#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
اشک ما وقف عزای پنج تن
بچه های ما فدای پنج تن
رونقی این سفره هامان دارد از
برکت و لطف و عطای پنج تن
بالهای ما، خدا هم شاهد است
پر نزد غیر از هوای پنج تن
رفت و آمدهای ما در روضه ها
هست مرهون دعای پنج تن
نسل ما یا نوکرند، یا عاشقند
ایل ما اصلا گدای پنج تن
ما مریض معصیت هستیم، پس
آمدیم دارالشفای پنج تن
با دعای فاطمه قد می کشیم
روز و شب تحت لوای پنج تن
سینه ی ما گنج علم اهل بیت
دیده ی ما خاک پای پنج تن
هیئتی که فاطمه دارد نظر
می شود غار حرای پنج تن
مادرم در روضه ها فریاد زد
زندگیِ ما برای پنج تن
می رسد هر روز رزق ما از آن
عطر ناب ربنای پنج تن
پای میزان عمل که می شود
خوش به حال آشنای پنج تن
با دمِ مظلوم بر پا می شود
کربلا در روضه های پنج تن
می شود شبهای جمعه، کربلا
غرق آه و نینوای پنج تن
چشم من دارد خجالت می کشد
اشک می خواهم خدای پنج تن
با نوای (یابُنَیَّ) می شود
نینوا در کربلای پنج تن
روضه خوان می گفت زینب پیر شد
در کنار ماجرای پنج تن
آه، از گودال دارد می رسد
گریه های، های هایِ پنج تن
این صدای وای وایِ زینب است
یا صدایِ وای وایِ پنج تن
کاش عاشورا بمیرم از غمِ
زخم های ناخدای پنج تن
#رضا_باقریان
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
هست دعایم که دعایم کنی
در سفر عشق صدایم کنی
حال بیا راهی کویم نما
تا به ره خویش گدایم کنی
کاش مرا هم چو رفیقان خویش
زاءر آن صحن و سرایم کنی
جان خودم را به شما میدهم
خواهشم این است فدایم کنی
کی بشوم ساکن بام حرم
تا سر گلدسته هوایم کنی
بندهء ناچیز منم یا حسین
با نظرت پر ز بهایم کنی
کاش مرا با سفر اربعین
از غم و اندوه جدایم کنی
نوکر بد باز به تو نوکر است
کی تو مرا پرت و رهایم کنی
در نظرت گیر مرا تا شود
طوقهء عشقاق به پایم کنی
میشود آقا که بنوشم عسل
مثل شهیدان خدایم کنی
#روح_الله_دانش
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست
در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست
من هرچه دارم از سر این سفره برده ام
آقا تمام بود و نبودم برای توست
از کودکی برای شما گریه می کنم
اصلاً زِ کودکی دل من مبتلای توست
حاتم به سائلی درَت فخر می کند
دست تمام عالم و آدم گدای توست
شش گوشه ی شما شده دارالقرار عشق
هرجا که می روم دل من زیر پای توست
آقا تو را به جان علی اکبرت قسم !
عمری تمام آرزویم کربلای توست
حالا بیا و درد دلم را دوا بده
إذن طواف مرقد شش گوشه را بده
#اسماعیل_شبرنگ
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
می شود سوخت و خاکستری آورد به دست
باید اینگونه شد و دلبری آورد به دست
یک شبی مرحمت گوشه ی چشمی باید
تا که بتوان سحر بهتری آورد به دست
خاک زیر قدم یار پُر از قربانی ست
باید از جان بگذشت و سری آورد به دست
می شود بال به معراج رسیدن را داشت
با تو جبریل پرید و پری آورد به دست
کَرَم آنقدر در خانه یتان بسط نشست
تا گدایی شریف دری آورد به دست
کربلا ، هر چه که روزی بشود باز کم است
کاش می شد سفر دیگری آورد به دست
هر که آیینه شد و نور شد و آدم شد
از حسینیه ی چشم تری آورد به دست
خیمه ها سوخت و چند تکه فقط باقی ماند
لاجرم زینب از آن معجری آورد به دست
#علی_ناظمی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
در زندگی دار و ندار من حسین است
تنها دلیل اعتبار من حسین است
هر کس بنازد بر کسی در این زمانه
ای اهل عالم! افتخار من حسین است
لبیک می گویم به او از عمق سینه
تا زنده ام ذکر و شعار من حسین است
من تا ابد هستم غلام حلقه گوشش
سلطان صاحب اقتدار من حسین است
هرگز غمی در دل ندارم در دو دنیا
وقتی کلید قفل کار من حسین است
در لحظه ی مرگم هراسی در دلم نیست
جان می دهم راحت که یار من حسین است
امروز می گویم،شما فردا ببینید…
شعر روی سنگ مزار من حسین است!!
