eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
208 دنبال‌کننده
52 عکس
18 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @BasijNewsir313
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا به چشمش از تو بهتر را نخواهد دید عالم دگر مثل تو دلبر را نخواهد دید دیگر علی بعد از تو روز خوش نخواهد داشت دیگر کسی لبخند حیدر را نخواهد دید با حافظ قرآن بگو فکر کفن باشد از صبح فردا روی کوثر را نخواهد دید آری حسن دلخوش به غسل نیمه شب بود میگفت علی بازوی مادر را نخواهد دید حیدر سه دفعه تا در خانه زمین افتاد مردی چنین در شعله همسر را نخواهد دید هرکس تورا رنجاند بانو مطمئن باشد روز جزا روی پیمبر را نخواهد دید @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از در گذشت بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت زد به سینه، چند یازهرای اشک‌آلود گفت بعداز آن از چند و چون روضه‌ی مادر گذشت روضه‌خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید من‌ همان جا ایستادم... شعله‌ها از در گذشت من میان کوچه بودم، روضه‌خوان در کربلا آه، آن شب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود تیغ پشت تیغ از جسم علی‌اکبر گذشت شعله بود و محسن شش‌ماهه و دیوار و در تیری آمد از گلوی تشنه‌ی اصغر گذشت میخ در بر سینه‌ی پرمهر مادر حمله کرد آب دیگر از سر عباس آب‌آور گذشت ریسمان بر گردن حبل‌المتین انداختند قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت ذکر حیدر داشت زهرا مسجد از جا کنده شد ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت روضه‌خوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت روضه‌ها اینجا گره می‌خورد، بابا رفته بود هیچکس اما نمی‌داند چه بر دختر گذشت @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از در گذشت بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت زد به سینه، چند یازهرای اشک‌آلود گفت بعداز آن از چند و چون روضۀ مادر گذشت روضه‌خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید من‌ همان جا ایستادم... شعله‌ها از در گذشت من میان کوچه بودم روضه‌خوان در کربلا آه، آن شب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود تیغ پشت تیغ از جسم علی اکبر گذشت شعله بود و محسن شش‌ماهه و دیوار و در تیری آمد از گلوی تشنۀ اصغر گذشت میخ در بر سینۀ پرمهر مادر حمله کرد آب دیگر از سر عباس آب‌آور گذشت ریسمان بر گردن حبل‌المتین انداختند قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت ذکر حیدر داشت زهرا، مسجد از جا کنده شد ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت روضه‌خوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت روضه‌ها اینجا گره می‌خورد، بابا رفته بود هیچ‌کس اما نمی‌داند چه بر دختر گذشت @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا بیش از پدر‌مادر محبت میکند زهرا از نان شب خرج رعیت میکند زهرا تفسیر ناب آیه های هل اتی یعنی... لطف بدون منت و بی انتها یعنی... پیراهنش در دست خالی گدا یعنی ... شام زفافش هم عنایت میکند زهرا غم می زداید از دل سائل به یک لبخند با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند یک روز نان سفره و یک روز گردن بند همواره لطف بی نهایت میکند زهرا هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا