#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#محاوره
عطری که از خاک مزارت پخش میشه
یادم مییاره نو بهار دست هاتو
یادم مییاره حس خوب بودنت رو
یادم مییاره دونه دونه خاطراتو
لالاییات هم رنگ آغوش خدا بود
سوز صدات سنگای سختو نرم میکرد
تو خاطرم مونده تنور خونه ی ما
قلب یتیمای یه شهرو گرم میکرد
با اعتبار گردن آویزت یه وقتا
زنجیر دستای اسیرا باز میشد
دست دعا بالا میبردی و گره از
کار گرفتار و فقیرا باز میشد
اون که بهش پیراهنت رو هدیه دادی
هیچ وَخ دیگه پیراهن فقرو نپوشید
بعد یه عمری جستجو مرد یهودی
نور کلیم الله و توی چادرت دید
هر شب دعا کردی برا همسایه هامون
تو موج بارون قنوتای شبونه
اینکه یه در باید به مسجد باز میموند
یعنی خدا هم خواست همسایه ات بمونه
از برکت دستای تو خوش بخت میشد
هر نو عروسی که براش چادر میدوختی
مزدت چی بود که بخت روزامونو شب کرد
از ضرب دستای کی توی تب میسوختی
تنگه دلم قدر چهل سال واسه دستات
بغضم شکسته اومدم پهلوت مادر
روی مزارت سر میذارم اما این سر
سامون نداره جز روی زانوت مادر
میگن بگو حرفاتو آخه بار غم ها
با درد دل میشه سبک تر راست میگن
سر بسته میگم دنیا با من سخت تا کرد
میگن به مادر میره دختر راست میگن
#سعیده_کرمانی
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#ورود_کاروان_به_کربلا
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
من از لبت شنیدم، تا اسم کربلا را
دادند دست روحم، درد و غم و بلا را
مانند تو ز من هم، پوشیده نیست اسرار
میبینم ابتدا را ، میخوانم انتها را
روز ده محرم، روز قرارتان بود
تو زود آمدی تا، راضی کنی خدا را
گفتند میهمانید، اما چه میهمانی؟
فعلا که تا به امروز، با ما نشد مدارا!
در ابتدا که یا رب، مهمان نیزههاییم
ختم به خیر فرما، پایان ماجرا را
اینها که راه ما را، در کربلا گرفتند
دیروز در مدینه، بستند راه ما را
من عهد بستهام با، مادر که با تو باشم
بفرستشان مدینه، زنها و بچهها را
ای کاش قبل از آنکه، خیمه بهپا نمایی
می کَندی ای برادر، در دشت قبر ما را
لب تر کنی عزیزم، سر میدهم به جایت
تغییر میدهم من، تقدیر را، قضا را
تا قتلهگاه از تل، من راه میگشایم
خواهند دید اینجا، موسای بی عصا را
بر دوش تو شهادت، بر دوش من اسارت
بسپار دست زینب، اولاد مصطفی را
صد قطعه از تن تو، در چشم زینب آمد
وقتی نگاه کردم، هر جای نینوا را
ای کاش بین گودال، عصر دهم عزیزم
حداقل ندزدند، از پیکرت عبا را
حق دارم ای برادر، دلواپس تو باشم
آورده کوفه با خود، خولیِ بی حیا را
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#ورود_کاروان_به_کربلا
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
من از لبت شنیدم، تا اسم کربلا را
دادند دست روحم، درد و غم و بلا را
مانند تو ز من هم، پوشیده نیست اسرار
میبینم ابتدا را ، میخوانم انتها را
روز ده محرم، روز قرارتان بود
تو زود آمدی تا، راضی کنی خدا را
گفتند میهمانید، اما چه میهمانی؟
فعلا که تا به امروز، با ما نشد مدارا!
در ابتدا که یا رب، مهمان نیزههاییم
ختم به خیر فرما، پایان ماجرا را
اینها که راه ما را، در کربلا گرفتند
دیروز در مدینه، بستند راه ما را
من عهد بستهام با، مادر که با تو باشم
بفرستشان مدینه، زنها و بچهها را
ای کاش قبل از آنکه، خیمه بهپا نمایی
می کَندی ای برادر، در دشت قبر ما را
لب تر کنی عزیزم، سر میدهم به جایت
تغییر میدهم من، تقدیر را، قضا را
تا قتلهگاه از تل، من راه میگشایم
خواهند دید اینجا، موسای بی عصا را
بر دوش تو شهادت، بر دوش من اسارت
بسپار دست زینب، اولاد مصطفی را
صد قطعه از تن تو، در چشم زینب آمد
وقتی نگاه کردم، هر جای نینوا را
ای کاش بین گودال، عصر دهم عزیزم
حداقل ندزدند، از پیکرت عبا را
حق دارم ای برادر، دلواپس تو باشم
آورده کوفه با خود، خولیِ بی حیا را
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
با ماجرای رنج و غربت آشنا من
دیگر نمیخواهم شوم از تو جدا من
هم تشنهای، هم خستهای، هم داغداری
باید که مرگم را بخواهم از خدا من
با توست ای سالار زینب انتخابش
طفلان من قربانیات گردند یا من؟
دارم در این صحرا دو دریا خونِ غیرت
از خونشان بر دست میگیرم حنا من
این دو به جای خود، اگر پایش بیفتد
از جنگ با لشگر ندارم هیچ إبا من
من خوب میدانم که حساسی به مادر
پس خواهشم را رد نکن نگذار تا من...
