بسم الله الرحمن الرحيم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_ع_شعر_کردی
#دشتی_خوانی
لالایی اصغرم بی آب بیده
له گهواره،گلم بیتاب بیده
تو،ناله،کردیه،وه،گیره اصغر
.وه،سوزتشنگی بیخواب بیده
نحوه غم کودک ناخورده شیرم
وه،خوین حنجرت سیراب بیده
عزیزه،م ارا،رنگت پریه
ارا رخساره تو مهتاب بیده
بچو،توهمره بابا،وه میدان
تو اصغر طالب ارباب بیده
خدایابو،حسینم ،بای له میدان
که بینم،کودکم سیراب بیده
خدایاسخته، م دلشوره دیرم
تواصغر دلخوشی،باب بیده
وه بهره جرعه آوی بهراصغر
حسین گیان، واردگرداب بیده
دواره،حرمله، تیرسه شعبه
وه حلق نوگولوم قلاب بیده
شنیدوم نوگلوم دره،خنیدن
وه تیرحرمله شاداب بیده
شنفتم،حنجرت صدپاره بیه
له سمت آسمان پرتاب بیده
بنازم اصغرشش ماهه گی م
وه ایره،مایه ی اعجاب بیده
بنالم ای دل (مجنون)که عمری
اسیراصغره ارباب بیده
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#روضه_کوتاهه_حضرت_ابالفضل_و_گريز_به_حضرت_زهرا_س
#دشتي_خواني
گرفتارم گرفتارم ابالفضل
گره افتاده درکارم ابالفضل
توکه بي دست دشت کربلايي
عموي بچه هاوباوفايي
همه داروندارم ياابالفضل
چراغ شام تارم ياابالفضل
همه دلخوشي ام اينه آقاجان
تورادارم چه کم دارم ابالفضل
بحق اون دودستان بريده
بگيردستهاي ماآقام ابالفضل
بحق مادرت زهراي اطهر
توکن حاجت رواآقام ابالفضل
ابالفضل ياابالفضل ياابالفضل
آقامون علمداره دشت کربلابودن.عمودخيمه هابودن.عموي بچه هابودن.چه کردن باعلمدار
چه کردن باعموي پهلوون رقيه.چه کردن بادله بي بي زينب.آي گرفتار.آي دردمند.آي مريض دار.اگه گرفتاراومدي بگوابالفضل گرفتاراومدم.اگه بيماراومدي.بگوابالفضل بيمارموبراشفااومدم دره خونت.اگه مريضت سفارش کرده تاسفارششوبه آقاکني.بگوآقامريضم التماس دعاداره.نميدونم باچه نيتي اومدي خيمه ي مولا
ميبينم دلاآماده س.دسته جمع بريم کنارعلقمه.اگه خوب گوش بدي.صداي ناله ي بچه هاروميشنوي.اگه خوب گوش بدي.يه صدايي ميگه عموبياآب نميخوام
اين صداي همون دختربچه ايه که هميشه جاش رودوشه عموش عباس بود
آي رقيه.آي رقيه
.رقيه ديگه منتظرعمونباش.عموديگه نميادخيمه.مشک عموپاره شده.فرق عموشکافته شده.دستهاي عموبريده شده،
سقاي دشت کربلاابالفضل ابالفضل
مشکت کجا.دستت کجاابالفضل ابالفضل
ديدم کنارعلقمه عموجان عموجان
دستت جدا،دستت جداعموجان عموجان
خدايابحق چشم انتظاري که رقيه چندجاچشم انتظاربود.يکي منتظرعموش عباس ويکي منتظرباباش.و،يکي هم منتظرداداش اکبرش
الهي چشم انتظارنباشي.خدايابحق دستهاي بريده ي عموي رقيه،
خدايابحق خرابه نشينيه رقيه.بحق اون لحظه اي که دستهاي ابالفضل جداوکنارعلقمه افتاده.صدايي شنيدديداين صدابراش آشناست.ديديه مادرقدکماني نزديک ميشه.صدازدپسرم عباسم.
گفت اين صدابرام آشناس.اين کيه که منوپسرخطاب کرد.
نگاهي کردديدجاي سيلي روصورته مادره.فهميدمادرش زهراست
خدايابحق پهلوي شکسته ي حضرت زهرا
روزيه مامدينه وبقيع بگردان
اومدم درخونت يافاطمه نگام بکن
اومدم صدات کنم بي بي جونم صدام بکن
نکنه بهم بگي برو.که جايي ندارم
غيراين دربگوکه بي بي جونم کجابرم
مادرم واي مادرم واي مادرم يافاطمه
هرجانشستي دستهاي خاليتوبياربالاباتمام وجودت سه مرتبه بگويازهرا
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