#پاسخ_به_شبهات 134
بخش دوم و پایانی
حال یکی از این فتاوای به ظاهر عجیب را بررسی می کنیم:
آیا در زمان پهلوی اول (حداکثر سال 1320) لوله کشی وجود داشته است یا خیر؟ در تمامی حمام ها از خزینه ها استفاده میشده و در منازل نیز حوض همان نقش را ایفا میکرده است، فضای داخلی خزینه و حمام به گونه ای بوده است که آب درون آن کر باشد، بدین معنا که مادامی که رنگ، بو و مزه آن با نجاست تغییر نکرده است، نجس نشود. از این رو بسیار مورد استفاده متدینین بوده است که خود را در هنگام استحمام و نیز اشیاء نجس را برای پاک شدن در آن، آب می کشیدند.
حال با از بین رفتن خزینه ها و حوض ها آن چیزی که باعث پاک شدن نجاست میشد نیز از بین می رفت و طبیعتاً دوش ها نیز چون پیش از لوله کشی ها قراربود میهمان ناخوانده منازل باشند باید به منبعی متصل میشد و منبع دوش حمام خزینه ها و حوض ها بودند زیرا آب به سختی از قنات ها و چاه ها تهیه می شد و به سرعت نیز تمام می شد. این نکته نیز ضروری است که دوش های اولیه به همان خزینه ها و حوض ها متصل می شد، و هیچ کدام یک از روشهای لوله کشی در آن زمان نبوده است، بلکه برای همان اجرای طرح اولیه لوله کشی، آبهای قنات را به عنوان منبع لوله کشی در تهران استفاده کردند.
بدین خاطر اگر قرار بود در همان زمان دوش جایگزین خزینه ها می شد چون دیگر خبری از آب کر نبود و آب به صورت قطره ای از دوش سرازیر می شد، هم به سرعت آب ها تمام می شد و با یک خزینه که چندین نفر در آن استحمام میکردند با زیر دوش رفتنِ یک نفر، تمامی آب خزینه تمام میشد و یا مقداری کم میشد که دیگر کر نبود و به مجرد برخورد نجاست نجس می شد از این رو حذف خزینه ها، در چنین شرایطی مورد پسند مومنین نبود به همین خاطر شروع به اعتراضاتی کردند.
نکته ای که باید دقت شود این است که طرح اولیه حذف خزینه ها سالیان پیش از مرگ پهلوی اول (: 1320) صورت گرفت در حالی که طرح اولیه لوله کشی برای شهر تهران که نخستین شهر اجرایی بوده از سال ۱۳۲۹ آغاز گردیده که چندین سال نیز برای بهره برداری آن زمان برده است، حال اجرای لوله کشی برای سایر شهرها و شهرستان ها به دهه چهل نیز می رسد که حدود ۳۰ سال پس از جایگزینی دوش و حذف خزینه ها بوده است.
تتمه: در فضای مجازی شایعات فراوانی پیرامون همین مسئله ساخته شده است، از جمله اینکه برخی گمان کردند که در اسلام تنها غسل ارتماسی (به یکباره زیر آب رفتن) وجود داشته است، و چون خزینه ها در حال جمع شدن بوده، از این رو چنین غسلی دیگر میسر نبوده و مجتهدین از خود غسل دیگری به نام غسل ترتیبی ساختند تا با دوش نیز بتوان غسل کرد.
در حالی که کسی که کمترین آشنایی با احکام و فقه اسلامی داشته باشد، می داند که غسل از همان صدر اسلام به دو روش ترتیبی و ارتماسی بوده است و هیچ ارتباطی به برداشتن خزینه ها ندارد.
۲. اعتراضات مردمی و اصطلاح جنبش خزینه بسیار بیش از حد غلو و بزرگنمایی شده است، چراکه تنها عدهای از متدینین به خاطر همان دلیلی که ذکر شد، اعتراض کردند؛ ولی در فضای مجازی از آن به عنوان جنبشی (گویا سازمان یافته) یاد میشود، در حالی که حتی سال و تاریخ این جنبش نیز مبهم بوده و نیز اگر چنین جنبش بزرگی صورت گرفته و علمای برخی شهرها مانند خراسان نیز اعتراضاتی کرده اند، باید در روزنامهها و جرائد انعکاس یافته باشد و حال آنکه می بینیم ابهامات بسیار فراوانی در همان زمان نیز موجود بوده است.
۳. برخی با مصداق قرار دادن این موضوع، قصد این را دارند که بیان کنند علمای شیعه با هر مسئله جدیدی مخالف بوده و هرگونه مظاهر تکنولوژی و تجدد را همان ابتدا و ندانسته تحریم میکردند، ولی پس از مدتی مغلوب شده و تکنولوژی فراگیر و مورد استفاده همگان قرار می گرفته است. در حالی که همان طور که بیان شد، هیچگاه فتوای فقها به خاطر مظاهر تکنولوژی نبوده است، بلکه به خاطر شرایط حرام و نحوه اجرای غیر صحیح چنین مظاهری بوده است.
۴. چون خزینه ها پس از مدتی دارای آلودگی ها و کثیفی می شد، برخی گمان کردند که متدینین با تمیزی مخالف بودند، در حالی که نظافت و تمیزی در اسلام بیش از هر دینی سفارش شده است و هیچ گاه هیچ یک از متدینین به خاطر آلودگی خزینه از آن دفاع نکردند، بلکه به خاطر سهولت در نجاست و طهارت مدافع آن بودند.