زهرا تر از زهرا ندارد عالم ایجاد آیات قرآن از مقاماتش خبر میداد جانم به این عفت که نزد کور مادرزاد حجب و حجابش را رعایت میکند زهرا توحید دارد میچکد از سقف ایوانش اعجاز بیرون میزند از مطبخ نانش زهرا که جای خود بگویم از کنیزانش ... فضه‌ش پیمبرگونه صحبت میکند زهرا چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود فیضی دهد همسایه را با ربنای خود پهلویش آزرده ست اما با خدای خود هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد تصمیم بر یاری و امداد علی دارد لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا با اینکه خلقت را برای او بنا کردند از عالم هستی حسابش را جدا کردند هر سیزده معصوم بر او اقتدا کردند پس بر امامان هم امامت میکند زهرا از خون که رنگین شد زمین دیگر زمان فهمید از شور و شوق فاطمیون بی گمان فهمید از حلقه ی دار "نمر" ها میتوان فهمید دارد که بر دلها حکومت میکند زهرا دنیا اسیر عشق پاکش بیشتر ایران محبوب زهرا میشود از هر نظر ایران دیروز در شهر نبی امروز در ایران سید علی ها را حمایت میکند زهرا یا قهر و آتش یا دگر تسلیم یعنی چه ؟ در پای طاغوت زمان تعظیم یعنی چه؟ در ریسمان ذلت و تحریم یعنی چه ؟ تفسیر صبر و استقامت میکند زهرا از هرم آتش صورت پروانه میسوزد در پیش چشم کودکان کاشانه میسوزد چون شمع ذره ذره مرد خانه میسوزد اما صبوری در مصیبت میکند زهرا وقتی که دل را میدهد در دست دلبر هم... در پای عهدش میگذارد تا ابد سر هم... با صاحب و مولای خود یکبار دیگر هم... بین در و دیوار بیعت میکند زهرا پا را که داخل میگذارد از در مسجد از ترس میلرزد به خود سرتاسر مسجد محو کلام آتشین اش منبر مسجد با خطبه ای غرا قیامت میکند زهرا بوی شهادت میرسد از لحن سوگندش "لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش جان علی را میخرد با جان فرزندش از هستی اش خرج ولایت میکند زهرا با صورت نیلی و با چشمان کم سویش با سینه ی آزرده و با زخم بازویش با لاله های بسترش با درد پهلویش از غربت مولا روایت میکند زهرا هرشب سراغ از مهبط مسمار میگیرد از پا می افتد , پهلویش هر بار میگیرد وقتی کمک از شانه ی دیوار میگیرد یعنی که به سختی حرکت میکند زهرا از تندی شلاق بی احساس بی دین نه از بی حیایی غلاف تیغ بدبین نه از چشم شور و پای شوم و دست سنگین نه از درد تنهایی شکایت میکند زهرا اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید تابوت را در گوشه ی سرداب بگذارید نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید این روزها دارد وصیت میکند زهرا همچون پرستویی که بالش گشته آزرده مانند سرو سیلی از باد خزان خورده مثل گلی پرپر شبیه یاس پژمرده در عرش بابا را زیارت میکند زهرا فردای محشر باز محشر میشود قطعا مادر می آید دیدنی تر میشود قطعا با لطف او یک طور دیگر میشود قطعا از ما گنهکاران شفاعت میکند زهرا خسران زده در کوله بارش در ندارد که در روز رستاخیز دست پُر ندارد که هرچه بگوید فاطمه رد خور ندارد که نزد خدا از ما ضمانت میکند زهرا هم سینه زن هم گریه کن هم روضه خوانش را هم چای ریز بی ریا و بی نشانش را تا دوستان دوستان دوستانش را با دست خود راهی جنت میکند زهرا @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
