#حرکت_کاروان_از_کربلا
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
از خار گرچه گرد حرم پاک کردهای
تا شام و کوفه راه درازیست پیش رو
خون، گوشوارهها زده بر گوشهایمان
صد بغض مانده جای گلوبند در گلو
تنها گذاشتیم تنت را و میرویم
اما سر تو همسفر ماست کوبهکو
بیتاب نیستیم... خداحافظت پدر!
بیآب نیستیم... خداحافظت عمو!
#محمد_مهدی_سیار
الا ای پور زهرا نور عينم
بیا بنشین کنار من حسینم
همیشه بوده ای تو یار زینب
تویی تنها حسين غمخوار زینب
برادر بین خیمه در خروشم
صدای العطش آید بگوشم
خدا داند چه حال امشب رباب است
که اصغر تشنه ی یک جرعه آب است
تپد در سینه ام این قلب زارم
اذان اكبرت برده قرارم
در این دشت بلا من بی قرارم
در این عالم کسی جز تو ندارم
الهی خواهرت زینب بمیرد
تو را غلتان به خاک و خون نبیند
چگونه سر کنم ای نور دیده
اگر بینم تو را در خون تپیده
درون سینه لبریز مبارک
برادرجان حسین بنما حلالم
الا ای نور دل، غمدیده خواهر
بيا تا راز دل گويد برادر
کسی چون تو در عالم غم نبیند
اگر بيند بنی آدم نبیند
زِ فرط تشنگی سوزد سكینه
شود خجلت زده ماه مدينه
ببینی پیکر صد چاک اکبر
گلوی پاره و در خون اصغر
کنی درد مرا زینب تو احساس
کنار پیکر بیدست عباس
بینی پیکرم در خون تپیده
زِ كينه شمر دون رأسم بریده
زنند از کینه ها آتش به خیمه
سرم را می زنند بر روی نیزه
ببینی کودکان باروی نیلی
کبودیِ رخ آن ها ز سیلی
تو بعد از من سفیر کربلایی
سفیر کوفه و شام بلایی
صبوری کن صبوری خواهر من
چهل منزل روی تو با سر من
اگر چه ظهر فردا سر جدایم
نماز شب نما خواهر دعایم
«رضا» سوزد همیشه از برایت
بود تا حشر محتاج دعایت
#رضا_یعقوبیان
#شب_عاشورا
صدا ۰۰۲-۱۰.m4a
1.32M
نوحه شهادت امام سجاد علیه السلام
.
.
اولدی گرفتار بلا الهی الهی
سرور دین زین العبا الهی الهی
.
.
ظلم و عناد اوسته عدو دوردولار دوردولار
خیمه و خرگاهینی یاندیردیلار ، اهل نار
بوینونا زنجیر جفا ویردیلار ویردیلار
قوم کج اندیش جفا الهی الهی
.
.
ویرمیشیدی الدن آقا آتاسین
دشت بلاده هامی اقرباسین آتاسین
سویمامیش هیچ تندن عزا لباسین لباسین
ویردیلا هی قمچی اونا الهی الهی
.
.
تیر ستمله ئورگین سوکدولر
طعنه لی سوزلرله بلین بوکدولر
باشینه شاماتیده اود توکدولر
مردم بی شرم و حیا الهی الهی
.
.
یاندی باشیندا آقانین عمامه
ظلم یزید تاپدی گنه ادامه
ویردیله ویرانه ده یر امامه
یاندی دل خیر نسا الهی الهی
.
.
کرب و بلادن صورا چوخ آغلادی
گل یوزونه اشک عزا باغلادی
شعله غمده ئورگین داغلادی
نی کیمی ایلردی نوا الهی الهی
.
.