۵. گمان شده است که روی آوردن مردم به دوش به خاطر آن بوده است که مردم کمکم محاسن دوش را پذیرفتند و به مضرات و آلودگی خزینه ها پی بردند، در حالی که این از همان ابتدا روشن بود، اما جا گرفتن دوش ها در تمامی منازل به خاطر سلطه و چماق رضاخان بوده است.
پایان
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 135
سه نکته اندر باب مسلمان بودن بلکه تشیعِ محمد بن زکریای رازی (متوفای 313ق)
https://t.me/shobhedini/122
این پست را نیز مطالعه کنید.
بخش نخست
نکته اول: محمد بن زکریای رازی چون شخصیت و جایگاه خاصی در میان مردم به خاطر طبابت و معالجاتش داشت، کتبی را به دروغ به او نسبت دادند که مشتمل بر مسائلی علیه دین و تمسخر مقدسات بود، در واقع مخالفین دین، برای آن که بتوانند مطالب ضددینی خود را مستند سازند، دو کتاب را به رازی نسبت دادند و این خود بدین دلیل بود که رازی همانند بسیاری از دانشنمدان دیگر، اظهار نظر صریحی در باب دین نداشت و مخالفین، گمان کردند که می¬توانند به چنین شخصی، چنین نسبت¬هایی دهند، حال اندر باب این که واقعاً او نویسنده چنین کتبی هست یا خیر، چند مطلب را باید دقت کرد که با اندک تأمل در آن، می¬یابیم که او اصلاً نویسنده چنین کتبی نبوده و اصلاً چنین کتبی در زمان او موجود نبوده است.
ا. هیچ اثری از آثار این کتب نه در این زمان که حتی سالیانِ پس از او هم موجود نبوده است و حتی نزد علمایی که یکی دو قرن پس از او می زیسته اند، وجود ندارد، در حالی که رازی طرفداران فراوانی داشت و کتب او با اهتمام فراوان نگاهداری و استنساخ می شد و شاهد آن این است که اکنون کتب طبی او موجود است.
ب. با این که مخالفین، همیشه جو سرزمین های اسلامی را بسیار خوف¬آلود نشان می دهند که مخالفین قدرت تنفس ندارد و همه را از دم تیغ می گذراند با این حال شخصیت معروفی چون رازی را هیچگاه به دلیل دیدگاههای ضددینی¬اش، زندانی یا اعدام نکردند. (دایره المعارف فلسفه قرون وسطی، ص 6-10) و حتی هیچ گونه اذیت و آزار و محدودیتی نیز برای او نقل نشده است.
ج. هر جوینده¬ای با اندک تتبّع و جستجو در می یابد که هیچ نقل قول معتبری از این دو کتاب رازی در کتب دانشمندان وجود ندارد، بلکه سند چنین نقلیاتی را عموماً در کتب غیر دینی، غیر قابل اعتماد و یا نوشته های اروپاییان می یابیم.
د. جالب آن که در تایید عرایض ما نسبت به عربی نویسی رازی، این دو کتاب ساختگی را نیز عربی دانسته اند و حتی رازی با آن که ایرانی بوده، به خود زحمت نداده که نقد قرآن را، به پارسی بنگارد!
ادامه دارد...
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 135
بخش دوم و پایانی
نکته دوم: با همه این¬ها محمد بن زکریای رازی، متعلق به زمانی بود که منطبق با آغاز ترویج علم و نگاشتن آن به زبان عربی بود.
با این اوصاف، محمد بن زکریای رازی، با این نبوغ، این قدر نمی¬فهمید که تمامیِ کتب خود را، به زبان عربی ننویسد، به عبارت دیگر، او این مقدار متوجه نمی¬شد که با نوشتن کتب خود و ترویج علم به زبان عربی، مهر تاییدی بر دین اسلام، زبان عربی و نهضتی که در مسلمانان ایجاد شده بود، خواهد زد؟!
حال یک کتاب از محمد بن زکریای رازی نمی¬توان یافت که به زبان فارسی باشد، در حالی که در همان زمان، سامانیان، به شدت زبان پارسی را تبلیغ می¬کردند و حتی اجرتی برای پارسی نوشتن تعیین کرده بودند و پیرامون سامانیان نوشته¬اند که «آنان ایجادگر دومین نو ایران گرایی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکلگیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزایی دارند. در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد.» ولی با این حال او هیچ کتابی به زبان پارسی ننگاشت.
حال اگر به مخالفین اسلام همین را بگوییم، در پاسخ می¬گویند که چون زبان علمی آن زمان عربی بوده، همه دانشمندان به عربی مطلب می¬نوشتند، در حالی که پاسخ و مغالطه آنان بسیار روشن است، زیرا چه کسی همین زبان عربی را تبدیل به زبان علم کرد؟ همین دانشمندان بودند که با عربی نوشتن کتب علمی خود، زبان عربی را به عنوان زبان علم جا انداختند و محمد بن زکریای رازی از پیشگامان آن بود و از شواهد دیگر آن این است که مختصری پیش از زکریای رازی یعنی در قرون ابتدای اسلام، کتب علمی به زبان یونانی بود و در دوره نهضت ترجمه به سر می¬برد.
مانند رازی، خیام را که مخالفین نماد زندقه معرفی می¬کنند، آثار خود را به عربی نگاشته و حتی شعر هم که می¬سروده است، به عربی می¬سروده است، از این رو ذره¬ای مخالفت و دشمنی نسبت به اسلام، عرب، زبان عربی و مانند آن، نه تنها میان مسلمانان نبوده بلکه همین بزرگان بوده¬اند که ترویج اسلام کرده¬اند و عربی را زبان علم، فن و هنر در تاریخ ثبت و جاودانه کردند. در حالی در عهد سامانیان، شعرایی چون رودکی و دقیقی به تشویق حاکمیت، اشعاری ملی می سرودند.