دوباره شَب شُد و چَشمانِ ماه بیدار است دوباره شَب شُد و دل، تَنگِ دیدنِ یار است سَرِ مَزارِ تو می آیم و زِ طِفلانَم نَهان نِمودنِ این راز، سَخت و دُشوار است زِ جای خیز، که حیدر رِسیده زَهرا جان زِ جای خیز، که اَکنون زَمانِ دیدار است زِ زیرِ خاک، بِتاب اِی هَمیشه مَهتابم بِبین که دیده ی مَن، بی حُضورِ تو تار است حَسَن هنوز اَز آن روزِ تَلخ بَدخواب اَست به این قَبیل مُصیبات، عَلی گِرِفتار است هَنوز بوی تو از خِشت های خانه رِسَد هنوز رنگِ هَمان فاجِعه به دیوار است برای مَرگِ علی گِریه ی تو کافی بود وَلی هَنوز مَدینه به فکرِ آزار است تو را زَدند و به مَن نیز تَسلیَت گُفتند! بِبین چِگونه عَلی را، فَلَک هَوادار است به روی دوش گُذارم، غَمِ تو را زَهرا میانِ شَهر، که این داغ را خَریدار است؟ تو زیرِ خاکی و حِیدَر غَریب تر اَز پیش کِنارِ قَبرِ تو چَشمَش، چو اَبرِ پُر بار است دوباره شَب شُده زَهرا، بِخواب آسوده سه ماه می شَوَد این چَشمِ خَسته بیدار است @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
آورده ای با خود سلامی از خدا را بر صفحه ی سبز قدَر کِلک قضا را نور تو پیش از خلق آدم روشنی داشت تو آبرو دادی تمام انبیا را سجاده ی تو آسمانی از اجابت در دست خود داری کلید ربنا را تسبیح و تقدیس است و تهلیل است و تحمید آن چه روایت می کند شان شما را لبخند تو نور درخشان بهشت است خورشید هم دارد به دل شوق لقا را از این جهت نام تو را زهرا نهادند نور تو روشن کرد چشم مرتضی را سیّدتی ، صدیقه ، ای زهرای اطهر ای طاهره ، یا فاطمه دریاب ما را ای آیه ی تطهیر ، ای دریای عصمت با نام تو تفسیر کردند انّما را ای لیله ی قدر نبی ، آیات کوثر هستی شفیعه امت غرق خطا را فرمود امام عسکری - ما حجت الله- از فاطمه داریم نور هر دعا را جَدّه ی ما شد حجتُ الله ِ علینا او حجّت حق شد تمام اولیا را ذکر ملائک ذکر تسبیحات زهراست اینگونه می گیرند سرمشق بقا را رو می گرفت از کور ، حتی پیش بابا شرمنده ی خود کرده او حُجب و حیا را در فکر مسکین و یتیم و هر اسیری ست اول مهیّا می کند نان گدا را زهرا دلیل خلق نور پنج تن بود در زیر بال خود گرفت اهل کساء را یاس علی ، ریحانه ی باغ پیمبر عطر نجیبش باز پر کرده فضا را یا فاطمه گفتیم و درمان آمد از راه نامش مهیا کرد اسباب شفا را او میوه ی قلب رسالت بود ، امّا در کوچه آزردند قلب مصطفی را اهل سقیفه بیعت خود را شکستند بیت العزا کردند آن بیت الولا را اجر رسالت را ادا کردند با میخ بستند دست ساقی مشکل گشا را می دید چشمان حسن در آن شلوغی بر چادر مادر هُجوم ردّ پا را حرفی نمی زد از قضیّه ، لام تا کام او در خودش می ریخت داغ کوچه ها را می گفت حیدر ، تازه فهمیدم عزیزم با دردهایت می کنی هر شب مُدارا این فتنه های کوچه تا گودال رفتند بُردند مقتل ، خامس آل عبا را بر روی سینه آمد و با خنجرش شمر خیلی اذیت کرد امام کربلا را داغ مدینه تازه شد در وادی طفّ با تو چه ها کردند در گودال ، یارا مادر ببین که با حسین تو چه کردند نفرین کن این خلق ستم ، قوم ریا را بی غسل و حتی بی کفن نقش زمین بود با چشم خود دیدیم داغ بوریا را یا رب نیامرز آن جماعت را که اوّل آتش زدند آن خانه ی اهل وفا را یا رب به پهلوی شکسته مگذری از آنکه شکسته استخوان های قفا را ما را حسینی کن که با زهرا بمانیم از ما مگیری جام شیرین بلا را از ما مگیری لحظه ای حبّ علی را از قبله می خواهیم ما قبله نما را ما با علی اهل خدا اهل بقاییم اصلاً نمی خواهیم این دیر فنا را جان رقیّه باز قسمت کن خدایا یک اربعین دیدار ایوان طلا را @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
