰ عَلَیکَ یاٰ رَسولَ اللّٰه ، مَلیٖکُ السَّماٰ ، هٰذا حُسَینُکَ مُرَمَّلٌ بِالدِّمآ ، مُقَطَّعُ الأعضاٰ ... مَسلوبُ العِمامَةِ و الرَّداٰ
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#شهادت_حضرت_فاطمه_س
#سبک_واحد
#مداح_کربلایی_حسین_طاهری
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
پلکی تبسمی نَفَسی یا شکایتی
باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی
باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن
پُشتم شکستهای کمرم را نگاه کن
برخیز باز چارهی درد مرا بده
برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده
مثل قدیم پشت سرم آب را بریز
جانِ علی تو برجگرم آب را بریز
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
داریم مثل سوزِ خزان گریه میکنیم
با آستین بین دهان گریه میکنیم
دارم به دوش خویش دو تابوت میکِشم
دستی به زخم گوشهی اَبروت میکِشم
این مرد کوه بود که درهم شکسته شد
دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد
تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد
امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد
دارند بچهها همه از دست میروند
خواهر تمام کرد و برادر تمام کرد
*کدوم یکی از بچه هارو آروم کنم؟ زینب داره میمیره، حسن داره میمیره، آخه میگن بعد از اینکه مصیبتی وارد شد اونی که گریه میکنه رو رها کنید، اونیکه گریه نمیکنه رو حواستون بهش باشه، آخه یه بغضی داره، اینجوری دق میکنه...
فاطمه! مگه حسن چی دیده؟ یه گوشه نشسته، هی میگم گریه کن قربونت برم، چی شده؟ چی دیدی مگه؟ میگه: بابا! مادرم گفته به هیچ کسی نگم .. اما حالا میخواد بگه...*
《من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه میزد
گردیده بود هم دست قنفذ با مغیره
این با غلاف شمیشیر او تازیانه میزد》
پیش حسن، حسین به زانو نشسته است
وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد
دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را
با چوبهای شعلهورِ در تمام کرد
وای از قلاف، زخمش از اول عجیب بود
وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد
روز دوشنبه بود به آتش شروع شد
روز دهم به ضربهی خنجر تمام کرد
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#شهادت_حضرت_فاطمه_س
#سبک_واحد
#مداح_کربلایی_حسین_طاهری
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
پلکی تبسمی نَفَسی یا شکایتی
باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی
باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن
پُشتم شکستهای کمرم را نگاه کن
برخیز باز چارهی درد مرا بده
برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده
مثل قدیم پشت سرم آب را بریز
جانِ علی تو برجگرم آب را بریز
این بار چندم است کفن باز میکنم
دارم به این بهانه تو را ناز میکنم
داریم مثل سوزِ خزان گریه میکنیم
با آستین بین دهان گریه میکنیم
دارم به دوش خویش دو تابوت میکِشم
دستی به زخم گوشهی اَبروت میکِشم
این مرد کوه بود که درهم شکسته شد
دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد
تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد
امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد
دارند بچهها همه از دست میروند
خواهر تمام کرد و برادر تمام کرد
*کدوم یکی از بچه هارو آروم کنم؟ زینب داره میمیره، حسن داره میمیره، آخه میگن بعد از اینکه مصیبتی وارد شد اونی که گریه میکنه رو رها کنید، اونیکه گریه نمیکنه رو حواستون بهش باشه، آخه یه بغضی داره، اینجوری دق میکنه...
فاطمه! مگه حسن چی دیده؟ یه گوشه نشسته، هی میگم گریه کن قربونت برم، چی شده؟ چی دیدی مگه؟ میگه: بابا! مادرم گفته به هیچ کسی نگم .. اما حالا میخواد بگه...*
《من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه میزد
گردیده بود هم دست قنفذ با مغیره
این با غلاف شمیشیر او تازیانه میزد》
پیش حسن، حسین به زانو نشسته است
وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد
دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را
با چوبهای شعلهورِ در تمام کرد
وای از قلاف، زخمش از اول عجیب بود
وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد
روز دوشنبه بود به آتش شروع شد
روز دهم به ضربهی خنجر تمام کرد
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
🔸آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
امشب دلت رو با من همراه کن بریم مدینه...