نکته سوم: در اسلام محمد بن زکریای رازی و حتی شیعه بودن او همین کافی است که وی کتابی به نام «من لایحضره الطبیب» (: کنایه از خودآموز طب) دارد که بحمدلله اکنون نیز موجود است، حال شیخ صدوق (متوفای 381ق) که بیش از نیم قرن پس از محمد بن زکریای رازی می¬زیسته، کتاب خود را به نام «من لایحضره الفقیه» (: کنایه از خودآموز فقه) نام نهاده است، که بدیهی است شیخ صدوق با مرجعیت شیعه و تقیدی که به تشیع داشته است، هیچ گاه کتاب خود را به تأسی و الگو برداری از شخصی غیر شیعه نام¬گذاری نمی¬کرده است، چه رسد به این که رازی غیر مسلمان و یا منحرف العقیده بوده باشد!
تتمه آن که گرچه برخی به خاطر گمانِ انتساب دو کتاب ضد دینی به او، رازی را ضد دین معرفی کرده اند ولی بسیاری بوده اند که همو را بسیار ستوده اند، از باب مثال نویسنده خزینه الاصفیاء، او را از اکابر عرفا میشمارد که پیوسته از خوف خدا در گریه بود. (ریحانه الادب، ج7 ص28)
هر از چند گاهی یکی از دانشمندان ایران اسلامی را به عنوان ملحد، ضد دین، منحرف و مانند آن معرفی می کنند، در حالی که روشن است که فضای ایران، فضایی کاملاً اسلامی بوده و برای اثبات کفر و الحاد یک شخص، آن هم بسیار معروف، ادله فراوانی باید وجود داشته باشد که در این صورت کتاب¬های تاریخی و تراجم و غیر آن، به شدت آن را منعکس می¬کردند.
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 136
نکاتی کمتر توجه شده پیرامون مسلمان شدنِ ایرانیان
بعد از آمدن اسلام در ایران، ایرانیان در اسلام، مقیدتر و راسخ¬تر نسبت به همان عرب¬ها بودند، آن هم نه عوام ایرانیان، که نوابغ و بزرگان آنان، چراکه در هر فن و علمی که می¬بینیم، بزرگ¬ترین دانشمندان از ایران اسلامی بودند و ابن¬خلدونِ عرب و بسیاری دیگر از عرب¬زبانان به این مسئله تصریح کرده¬اند.
در فضای اهل سنت، بخاری و ابو حنیفه و سایر علمای آنان گرفته تا فضای شیعه از شیخ طوسی و ... که همه ایرانی بودند و نیز بسیاری از علوم و فنون مختلف از جمله فقه، اصول، حدیث، لغت، فلسفه، کلام، طبیعیات، ریاضیات، لغت، تفسیر و ... باز به دست نوابغ و متفکران ایرانی گسترش یافت.
حال فرض بگیریم که ایرانیان تحت سلطه عرب، و به زور مسلمان شده باشند، و خلافت اسلامی بزرگی، با زور تشکیل شده باشد، حال هنگامی که هلاکو آمد، کل خلافت اسلامی از بین رفت، خلافت 500 ساله عباسی با آن قدرت از هم پاشید و چنگیزی روی کار آمد که کافر بود، در این زمان، موقعیت بسیار خوبی بود که ایرانیان با خود بگویند که باید انتقام خود را از اسلامی که به زور به خورد ما داده شد بگیریم، آن هم حکومت عباسی که ملوک الطوایفی بود و امکان آشوب و انتقام، بسیار بیشتر و راحت¬تر از حکومت¬های مرکزی مانند صفویه بود.
حال جالب آن که ایرانیان به جای انتقام از اسلام، آمدند تمامی نوه¬ها و نتیجه¬های همین هلاکوی مغول را مسلمان کردند، همانند سلطان محمد خدابنده و نیز خواجه نصیرالدین طوسی که فخر علمای شیعه است و در عظمت او، جای کلام نیست، مسئول بسیاری از امور دینی در رأس حکومت گردید و برای اسلام و تشیع خدمات ارزنده ای انجام داد.
بلی، اگر تاریخ به درستی مطالعه شود، روشن می گردد که هم ایرانیان به وسیله اسلام عزت یافتند و هم اسلام، به وسیله ایرانیان، مبرهن تر و زیباتر معرفی گردید.
@shobhedini
30.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حقایقی تلخ پیرامون علی شریعتی از زبان سید حسین نصر
ایدئولوگ بودن او برای مجاهدین خلق،
عقاید ِخطرناکتر از کمونیسم و...
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 137
آیا پترا زادگاه پیامبر اسلام (ص) و قبله مسلمانان بوده است؟
اخیراً مستندی 85 دقیقه¬ای به نام «The Sacred City» منتشر شده است که ادعا می¬کند که مکه تا سال 120 پس از اسلام وجود نداشته و توسط بنی عباس تاسیس شده است و آن شهری که پیامبر اسلام در آن رشد یافتند و اسلام آغاز گردید، شهری به نام پترا در اردن است؛ حال چند وقتی بود که مستندی چنین خنده-دار و با این همه اشکالات ندیده بودم، و کسانی که خود را درون مستند از اساتید دانشگاه معرفی می¬کنند و مطالب خود را حاصل تحقیقات مفصّل می¬دانند، در واقع از ابتدایی¬ترین مسائل اسلام، جزیره العرب و روش تحقیق نیز بی¬اطلاع هستند که در نقد پیش رو به اثبات همین مطلب خواهیم پرداخت.