تمام شمع وجود تو آب شد مادر دعای نیمه‌شبت مستجاب شد مادر گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد بهشت آرزوی ما خراب شد مادر به‌جای شمع که سوزد به قبر پنهانت علی کنار مزار تو آب شد مادر میان آن همه دشمن که می‌زدند تو را دلم به غربت بابا کباب شد مادر حمایت از پدرم را گناه دانستند که کشتن تو در امت ثواب شد مادر به محفلی که علی بر تو مخفیانه گرفت سرشک دیده‌ی زینب گلاب شد مادر به یاد ناله‌ی مظلومی‌ات دلم سوزد که چون سلام پدر بی‌جواب شد مادر نشان غصب فدک ماند تا به ماه رخت گرفته نیمه‌ای از آفتاب شد مادر علی به‌یاد جوانیت پیر گشت چو دید خمیده سرو قدت در شباب شد مادر عنایتی صف یوم الحساب «میثم» را که خسته از گنه بی‌حساب شد مادر @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
2_144121785181316223.mp3
5.45M
بعد از تو حیدر شد (غریب مدینه) ۳ نهادم گُل یاسَم (غمت را به سینه) ۳ شود جان حیدر فدای تو کنم گریه هر شب (برای تو) ۳ تا که تو شدی کفن (علی شد غریب) ۳ رفتی از خانه‌ی من (علی شد غریب) ۳ بعد از تو یا زهرا (رسیده به لب جان) ۳ کنارِ مزارِ تو (منم دیده گریان) ۳ کنار قبرت سوزَم زِ هجرانت منم با یاد تو (پریشانت) ۳ تا که بی‌پسر شد (علی شد غریب) ۳ کشته پشت در شدی (علی شد غریب) ۳ صفابخش قلبم ای (گُل یاسِ چیده) ۳ به یاد غمت زهرا (شدم قَد خَمیده) ۳ کنار قبر از پا فتادم من سرم را روی خاک (نهادم من) ۳ تا تو رفتی از جهان (علی شد غریب) ۳ بهار من شدی خزان (علی شد غریب) ۳ @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
4_5951634442329000518.mp3
4.12M
آسمون عصرای جمعه مثل من بهونه گیره بارون گریه باهات حرف میزنه که خیلی دیره مادر تو دل غمینه ، خون جدت رو زمینه سر زلفت میبَره قلب فرشته هارو غارت میدونم که میشکنی هر چی بُته با یک اشارت دل زینب بیقراره ، مادرت چشم انتظاره شنیدم یه روز میای که خورشید از تو پا بگیره هر کسی حسینیه آتیش کربلا بگیره وقت خوش عهدی رو عشقه، غیرت مهدی رو عشقه میون گریه شنیدم صدای پای خروشت به سر عمامه ی احمد ، عبای علی رو دوشت شیشه شیشه یاس میباره نُه فلک وقتی بیایی دوباره آباد میشه باغ فدک وقتی بیایی میکِشی به دیده ی تر ، چادر خاکیِ مادر همه دل شکسته ها چشم انتظار ذوالفقارن شیعه ها تا تو نیایی سر و سامونی ندارن کار ما شیون و شِینه ، یا لثارات الحسینه میبَری یه روز مدینه ، مرهمی برای سینه شنیدم برای خاتون میگیره دل تو هر شب سردر خیمه ی سبزِ تو نوشته عمه زینب اهل گریه اهل دردی ، مثل حیدر کوچه گردی تا قدم رنجه کنی رو چشم من آروم جونم روضه ی عموی بی دستت اباالفضلو میخونم علقمه کلبه ی غم شد ، کمر جدِّ تو خم شد بچه ها رمق ندارن ، بین خیمه قحط آبه ردِ ناخن علی اصغر رو سینه ی ربابه میگه کاش علی نمیره ، ای خدا بارون بگیره @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