بریم خونه ی امیرالمومنین...
🔸آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
🔸مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود
ای وای...ای وای
🔸از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد
🔸جان علی به پشت در آستانه بود
روضه امشب خیلی سنگینه...
شیعه تا قیام قیامت، با این مصیبت میسوزه...
یه عده نامرد ریختند در خونه حضرت زهرا...
(مدینه.. عجب روزایی رو دیدی)
یه نامردی اومد جلو...
صدازد... علی بیرون بیا...
زهرای مرضیه حامی ولایته...
اومد پشت درب خونه...
شاید اینا ببینند دختر پیغمبره...
حیا کنند برگردند...
فرمود...
أَما تَتَّقِی اللَّهَ؟ تَدْخُلُ عَلی بَیْتی
از خدا نمیترسی نانجیب...
برا چی اومدید...
مگه نمیدونید...
ما عزاداریم...
نانجیب صدا زد: دختر پیغمبر...
در رو باز کن...
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
خود نامردش نامه نوشت گفت معاویه...
میدونی چه کردم...
هر چی صدا زدم زهرای مرضیه در رو باز نکرد...
تازیانه رو از قنفذ گرفتم واويلا...
أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ
اول با تازیانه...
دختر پیغمبر رو زدم...
گفتم حالا هیزم ها رو بیارید...
دیدم زهرای مرضیه بازم استقامت میکنه...
فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَائا
سادات منو ببخشید...
میگه دوباره با تازیانه به دستان مبارک زدم...
صدای ناله دختر پیغمبر بلند شد...
نزدیک بود دلم بسوزه...
اما... یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم و...
هر چقدر توان داشتم جمع کردم...
با لگد...
محکم به در زدم...
همینجا بود زهرای مرضیه یه جوری ناله زد...
انگار تمام مدینه زیر رو شد...
🔸کاش روز حادثه، در پشت زهرا نبود
🔸شاهد پهلوشکستن، زینب کبری نبود
یا صاحب الزمان
🔸کاش وقت در شکستن، پای دشمن میشکست
🔸تا که میخ در، نشان پهلوی زهرا نبود
اما معاویه... به اینا اکتفا نکردم...
تا زهرا در مقابلم قرار گرفت...
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِر ِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْض
آی غیرتی ها...
طاقت دارید بگم یا نه...
میگه از روي مقنعه...
آنچنان سيلي زدم...
گوشواره شكست و روی زمين افتاد..
(منبع: بحارالانوار، ج30، ص 492)
چ
🔸بابا ببین که مادر
🔸خورده زمین پشت در
بابا بیا ببین...
مادرم رو کشتند...
🔸پاشیده روی دیوار
🔸خون از پهلوی مادر
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
اگه اینجا خونه امیرالمومنین رو آتیش نمیزدند...
کربلا کسی جرات نداشت خیمه ابی عبدالله رو آتیش بزنه...
راوى ميگه ديدم...
روز عاشورا...
يه بى بى مجلله...
ميان يه خيمه نيمه سوخته...
هی وارد میشه...
بيرون مياد...
عرضه داشتم بى بى جان...
دارید چکار میکنید...
خيام حرم آتیش گرفته...
فرمود... من داخل اين خيمه يه بيمار دارم...
امام سجاد... از شدت بیماری، با صورت به زمین افتاده...
میترسم بیمارم در آتش بسوزه...
🔸از آن ترسم که آتش برفروزد
🔸میان خیمه بیمارم بسوزد
🔸از آن ترسم که آتش شعله گیرد
🔸میان خیمه بیمارم بمیرد
🔸درون خیمه زین العابدین است
🔸همه دار و ندار من همین است
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