نکته¬ای که باید در نظر داشت، این است که عمده شبهه موجود در این مستند که همان تحریف قبله از پترا به مکه است، متوجه اهل سنت است که البته با استناد به منابع اسلامی نیز به راحتی می¬توان به آن پاسخ داد، ولی آنچه مهم است، این است که چنین شبهه¬ای اصلاً در فقه شیعه جا ندارد و نه تنها بعید که محال است، زیرا شیعیان، پیروان پیامبری هستند که 12 امام را به جانشینی خود قرار داده است و آنان عیناً همان علوم پیامبر (ص) را دارا هستند، از این رو هر تحریفی رخ می-داده، اهل بیت (ع) بیان کرده¬اند، در ضمن، همین بنی العباس که در مستند، مدعی آن شده که قبله را تغییر دادند، از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بودند که بسیاری از امامان شیعه را همانان به شهادت رساندند، از این رو اهل بیت (ع) با وجود خیانت¬ها و دشمنی¬های بنی عباس، حتماً باید چنین واقعه¬ای را بیان می¬کردند در حالی که چنین چیزی در منابع روایی شیعیان وجود ندارد.
مطالبی که در مقاله با اعداد مشخص کرده¬ایم مطالبی است که در این مستند ادعا شده که یا دارای اشکال است، یا از نظر تاریخی غلط است و یا هیچ سندی برای آن ارائه نشده است، از این رو تنها به بخشی از اشکالات این مستند اشاره می¬کنیم: (لازم به ذکر است که اشکالات این مستند و تمامی مقالاتی که پترا را مهد اسلام می¬دانند، بسیار بیش از این 30 مورد بلکه حدود 100 مورد است که از باب جلوگیری از اطناب، به آن پرداخته نشده است.) و نکته دیگر این که ما از باب تسلّم باب جدل بحث کرده¬ایم، بدین معنا که تمامی تحقیقاتی که در مستند صورت گرفته و خارج از بررسی ما بوده، درست تصور کرده¬ایم و باز با این جال اشکالاتی را وارد ساخته¬ایم، از باب مثال، تحقیقات میدانی که توسط محققین در این مستند ادعا شده که مثلاً فلان مساجد چنین انحراف قبله¬ای دارند و مانند آن، مناقشه نکرده¬ایم بلکه با وجود همان انحراف، پاسخ¬هایی داده-ایم، حال کسی ممکن است که همین تحقیقات میدانی را بررسی کند و صدها اشکال و ایراد نیز بیابد که همگی به نفع موضع ما خواهد بود.
برای دانلود مقاله کامل از لینک زیر اقدام فرمایید:
@shobhedini
آیا پترا زادگاه پیامبر اسلام (ص) و قبله مسلمانان بوده است؟.pdf
551.6K
#پاسخ_به_شبهات 137
آیا پترا زادگاه پیامبر اسلام (ص) و قبله مسلمانان بوده است؟
@shobhedini
«به نام خدا»
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا که ان شاء الله به ترتیب در کانال بارگزاری می شود.
قسمت اول:
بررسی واژه آتئیسم و الحاد
اشکال آتئیسم و سابقه تاریخی الحاد
الحاد فلسفی، مبتنی بر علوم تجربی و ...
زمینه های ظهور آتئیسم و انکار خداوند
1. مخالفت با خرافه ای مسیحی در جوامع مسیحی
2. عدم فهم صحیح خدا به خاطر اساطیر شرک
3. پیشرفت های علمی و استناداتی به آن
4. آزادی از قیود
5. فاصله گرفتن از دوران انبیاء
6. هویت یافتن در جوامع مدرن
7. رفتار نادرست برخی از دینداران
دلایل رشد اخیر خداناباوری در جوامع
استفاده خداناباوران از علوم تجربی
برداشت های نادرست از علوم تجربی
دانلود فایل تصویری با حجم 41 مگابایت و فایل صوتی با حجم 15 مگابایت از پست زیر:
@shobhedini
Ateism 01.mp3
15.71M
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا
قسمت اول (فایل صوتی)
@shobhedini
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا
قسمت اول (فایل تصویری)
@shobhedini
پروژه ای شوم با نام سکولاریزه کردن علمای دینی
چندی است که شاهد سکولاریزه کردن علمای دینی توسط ناآگاهان در دانشگاه ها، نو اندیشان دینی، مغرضان و افراد ناآگاه به تاریخ ایران هستیم بدین معنا که برخی افراد عامدانه و یا جاهلانه علمای بزرگ دینی را که در درجه اول عالم بوده اند، غیر عالم و گاه مخالف و یا لاابالی در دین معرفی میکنند و یا گمان می کنند که چنین دانشمندانی تنها در رشته خود متخصص بوده و هیچ عرق و تقیدی به علوم حوزوی و دینی نداشته اند؛ به عنوان نمونه به شعرا، فلاسفه، دانشمندان علوم تجربی و ریاضی میتوان مثال زد.
پیش از توضیح چنین خبط و خطایی به ذکر چند نکته می پردازیم:
۱. از آنجا که سابقه دانشگاه در ایران اسلامی به کمتر از ۱۵۰ سال می رسد و هیچ نظام آموزشی دیگری غیر از حوزه در ایران وجود نداشته است از این رو تمامی محصلین و دانشمندان در رشته های مختلف، از تحصیل کردگان حوزوی و طلاب علوم دینی محسوب می شدند و از علاقه آنان به علوم دینی و مکتب اسلام بوده است که اساساً راه علم و دین را پیش می گرفتند.