#نوحه_زمزمه_دوازدهم_محرم
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
گرفته امـشب این دلـــم /به یاد غـربت بقـیع
میرســـه بر مشــام جان /نســیم تربت بقیع
سلام بر بقیـــع و بر / چـهار قبـــر بی حـــرم
سلام ما به مـــــادرِ / چهــــار امام محـــترم
به یادگار کـــــربلا / به زین الــعابدین سلام
به سجده گاه و قبله ی/سید ساجدین سلام
سلام بر آقایـــی که / کشـــته زهر کیـن شده
به غربت امامـــی که/ فــــدای راه دیـن شده
همیشـــه می گفتی آقا / امـــان از شـــام بلا
توی مدینه هـم نشـــد / نصیبتون رســم وفا
با غصـــه های کربلا / شکسـتی و پـیر شدی
با این همــه داغ جگر /از زندگـی ســیر شدی
یه عمــری روزه بودی و / چله نشــین کربلا
گریه اَمونــت نمی داد / با دیــدن آب و غذا
با دیدن آب و غذا/زنده می شـد سوز عطش
توی دلت خیمه می زد/روضه جانسوزعطش
تمام اینهـا یه طـرف / غــم اسارت یه طرف
تموم بی حرمتی و / حرف جسارت یه طرف
سه روز بعدِ واقعــه / پیـکــــر پاک شـــهدا
به زیر آفــتاب داغ / مونـــده بـودن تو کربلا
بنی اســد به همـــراهِ/ امـام ســجـاد اومـدن
برای دفـــن شـــهدا / بدون غســل و بی کفن
برای دفـــن پیکـــرِ / عـزیـــز و شــاه نینوا
پیدا نشد توو کـربلا / کـــفـن به غیـــرِ بوریا
امــام سـجــاد نشسـت / کـــنار پیکــــر بابا
غریبــونه بغل گرفـت / پیـکـر بی ســـــر بابا
زخمای روی پیکرش /که بیشــــتر از هزاربود
انگاری روی آفـــتاب / ســتاره، بی شمار بود
نه دستی داره به بدن/ نه انگـشت وانگشتری
سینه پاره پاره ای / که مونده جـــای خنجری
صاحــب عـــزای کربلا /امام زیــن الـعابدین
اعضای پاره پاره رو/جمـع می کرداز رو زمین
رو زخـم سیـــنه ی پدر/ علی اصغر و گذاشت
پایین پـای پــدرش / پیکـــر اکـبر و گذاشت
گریه و نوحه ســـر دادن / کـــنار پاره پاره تن
الهی جـان عاشــــقان / فـدای شـــاه بی کفن
غــریبونه به خاک رفت /عـــزیز جـان مصطفا
عزا به پا شـد میوونِ / ملائـک عــــرش خــدا
می اومد از عـــرش خدا / ناله و آه و زمـزمه
روضه میخونددوباره باز/پهلو شکسته فاطمه
غریب حسین غریب حسین(۴)
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#امام_سجاد_ع_مصائب
تمام عمر خود، آزار دیدم
جهان را بر سرم آوار دیدم
عزیزانِ خدا را خوار دیدم
میان مجلس اغیار دیدم
چهل منزل که نه، عمری حزینم
چهل سال است من چله نشینم
شبانه روز، یاد اربعینم
همیشه چشم خود، پُربار دیدم
کنارِ گریه دوشادوش ماندم
فقط خیره شدم، خاموش ماندم
گمانم ساعتی بیهوش ماندم
همینکه آب، بالاجبار دیدم
شده اشکم روان، با که بگویم
غمِ هفت آسمان با که بگویم
ازین داغ گران با که بگویم
حرم را بر سرِ بازار دیدم
الهی که زنی مضطر نماند
میان کوچه، بی یاور نماند
اگر هم ماند، بی معجر نماند
خودم این درد را ناچار دیدم
ازین غصه گریبان می دهم چاک
میان خنده های قوم ناپاک
عقیله عمه ام را بر روی خاک...
به زیر کعب نی، بسیار دیدم
نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه
نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه
نرفت از خاطر من، حرمله... نه
از آن ملعون غمی دشوار دیدم
مداوا کرد چشم تار ما را
تسلا داد قلب زار ما را
خدا خیرش دهد، مختار ما را
سر شمر و سنان بر دار دیدم
رباب و گریه اش... ای داد، ای وای
صدای گریه ی نوزاد، ای وای
کشیدم از جگر فریاد ای وای...
پرِ گهواره را هر بار دیدم
نمی دانم، گمانم خواب بودم
میان خیمه ها بی تاب بودم
مریض اما پیِ ارباب بودم
به حال زار، داغ یار دیدم
به روی سینه اش دیدم دویدند
تنش را سمت گودالی کشیدند
سرش با خنجر کندی بریدند
خودم دیدم، اگرچه تار دیدم
بمیرم عاقبت انگشترش را
لباسِ دستباف مادرش را
عبا، عمامه ی پیغمبرش را
میان دکه ی تجار دیدم
#محمدجواد_شیرازی
#امام_سجاد_ع_مصائب
یاد آن روز و شب دشوار گریه میکنم
با دل خون گشته از آزار گریه میکنم
خاطرات تلخ تر از تلخ را در ذهن خود
تا تداعی میکنم هر بار گریه میکنم
دست من که نیست یاد خیمه های سوخته
تا میفتم با تنی تبدار گریه میکنم
دم به دم یاد خرابه رفتن با خواهرم
میگذارم سر روی دیوار گریه میکنم
گاه با یاد طناب و حلقه زنجیرها
گاه یاد خیزران و خار گریه میکنم
من به یاد آن دو چشم خواب رفته تا ابد
در میان خواب یا بیدار گریه میکنم
یاد آن لبهای خشک گشته محروم از فرات
پای سفره موقع افطار گریه میکنم
شمر ما را از میان ازدحام شهر برد
آه یادکوچه و بازار گریه میکنم
#ابراهیم_میرزائی
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
سر خورشید به نی شد، سر مهتاب افتاد
از سر اهل حرم بعد عمو خواب افتاد
هر طرف دختری از ترس فراری شده بود
عمه زینب پی یک قافله بی تاب افتاد
در نمازش که قدش صاف نشد وقت قیام
یادش افتاد که زهرا دم محراب افتاد
چقدر چادر اطفال حرم خاکی شد