محشر که بر هر کس بود روز مکافات
از دام غم راه فرار من حسین است
#هادی_همتی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
هرشب دلم حوالی ایوان کربلا است
عاشق همیشه بی سرو سامان کربلا است
اکبر، علیِ اصغر و قاسم به جای خود…
عالم بدان حُسین ع که سلطان کربلااست
پای دفاع ز کرب و بلا جان فدا کنم
جانی که هست در تنم از آن کربلا است
" در سایه ی عنایت فرزند فاطمه"س"
ایران فقط نگین سلیمان کربلا است
در روز اربعین همه عشاق را ببین
این ها کمی ز گوشه ی طوفان کربلا است
حال کسی نرفته حرم را توأم بدان
نوکر همیشه دست به دامان کربلا است
بگذار تا که باز بگویم ز روضه ها
حال دلم همیشه پرشان کربلا است
در قتلگه امام زمان عج گو چه دیده که؟
هر صبح و شام یکسره گریان کربلا است
#سید_امیر_میثم_مرتضوی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
بنویسید مرا بی سر و سامان حسین
جگری سوخته و پاره گریبان حسین
پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس
بنگارید مرا دست به دامان حسین
روضه ای باز بخوانید و، هلاکم بکنید
روی قبرم بنویسید پریشان حسین
پروراندند مرا پای همین هیئت ها
از همان روز ازل خورده ام از نان حسین
کاش در کرببلا جام شهادت نوشم
بسرایند مرا جزء شهیدان حسین
شبِ بی گریه در این عشق حرام است مرا
این چنین است شبِ ریزه خور خوان حسین
بنویسید روی مشک علمدار حرم
جان عالم به فدای لب عطشان حسین
به خدا این پسر حضرت زهرا باشد
روی خاک است چرا پیکر عریان حسین
#رضا_باقریان
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
آه از لحظه ی افطار و عطش های دلم
میرود سوی گرفتاری او پای دلم
لب عطشان … پسر فاطمه…غوغای عطش
این شده ذکر لب و درس الفبای دلم
حالت تشنگی ام حس عجیبی دارد
نام ارباب شده چشمه ی صحرای دلم
هرچه نزدیک شود لحظه ی افطار به ما…
داغ تو بیشتر از پیش شود نای دلم
خواهرت گوشه ی مقتل به تماشا بود و…
مادرت گفت : حسین و…سر سودای دلم
ما فقط تا دم افطار عطش را دیدیم
وای بر آن لب خشکیده ی آقای دلم
#پوریا_باقری
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
این دل به یک گوشه نگاه شما خوش است
در بین عالمین به این روضه ها خوش است
جایی ندارد و همه جا هم نمی رود
تنها به یک زیارت کرب و بلا خوش است
از غصه هایتان دلمان غصه دار شد
شرمنده ایم از این که به این گریه ها خوش است
اخر مرا می کشد این دوری از شما
قلبم به یک زیارت موسی الرضا خوش است
مولای من محبت خود را زمن مگیر
با این مدال قلب و دل نوکرا خوش است
#مجتبی_نجیمی
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
هر آنکس ضرب آهنگش حسین است
صدا و نغمه و چنگش حسین است
یقینا مورد الطاف زهرا ست
کسی را باطن و رنگش حسین است
هر آنکس حق درونش خانه دارد
اصول و فقه و فرهنگش حسین است
☀️☀️☀️
حالا که ز احساس تو در تاثیرم
با بال سپیدت بنما تطهیرم
دستان کریمانه تو باز شده
اینک تو ببین چگونه در تغییرم
یک نور که عالمی چنان محتاجش
اینگونه همیشه بوده در تصویرم
چشمان تو مست و بی حواسم کرده
باور بنما که بنده بی تقصیرم
یک رحمت پر واسعهء بی همتا
این بوده همیشه از شما تعبیرم
#روح_الله_دانش
#شعر_مناجات_با_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام
اصلا حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق، پیچ و خمش فرق می کند
اینجا گدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق میکند
شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده محتشمش فرق می کند
صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین
عیسای خانواده دمش فرق می کند
از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش
معلوم می شود حرمش فرق می کند
تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق می کند
با پای نیزه روی زمین راه می رود
خورشید کاروان قدمش فرق می کند
من از "حسینُ منّی" پیغمبر خدا
فهمیده ام حسین همه اش فرق می کند
#علی_زمانیان