۲. طلاب علوم دینی در درجه اول کتب دینی و علوم اسلامی را تعلیم می بینند و در درجه دوم رشته های مرتبطی را که علاقه مند هستند دنبال میکنند و در آن صاحب نظر می شوند. در نتیجه تمامی دانشمندان ایران اسلامی در درجه اول عالم دینی بوده اند و در درجه دوم در رشته خود متبحر، به عنوان مثال شکی در آن نیست که از شعرا و ادبای مشهور چون حافظ، سعدی، جامی و ... و از دانشمندان علوم طبیعی چون ابوعلی ابن سینا، ابوریحان بیرونی، خواجه نصیرالدین طوسی و ... و از ریاضی دانان چون غیاث الدین جمشید کاشانی، ابن هیثم، خوانساری ریاضی و ... و از عرفا چون ملا هادی سبزواری، ملاصدرای شیرازی، فیاض لاهیجی و ... همه از محصلین علوم دینی و ملبس به لباس روحانیت بوده اند و عمدتاً برای تحصیل به بغداد می رفتند که در آن زمان مهد علمای اسلامی بوده است.
۳. برخی گمان میکنند که چون بسیاری از عرفا و شعرا در طول تاریخ مورد مذمت و طعن فقها قرار گرفتهاند از این رو آنان شخصیتی غیر دینی و حتی ضد دینی داشته اند این در حالیست که اگر کسی کوچکترین اطلاعی نسبت به ساختار روحانیت و علوم دینی داشته باشد میداند که تمامی این اختلافات در درون دین و از درون حوزه برخاسته است بدین معنا که تمامی بزرگان حوزوی همه بر اصل دین و شریعت معتقد و ملتزم هستند اما اختلاف نظر در مواردی با یکدیگر دارند که این اختلاف نظر هیچگونه ارتباطی به دین ستیزی و مانند آن ندارد به عنوان مثال دو تن از بزرگان معاصر ما یکی مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی که مرجعیت شیعه را به دست داشتند و دیگری آیت الله قاضی که از عرفای بنام حوزه بودند این دو با وجود عظمتی که داشتند اما در مسائل عقیدتی و عرفانی با یکدیگر اختلاف نظر جدی داشتند در حالی که هر دو از بزرگان معاصر حوزه بوده اند.
۴. علوم طبیعی، ریاضی و به طور کل هر علمی که خارج از علوم اسلامی و حوزوی شناخته شده است در فضای حوزه تدریس میشده و میشود، همواره علما و بزرگان دین اهتمام کامل به علوم مختلف و فنون متفاوت داشته اند و حتی هم اکنون نیز بزرگانی از حوزه هستند که در بسیاری از علوم غیر حضوری دارای تالیفات و نظرات می باشند؛ اما به اقتضای پیشرفت علوم و نیز سیل شبهاتی که به دین وارد شده است، علوم حوزوی بیشتر مورد نیاز قرار گرفته است و علوم غیر حوزوی در جایی مانند دانشگاه قابل تامین بوده است، هرچند که از گذشته تاکنون نیز بسیاری بر تعلیم و تعلم نسبت به علوم غیر حوزوی در حوزه مشغول بوده اند.
۵. تمامی دانشمندان بزرگی که در تاریخ ایران می درخشند اساتیدی در حدیث و فقه داشته اند که در زندگینامه آنان بیان شده است، و این خود بهترین گواه بر کسب علوم دینی توسط آنان و تقیّد آنان به علوم دینی است و اساساً از همین منظر فقهی و حدیثی آنان بوده که مذهب و مسلک شان روشن می گردیده است.
6. در تاریخ ایران و سایر کشورهای اسلامی حتی آندلس دانشگاههایی برای تحصیل علوم مختلف نام برده میشود، بدیهی است که نام دانشگاه، ترجمه ای برای همان مدارس علمیه بوده است و باید دانست که اساس دانشگاه با اوضاع و احوالی که اکنون می بینیم حاصل دوران مدرن و به تقلید از مدارس علمیه مسیحیان و مسلمانان بوده و در ایران، در زمان قاجار با تقلید از دانشگاههای معتبر جهان شکل گرفته است.
@shobhedini
«به نام خدا»
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا که ان شاء الله به ترتیب در کانال بارگزاری می شود.
قسمت دوم:
توضیح قانون مندی طبیعت و سوء برداشت از آن
مفهوم کشف در طبیعت
معنای تصادف در علوم طبیعتی و تلقی اشتباه از آن
وظیفه علوم طبیعی، چگونگی هاست نه چرایی ها
عدم تداخل علوم تجربی و بی خدایی
دانلود فایل تصویری با حجم 24 مگابایت و فایل صوتی با حجم 14 مگابایت از پست زیر:
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 138
چرا خداوند این گونه عمل می کند؟! چرا به ما اختیار داده، جهنم خلق کرده و جلوی فساد را نمی گیرد؟!
گاهی پرسیده می شود که درست است که خداوند اختیار را به همه انسان ها عطا کرده است، اما خداوند نسبت به آینده نیز علم دار،د پس چرا باید کافر خلق شود با اینکه خداوند میداند او راه جهنم را پیش میگیرد و در آخر باید او را عذاب کند؟
یا گاهی اشکال می شود که اگر خداوند از مادر برای انسان مهربان تر است، پس چرا جلوی فساد، کفر و گمراهی انسان ها را نمی گیرد؟
در پاسخ باید گفت که این اشکال مبتنی بر عدم شناخت و درک صحیح از ربوبیت و پروردگاری خداوند متعال است، زیرا ما خداوند را مانند انسان فرض می کنیم همانطور که یک مادر وظیفهای جز نگهداری و مراقبت از فرزند خویش ندارد، خداوند را نیز چنین تشبیه می کنیم، در حالی که خداوند انسانها را به اختیار مجهز کرده است تا با اختیار خود به کمال الهی برسند و اینکه خداوند بخواهد و بتواند انسان ها را مجبورا هدایت کنند و نگذارد که احدی سمت گناه و خطا برود، برای خداوند متعال بسیار سهل است، اما همانطور که در آیات قرآن نیز اشاره شده است، هدایت اجباری نه تنها ارزشی ندارد بلکه پوچ و بی ثمر نیز خواهد بود.