چقدر روی زمین گوهر نایاب افتاد
نه فقط سوخت تن دخترکان بین حرم
آتش خیمه روی پیکر اصحاب افتاد
باب شد آنچه که از گفتن آن باید مرد
به سوی اهل حرم دیده ی ناباب افتاد
نور مانع شد و خیره نظران کور شدند
چشم شان تا که به خورشید جهان تاب افتاد
مشک در دست، سکینه به سوی مقتل رفت
شک ندارم که به یاد لب ارباب افتاد
رفت از هوش دوباره وسط این همه غم
تا که چشمان ربابه به رخ آب افتاد
پشت خیمه چه خبر شد؟! به گمانم آخر
ماهی کوچک این برکه به قلاب افتاد
#محمدجواد_شیرازی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_کوفه
#شب_جمعه
چیزی ندارد آنکه در رزقش سحر نیست
چیزی ندارد آنکه چشمش، چشم تر نیست
باید بسوزم در میان گریه کن ها
چون شمع، چون پروانه ای که فکر پر نیست
با دست خالی آمدم دستم بگیری
گرچه بها و ارزش من اینقدر نیست
حاجت نده که بیشتر آواره باشم
چون مثل تو بخشنده ای از هر نظر نیست
از چشم زهرا و علی حتماً می افتد
شب های جمعه هر گدایی در به در نیست
یک السلام ارباب می گویم بخر باز
روزی من شش گوشه آقا مگر نیست؟
شرمندهء خیرات و احسان حسینم
در کسب و کار نوکری اصلاً ضرر نیست
دنبال نیزه می روند اشرار کوفه
دیگر کسی در کربلا، دنبال سر نیست
تنهاست زینب، دور و اطرافش شلوغ است
یک زن حریف داد و قال صد نفر نیست
از نان و خرما دادن مردم بفهمید
اصلاً مسلمانی در این کوی و گذر نیست
معجر سر هر کس که بوده نیست دیگر
عباس، از این ماجراها بی خبر نیست
#رضا_دین_پرور
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
#تنور_خولی
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو
تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو
من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم
حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو
یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت
از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو
خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت
هربار محملم برِسَد روبروی تو
هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت
از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو
قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن
بازی نموده شایعه با آبروی تو
رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند
برپرده های محمل ما چنگ می زدند
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_جمعه #زیارت_کربلا
در حرم وارد شد و با گریه بر «در» بوسه زد
تکیه بر دیوار زد، بر سنگ مرمر بوسه زد
این طرف مریم کنیزش بود و هاجر آن طرف
درد پهلو داشت و با حال مضطر بوسه زد
گفت ویلي «یا بنیَّ» گریه کرد و باز هم
بر ضریحت مادرانه، مهربانتر بوسه زد
روضه خواند و زیرِ قبّه ضجه میزد یادِ آن-
-ساعتی که مضطرب زینب(س)به حنجربوسه زد
هر شب جمعه پریشانحال کنج قتلگاه
در خیالش بر تنِ عریانِ بی سر بوسه زد
تیرها و نیزه ها و سنگ ها را زد کنار
بر تمام زخم های رویِ پیکر بوسه زد
زائرانت در حرم بر سینه و سر میزدند
تا که بر هر گوشهٔ شش-گوشه مادر بوسه زد!
#مرضیه_عاطفی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
برای غربت شاه غریب سینه زدم
برای حضرت شیب الخضیب سینه زدم
گریستم همه ی عمر جای یارانش
میان روضه به جای حبیب سینه زدم
عزیز فاطمه گفتند عجیب کشته شدی
که بین روضه برایت عجیب سینه زدم
شنیده ام که سر صبر کشتنت ، حالا
به قتل صبر تو من بی شکیب سینه زدم
به نوحه خوان تو گفتم بگو از آب فرات
همین که گفت شدی بی نصیب سینه زدم
#امیر_فرخنده
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_کوفه
#حضرت_زینب_س_کوفه
🏴خطاب به امیرالمومنین...
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده
چشمان شور،آینه ات را نظر زدند
در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند
در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد
پنجاه سال پردهنشین..،کوچهگَرد شد
تا پای ما به معرکهای نامراد رفت
خلخال دخترانِ حسینات به باد رفت
این کوفیان به نسل تو،گمراه گفته اند
خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند
بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد
از بس که سنگ خورد حسینات..،کبود شد
نیزه نشین تو همه را پیر کرده است
شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است
این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت
این حرمله کنار رباب تو آب ریخت
از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه
زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه
در بزم او نمک به غمِ جاریام زدند
با چوبدست روی لب قاری ام زدند
کوفه که زیر پاش نهاد احترام را...
باید خدا بخیر کند شهر شام را
#بردیا_محمدی