... پهلوی تو از "پهلوی مادر" بگویم
اینگونه حتماً میشوم حاجتروا من
**
در قتل طفلانم تعلل کرد لشگر
بیرون بیایم تا مگر از خیمهها من
«سر» پای تو دادند و حالا سربلندم
قربانی دیگر اگر خواهی بیا... من
اینجا عزیزم غیر زیبایی ندیدم
لب به شکایت وا نکردم که: چرا من؟
از دیدن شرمندگیات شرم دارم
بیرون نمیآیم اگر از خیمهها من
وقتی که میآوردی آنها را، لباست_
خاکی شده، قربان این رخت و عبا من
بگذَر از این دو، لحظهای بنشین کنارم
به داغ اکبر گریه کن همراه با من
بالاسر اکبر کسی این را نفهمید
تو بیشتر میسوختی آن لحظه یا من...
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#ورود_کاروان_به_کربلا
#حضرت_زینب_س_اسارت
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو میآید سفر، دیگر پریشان نیست
کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست
بیابان گردمان کردی، ولی زینب پشیمان نیست
اگر دربدر کوه و بیابانم کنی، عشق است
اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی، عشق است
پریشانم کنی عشق است، حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست
بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به موی ماجرا را، شرح خواهم داد
مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست، از من نیز پنهان نیست
برادر جان تو ثارالله و ثارالله دیگر من
حسینِ قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من
تجلی میکنم در تو، تجلی میکنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است، پایان نیست
بنه پا بر زمین این خاکها مشتاق و لبریزند
تمام دختران یک یک مژه بر پات میریزند
نباید هم به مهمانداریات این قوم برخیزند
چرا که خلق میدانند صاحب خانه مهمان نیست
میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالان تماشایی
به همره بار گل آوردهام آن هم چه گلهایی!
غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست
نقاب افکن مرا با مظهرِ حق روبهرو گردان
طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان
همانگونه که مردی از شهادت نیست روگردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست
محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد
ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد
اگر زن شیرزن باشد، به جنگ مرد برخیزد
بجنگم با سنان؟ هرگز!! سنان که جزو مردان نیست
به زیر سایبانِ قد و بالای تو میخوابیم
من و این کاروان از چشمهی فیض تو سیرابیم
نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم!
فراتِ بی لیاقت لایق لبهای طفلان نیست
چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد
چه خوشبخت است آن کس که روی نعشش عبات افتد
یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد
دل سلطانِ عالم را به دست آوردن آسان نیست
به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمیآید
به زینب معجر پاره به سر کردن نمیآید
برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمیآید
کسی در خیمههای ما به جز ششماهه خندان نیست
**
صدا زد: آی مردم این شهید ما مسلمان است
بزرگِ خاندانم را نمیبینید عریان است؟!
جواب قاریِ قرآنِ زینب، بوسه باران است
جواب قاریِ قرآنِ زینب، سنگباران نیست
#علی_اکبر_لطیفیان
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
لحظهلحظه زچه مادر نَفَسَت میگيرد؟!
نَفَس من! زچه آخر نَفَسَت میگيرد؟!
درد پهلو چه كند با تو كه شب تا به سحر
از همين درد به بستر نفست میگيرد؟!
از فشار در و ديوار چه ديدی كه هنوز
دائم از ضربت آن در، نفست میگيرد؟!
به همان ناله كه در پشت درِ خانه زدی
از غم غنچهی پرپر نفست میگيرد
چه نفسگیر شود حال و هوای نفست
وقتی از غُربت حيدر نفست میگيرد
دست بر كار مزن! من كه نمُردم مادر
باچنين حال، تو يكسر نفست میگيرد
از غم اين كه نمانی، جگرم خون شده است
از چه اين سان برِ دختر نفست میگيرد
تا نفس هست «وفایی» تو بگو يازهرا
نرسد سود چو ديگر نفست میگيرد
#سیدهاشم_وفایی
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━┛
┏━━ °•🖌•°━━┓
https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
┗━━ °•🖌•°━━