به همین خاطر ربوبیّت و پروردگاری خداوند، غیر از مراقبت و نگهداری یک مادر است. خداوند اختیار را به انسان عطا کرده تا خود او به تنهایی به کمال برسد و اگر خطاها و اشتباهاتی در طول مسیر برای او ایجاد میشود میتواند از آن اشتباهات در راستای بهتر شدن مسیر استفاده و عبرت بگیرد.
نکته دیگر اینکه باید بدانیم که اصل وجودی که خداوند به ما اعطا کرده است لطف و نعمتی از پروردگار است بدین معنا که همین که ما انسان ها در این دنیا وجود یافتهایم و دارای حیات هستیم این از برکات الهی است اگر این را بپذیریم مثالی در این راستا بسیار کمک خواهد کرد.
فرض کنیم شخصی مهمان ما شده است و ما به خاطر لطفی که نسبت به او داریم غذای بسیار زیادی برای او تدارک میبینیم مهمان به جای آنکه از زحمات ما تشکر کنند لب به اعتراض می گشاید و می گوید که چرا این همه غذا درست کردهاید ممکن است من با زیاد خوردن دل درد بگیرم و یا با سریع خوردن خفه شوم و یا با روی هم خوردن مریض شوم، در حالی که هیچ انسان عاقلی چنین سخن نمی گویند زیرا اصل تدارک دیدن غذا محبتی از جانب میزبان است و اما این میهمان است که باید خود مواظبت کند تا به مریضی، دل درد و مانند آن دچار نشود.
در مثال ما نیز دقیقا چنین است خداوند نعمت های فراوانی از جمله حیات، اختیار، عقل و مانند آن به انسان افاضه کرده است و انسان نباید در برابر خدا اعتراض کند که چرا چنین نعمتهایی به من داده ای!؟ بلکه باید طریقه درست استفاده کردن از نعمت های خداوند را یاد بگیرد و در مسیر الهی، از آن بهره گیرد.
@shobhedini
«به نام خدا»
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا که ان شاء الله به ترتیب در کانال بارگزاری می شود.
قسمت سوم:
مفهوم خرافه در علم
شکل گیری قوانین در طبیعت
عدم پایداری و دوام قوانین طبیعت
تبیین قیومیت خداوند و فیض او
قانونمندی کامل طبیعت حتی هنگام بلایا و حوادث
دانلود فایل تصویری با حجم 23 مگابایت و فایل صوتی با حجم 14 مگابایت از پست زیر:
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 139 بخش اول
آیا دو سوم قرآن حذف و نابود شده است؟
از جمله مسائلی که بسیار مورد سوء برداشت و ابهام برای مخالفین و یا کسانی که اطلاعات کمی نسبت به علوم دینی دارند رخ داده است مسئله نقل قول به تحریف قرآن و احتمال آن توسط شیعیان است. حال برای این امر، به روایات، نقل اقوال و مطالب تاریخی مهمی استناد شده است که در این پست ابتدا به عدم احتمال تحریف قرآن می پردازیم، و سپس یک دسته از روایات مورد استناد، جهت تحریف قرآن از منظر شیعه را بررسی می کنیم. (لازم به ذکر است که روایات دیگری نیز وجود دارد که ان شاء الله در پست های آتی کانال آن¬ها را بررسی خواهیم کرد.)
از جمله روایات مهمی که در این زمینه از آن یاد میکنند، دسته روایاتی است که بیان می دارد آیات قرآن بسیار بیش از این تعداد بوده است به عنوان مثال در روایتی آیات قرآن هفده هزار عدد بیان شده است، در حالی که آیات کنونی قرآن کریم شش هزار و ششصد و اندی می باشد، یا روایاتی که حاکی از سقط دو سوم قران می باشد که بدیهی است هر دو دسته، محتوای یکسانی دارند.
از این رو گمان شده است که چیزی حدود ۱۰ هزار آیه از قرآن کاسته شده است. ابتدا باید سوال شود که چه زمان و چگونه قرآن تحریف شد؟ آیا جمعیت مسلمانان اجازه چنین کاری می دادند؟ تقریباً هیچ زمانی تحریف قرآن ممکن نیست، زیرا اهل بیت (ع) حتماً لب به اعتراض خواهند گشود که مثلاً فلانی بخشی از قرآن را انداخت و یا تغییر داد، مضافاً که مسلمانان آرام نخواهند نشست و حتماً شورش¬هایی علیه تحریف¬کنندگان قرآن روی خواهد داد، ولی مورخان چنین چیزی را نقل نکرده اند.