رفته است از آسمان من خورشیدم پژمرد مقابلم گل امیدم بر قبر گلاب اشک می‌پاشیدم گفتم که فراق را نبینم دیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم گفتیم برای هم و همتای همیم گفتیم که موج های دریای همیم گفتیم شریک درد و غم های همیم او رفت و شریک درد و غم گردیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم کوچید از آشیان پرستو شد و رفت آسوده ز دردهای پهلو شد و رفت دستان علی دخیل زانو شد و رفت او رفت و اسیر خانه ی تبعیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم ای یک تنه لشکرم سپاهم زهرا نه ساله رفیق نیمه راهم زهرا شد خانه پس از تو قتلگاهم زهرا بعد از تو لباس بی کسی پوشیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم مانده است به خاطر من آن روزی که آن هیزم سرخ خانمان سوزی که آن دست سیاه آتش افروزی که بعد از تو دگر نمی کند تهدیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم افتاد گل بهار من دست خزان پشت در باغ رفت از جسم تو جان شد ساقه ی تو شکسته من هم پس از آن هر روز ز باغ خانه گل می چیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم با دیده ی خویش دیدم افروخته بود خاری که گل مرا به در دوخته بود رفتی و نگفتی که سرت سوخته بود افسوس که دیر قصه را فهمیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم تا دست تو بر پشت یدالله نشست خوشحال شدم که باز هم زهرا هست ناگاه قلاف آمد و دست تو شکست از لرزش دست‌های تو لرزیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
هدایت شده از  هوای وصال(ثامن)
🔴سازمان بسیج هنرمندان استان کرمانشاه به مناسبت دهه مقاومت و گرامیداشت سومین سالگرد سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی برگزار میکند ؛ « علمدار » 🔷بخش های جشنواره : 🔸شعر و دلنوشته 🔸خوشنویسی 🔸داستانک‌ و داستان کوتاه 🔸پوستر 🔸عکس نوشته 🔸کاریکاتور 🔸فیلمنامه 🔸طراحی و نقاشی 🔸نقاشی خط ♦️آخرین مهلت ارسال آثار : ۱۴دی ماه ۱۴۰۱ ♦️داوری آثار : ۱۵لغایت ۱۷ دی ماه ۱۴۱۰ ♦️اختتامیه و اهدای جوایز : ۱۹ دی ماه ۱۴۰۱ ⭕️ ارسال از طریق ⭕️ شماره مجازی : ۰۹۲۱۰۷۰۱۶۸۷ و یا به دبیرخانه : کرمانشاه_میدان آزادگان _ تالار انتظار _ سازمان بسیج هنرمندان در ساعت اداری و غیر اداری تحویل نمایید . جهت تحویل حضوری اثر با شماره زیر تماس حاصل فرمایید. ۰۹۱۸۵۹۶۵۱۷۴ 💢شرایط 💢 مشخصات ( نام نام خانوادگی، محل سکونت،شماره تماس ) الزامی است. آثار در جشنواره دیگری حائز رتبه نشده باشد. آثار در قالب word یا pdf با فونت Bnazanin 14 ارسال شود. حضور برگزیدگان در اختتامیه الزامی ست در صورت عدم حضور به منزله انصراف محسوب میشود. ♻️محور های جشنواره♻️ سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی وشهدای دفاع مقدس ، انقلاب ،مدافع حرم ، امنیت و شهدای بسیج ، شهدای شاهچراغ ، نقش بسیج در عرصه های دفاعی ، محرومیت زدایی ، اردوهای جهادی ،مهار کرونا ، سیل ، زلزله و...،مقاومت و مقابله باجریان نفاق،ایران قوی ،مبارزه با تروریست،صیانت از حریم اهل بیت،حجاب و عفاف ،خانواده و جمعیت ،محکوم کردن اغتشاشات ،جهاد تبیین و روشنگری ، امید به آینده روشن از نگاه رهبری ✅ارسال اثر بدون محدودیت سنی و برای همه امکان پذیر است. برای کسب اطلاعات بیشتر به کانال ایتای جشنواره مراجعه کنید. 💠🔹🔹 @alamdar_313_kr ارتباط با ادمین @Ashkeaqiq313 توضیحات : ♦️شعر : کلاسیک و آزاد کلاسیک : غزل ، ترانه ، مثنوی ، رباعی ، دوبیتی ♦️خوشنویسی ۴ خط : نستعلیق ، شکسته نستعلیق ، نسخ ، ثلث ♦️داستانک (مینیمال) : نهایت یک صفحه ♦️داستان کوتاه : زیر ۴۰۰۰کلمه ♦️کاریکاتور : تکنیک آزاد دیجیتال ، حجم ۳۰۰dpi , jpg ♦️فیلمنامه فیلمنامه،فیلم کوتاه داستانی زمان تا ۱۵ دقیقه ♦️طراحی و نقاشی : تکنیک آزاد ♦️نقاشی خط : تکنیک آزاد