حال تنها زمانی که احتمال تحریف کتاب می رود و بسیاری نیز به همین زمان استناد می کنند، زمان خلافت عثمان و به دست خود اوست. نکته ای که باید دقت شود این است که اولاً اهل سنت خارج خواهند شد زیرا آنان به عثمان به عنوان خلیفه رسول خدا اعتقاد دارند و طبعاً شیعیان و بسیاری از مسلمانان آزادگرا باقی خواهند مانند که آنان نیز علیه عثمان شورش کردند و اگر عثمان چنین جنایتی را مرتکب شده بود، شورش کنندگان حتماً به عنوان شتم و طعن او بیان می کردند در حالی که چنین بیانی وجود ندارد، به عنوان مثال:
به زيد بن ارقم گفته شد: چرا عثمان را تكفير كرديد؟ گفت: به خاطر سه چيز: اموال را تنها بازيچه اغنيا قرار داد و به ديگران نداد؛ آن دسته از اصحاب پيامبر خدا را كه در راه دينْ هجرت كرده بودند، در جايگاه كسانى قرار داد كه با خدا و پيامبرش جنگيده بودند؛ و به غير كتاب خدا عمل کرد. (الشافى: ج۴ ص۲۹۱)
نکته دیگر این که تقیه نیز معنا ندارد که اهل بیت (ع) و شیعیان به¬خاطر مصالح کلی شیعه، نسبت به تحریف یا سقوط بخشی از کتاب خدا، سکوت کنند، زیرا با وجود شورش علیه عثمان و نامسلمان خواندن او توسط بسیاری از مسلمین، تقیه بی معنا خواهد بود، آری نقش تقیه در زمان ابوبکر و عمر که همه چیز با زور شمشیر پیش می رفت، بسیار پررنگ بود، لذا شیعیان در برابر شهادت فاطمه زهرا (س) به دست خلیفه اول و دوم، به ظاهر سکوت کردند (ادله شهادت حضرت زهرا در کانال موجود است) گرچه در میان خود، کاملاً نسبت به چنین جنایتی اطلاع داشتند. حال باید دانست که با وجود شورشی که علیه حکومت عثمان شد، قیاس حکومت او با ابوبکر و عمر مع الفارق و احتمال تقیه نیز بی معنا خواهد بود.
ادامه دارد...
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 139 بخش دوم
در پاسخ باید گفت که روایاتی پیرامون حفظ قرآن از تمامی جهات وجود دارد و حتی روایاتی پیرامون سخت گیری مسلمانان برای ثبت و ضبط آیات قرآن دیده می شود که بیان می دارد هنگامی که برخی از مسلمانان جاهل، سعی در تغییر دادن مختصری از آیات بودند و یا از روی غفلت، آیه ای را اشتباه می خواندند، مسلمانان در برابر آنان شمشیر کشیده و آنان را در صورت کوچکترین تغییری در آیات قرآن تهدید به قتل می کردند.
با توجه به روایات این چنینی در کتب روایی و تواریخ معتبر جای هیچ انکاری نیست که تحریف قرآن حتی در حد اِعراب و یا یک حرف، محال و غیرممکن بوده است، به طوری که باید در تاریخ تعداد زیادی از کسانی که دستی در تحریف قرآن داشتهاند، نام برده میشد و از کشته شدن آنان نیز خبری حاصل می گشت در حالی که چنین چیزی در تاریخ ثبت نشده است و مسلمانان تقید فراوانی حتی در اعراب و تک تک کلمات قرآنکریم هم از لحاظ قرائت و هم از لحاظ حفظ داشتند. همچنین در صورت ناقص شدن قرآن توسط هر کسی، چند نفر یافت نمی شدند که آن آیاتِ حذف شده را میان خود نگاه دارند یا به نسل بعدی منتقل سازند یا جایی بنویسند؟! با وجود نقل کوچکترین اخبار در تواریخ و روایات اسلامی، حذف قرآن و عدم بازتاب آن حتی در کوچکترین خبر و روایتی، بسیار بعید می نماید.
پس تحریف به معنایی که در ذهن تصور می شود محال است، اما با روایاتی که پیرامون کم شدن آیات قرآن موجود سخن می گوید، چگونه برخورد می گردد؟
پاسخ بسیار ساده است، زیرا دو نوع وحی بر پیامبر اکرم نازل می گشته است:
1. وحی قرآنی
2. وحی بیانی
وحی قرآنی همان وحی ای است که از آن به اسم تنزیل یاد می شود و تک تک آنان در کتابی به نام قرآن جمع گردیده است و بدون کم یا زیاد شدن کوچکترین حرف و یا اعرابی در نزد مسلمانان وجود دارد.
اما قسمت دوم وحی بیانی یا تاویل است و همانطور که از نام آن هویداست، بدین معناست که جبرائیل بر پیامبر اکرم (ص) سخنانی را از جانب خداوند نازل می کرد که این سخنان در قرآن جایی نداشتند، اما چون از جانب خدا و به وسیله جبرائیل به نزد پیامبر آورده می شدند به وحی بیانی شهرت پیدا کردند از این رو بسیاری از محتوای آیات، تفسیرها، مصادیق، شأن نزول ها و بسیاری از مسائل دیگر که در خود قرآن بیان نشده است مشمول همین وحی بیانی است. به عنوان مثال احادیث قدسی و نیز سخنانی که پیرامون وقایع متفاوت میان جبرائیل و پیامبر اکرم نقل می گشته از همین سنخ می باشد. (و از جمله اشتباهات است که گمان شود که هر چه جبرائیل از سوی خداوند برای پیامبر نقل می کرده، تنها آیات قرآن است.)
از این رو برخی گمان کرده اند که روایاتی که از تعداد فراوانی آیات نام میبرد دلالت بر تحریف قرآن دارد در حالی که منظور اهل بیت (ع) بسیار روشن است؛ چراکه از ۱۷ هزار آیه، ۶ هزار و اندی از آن شامل وحی قرآنی که همین کتاب قرآن کریم است و حدود ۱۰ هزار آیه وحی های بیانی خواهد بود.
در توضیح بیشتری که پیرامون روایات دال بر وحی بیانی گفته می شود این است که چنین روایاتی همگی برای کمک به تفسیر قرآن بوده است که بسیاری از آنان توسط دشمنان اسلام و یا بی مبالاتی دوستان از بین رفته است ولی در عین حال، بسیاری از آن نیز در کتب حدیثی شیعه و سنی موجود است.
در نتیجه روایاتی که عمده پیرامون کم شدن تعداد آیات می باشد همگی ناظر به دو قسمت وحی قرآنی و وحی بیانی و یا تنزیل و تاویل می باشند.
@shobhedini
«به نام خدا»
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا که ان شاء الله به ترتیب در کانال بارگزاری می شود.
قسمت چهارم:
مباحث خارج از علوم تجربی
تحولات در علوم تحربی و عدم قطعیت در آن
پارادایم های علمی حاکم در هر زمان
گزاره های متافیزیکی مقدم بر گزاره های طبیعی و تجربی
دانلود فایل تصویری با حجم 38 مگابایت و فایل صوتی با حجم 14 مگابایت از پست زیر:
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 140
«زن به مثابه کالای جنسی در اسلام!»
آیه و روایت ذیل بارها مورد استناد مخالفین قرار میگیرد تا به خیال خود بر این استناد کنند که زن در اسلام تنها کالای جنسی است، این مطلب در حالی ادعا میشود که روایات فراوان پیرامون حقوق زنان و کرامت آن را نادیده انگاشته و حتی در مورد همین آیات و روایات بدون در نظر گرفتن هیچ گونه قرائن و شواهدی آن را ترجمه می کنند.
اما آیه: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۗ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا: ای پیامبر، ما برای تو آن همسرانی را که مَهْرشان را داده ای حلال کردیم، و [ کنیزانی ] را که خدا از غنیمت جنگی در اختیار تو قرار داده و دختران عمویت و دختران عمّه هایت و دختران دایی تو و دختران خاله هایت که با تو مهاجرت کرده اند، و زن مؤمنی که خود را [داوطلبانه] به پیامبر ببخشد- در صورتی که پیامبر بخواهد او را به زنی گیرد. [این ازدواج از روی بخشش] ویژه توست نه دیگر مؤمنان. ما نیک می دانیم که در مورد زنان و کنیزانشان چه بر آنان مقرّر کرده ایم، تا برای تو مشکلی پیش نیاید، و خدا همواره آمرزنده مهربان است.» (احزاب: 50)
ترجمه ای آورده شد از بهترین ترجمه های قرآن (استاد فولادوند) است، اما مخالفین هیچ گاه ترجمه این آیه را از مترجمین شاخص قرآن نمی آورند، زیرا در تمامی ترجمه ها، اجر به معنای مَهر آمده است، اما مخالفین اجر را مزد معنا می کنند تا آیه این گونه بنمایاند که زنان در برابر مزد، خدمات جنسی می دهند، در حالی دلالت آیه روشن است که مراد از اجر در این آیه، همان مَهر است و اساساً اجر، استعمال بسیار وسیعی در زبان عربی دارد، از دستمزد، پاداش، عوارض و بها گرفته تا تاییدیه و مهر.
اما روایت: «علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن أبي أيوب الخزاز، عن محمد ابن مسلم قال: سألت أبا جعفر (ع) عن الرجل يريد أن يتزوج المرأة أينظر إليها؟ قال: نعم إنما يشتريها بأغلا الثمن: از امام باقر پرسیده شد، مردی که خواستگاری می کند، رواست که عروس را ببیند؟ امام باقر در جواب گفت: بله، زیرا او را با بهای گران میخرد.» (الكافي- ط الاسلامية، ج۵، ص۳۶۵)
همانطور که روشن است در این روایت از آرایه های ادبی بهره گرفته شده است، بدین معنا که خریدن با قیمت بالا همان «ازدواج با شرط مهریه» است. زیرا اسلام مهریه را برای مرد هنگام ازدواج واجب گردانیده است و ازدواج بدون مهریه صورت نمی پذیرد، از سوی دیگر اگر مرد به هر دلیلی زن را طلاق دهد (و لو چند لحظه پس از عقد) باید حداقل نصف مهریه زن را پرداخت کند.
از این رو مرد این حق را دارد که در انتخاب خود دقت کند تا مبادا مبالغ بالایی که برای مهریه داده میشود، از بین نرود و مرد از اعطاء مهریه پشیمان نشود.
مضافاً طبق ادعای مخالفین، اگر زن کالای جنسی باشد، باید از تمام حقوق انسانی و الهی خود بی بهره باشد در حالی که در اسلام موارد مسلّمی برای بانوان می یابیم:
۱. خطبه عقد توسط زن خوانده می شود و مادامی که زن رضایت به ازدواج ندهد، زوجیت محقق نمی شود.
۲. در موارد متعدد زن حتی حق فسخ عقد را دارد که بدین منظور می تواند علقه زوجیت میان خود و شوهرش را باطل کند.
۳. در موارد بسیار دیگر با شهادت و اثبات زن، قاضی میتواند زن را به دلیل عدم صلاحیت شوهرش از وی جدا کند.
۴. برای زن حقوقی مشخص شده است که مرد موظف به انجام آن می باشد و از نظر حکم شرعی بر او واجب است.
@shobhedini
پاسخ به شبهات دینی
«به نام خدا»
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا
قسمت پنجم:
متفاوت بودن حوزه علوم تجربی از الهیات
آنتونی فلو، ملحدی که خداباور شد
چگونگی دلالت نشانه ها بر وجود خدا
هدف علم (ساینس)، تنها محسوسات و ملموسات است نه غیر از آن
دانلود فایل تصویری با حجم 37 مگابایت و فایل صوتی با حجم 13 مگابایت از پست زیر:
@shobhedini