Ateism 01.mp3
15.71M
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا
قسمت اول (فایل صوتی)
@shobhedini
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا
قسمت اول (فایل تصویری)
@shobhedini
پروژه ای شوم با نام سکولاریزه کردن علمای دینی
چندی است که شاهد سکولاریزه کردن علمای دینی توسط ناآگاهان در دانشگاه ها، نو اندیشان دینی، مغرضان و افراد ناآگاه به تاریخ ایران هستیم بدین معنا که برخی افراد عامدانه و یا جاهلانه علمای بزرگ دینی را که در درجه اول عالم بوده اند، غیر عالم و گاه مخالف و یا لاابالی در دین معرفی میکنند و یا گمان می کنند که چنین دانشمندانی تنها در رشته خود متخصص بوده و هیچ عرق و تقیدی به علوم حوزوی و دینی نداشته اند؛ به عنوان نمونه به شعرا، فلاسفه، دانشمندان علوم تجربی و ریاضی میتوان مثال زد.
پیش از توضیح چنین خبط و خطایی به ذکر چند نکته می پردازیم:
۱. از آنجا که سابقه دانشگاه در ایران اسلامی به کمتر از ۱۵۰ سال می رسد و هیچ نظام آموزشی دیگری غیر از حوزه در ایران وجود نداشته است از این رو تمامی محصلین و دانشمندان در رشته های مختلف، از تحصیل کردگان حوزوی و طلاب علوم دینی محسوب می شدند و از علاقه آنان به علوم دینی و مکتب اسلام بوده است که اساساً راه علم و دین را پیش می گرفتند.
۲. طلاب علوم دینی در درجه اول کتب دینی و علوم اسلامی را تعلیم می بینند و در درجه دوم رشته های مرتبطی را که علاقه مند هستند دنبال میکنند و در آن صاحب نظر می شوند. در نتیجه تمامی دانشمندان ایران اسلامی در درجه اول عالم دینی بوده اند و در درجه دوم در رشته خود متبحر، به عنوان مثال شکی در آن نیست که از شعرا و ادبای مشهور چون حافظ، سعدی، جامی و ... و از دانشمندان علوم طبیعی چون ابوعلی ابن سینا، ابوریحان بیرونی، خواجه نصیرالدین طوسی و ... و از ریاضی دانان چون غیاث الدین جمشید کاشانی، ابن هیثم، خوانساری ریاضی و ... و از عرفا چون ملا هادی سبزواری، ملاصدرای شیرازی، فیاض لاهیجی و ... همه از محصلین علوم دینی و ملبس به لباس روحانیت بوده اند و عمدتاً برای تحصیل به بغداد می رفتند که در آن زمان مهد علمای اسلامی بوده است.
۳. برخی گمان میکنند که چون بسیاری از عرفا و شعرا در طول تاریخ مورد مذمت و طعن فقها قرار گرفتهاند از این رو آنان شخصیتی غیر دینی و حتی ضد دینی داشته اند این در حالیست که اگر کسی کوچکترین اطلاعی نسبت به ساختار روحانیت و علوم دینی داشته باشد میداند که تمامی این اختلافات در درون دین و از درون حوزه برخاسته است بدین معنا که تمامی بزرگان حوزوی همه بر اصل دین و شریعت معتقد و ملتزم هستند اما اختلاف نظر در مواردی با یکدیگر دارند که این اختلاف نظر هیچگونه ارتباطی به دین ستیزی و مانند آن ندارد به عنوان مثال دو تن از بزرگان معاصر ما یکی مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی که مرجعیت شیعه را به دست داشتند و دیگری آیت الله قاضی که از عرفای بنام حوزه بودند این دو با وجود عظمتی که داشتند اما در مسائل عقیدتی و عرفانی با یکدیگر اختلاف نظر جدی داشتند در حالی که هر دو از بزرگان معاصر حوزه بوده اند.
۴. علوم طبیعی، ریاضی و به طور کل هر علمی که خارج از علوم اسلامی و حوزوی شناخته شده است در فضای حوزه تدریس میشده و میشود، همواره علما و بزرگان دین اهتمام کامل به علوم مختلف و فنون متفاوت داشته اند و حتی هم اکنون نیز بزرگانی از حوزه هستند که در بسیاری از علوم غیر حضوری دارای تالیفات و نظرات می باشند؛ اما به اقتضای پیشرفت علوم و نیز سیل شبهاتی که به دین وارد شده است، علوم حوزوی بیشتر مورد نیاز قرار گرفته است و علوم غیر حوزوی در جایی مانند دانشگاه قابل تامین بوده است، هرچند که از گذشته تاکنون نیز بسیاری بر تعلیم و تعلم نسبت به علوم غیر حوزوی در حوزه مشغول بوده اند.
۵. تمامی دانشمندان بزرگی که در تاریخ ایران می درخشند اساتیدی در حدیث و فقه داشته اند که در زندگینامه آنان بیان شده است، و این خود بهترین گواه بر کسب علوم دینی توسط آنان و تقیّد آنان به علوم دینی است و اساساً از همین منظر فقهی و حدیثی آنان بوده که مذهب و مسلک شان روشن می گردیده است.
6. در تاریخ ایران و سایر کشورهای اسلامی حتی آندلس دانشگاههایی برای تحصیل علوم مختلف نام برده میشود، بدیهی است که نام دانشگاه، ترجمه ای برای همان مدارس علمیه بوده است و باید دانست که اساس دانشگاه با اوضاع و احوالی که اکنون می بینیم حاصل دوران مدرن و به تقلید از مدارس علمیه مسیحیان و مسلمانان بوده و در ایران، در زمان قاجار با تقلید از دانشگاههای معتبر جهان شکل گرفته است.
@shobhedini
«به نام خدا»
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا که ان شاء الله به ترتیب در کانال بارگزاری می شود.
قسمت دوم:
توضیح قانون مندی طبیعت و سوء برداشت از آن
مفهوم کشف در طبیعت
معنای تصادف در علوم طبیعتی و تلقی اشتباه از آن
وظیفه علوم طبیعی، چگونگی هاست نه چرایی ها
عدم تداخل علوم تجربی و بی خدایی
دانلود فایل تصویری با حجم 24 مگابایت و فایل صوتی با حجم 14 مگابایت از پست زیر:
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 138
چرا خداوند این گونه عمل می کند؟! چرا به ما اختیار داده، جهنم خلق کرده و جلوی فساد را نمی گیرد؟!
گاهی پرسیده می شود که درست است که خداوند اختیار را به همه انسان ها عطا کرده است، اما خداوند نسبت به آینده نیز علم دار،د پس چرا باید کافر خلق شود با اینکه خداوند میداند او راه جهنم را پیش میگیرد و در آخر باید او را عذاب کند؟
یا گاهی اشکال می شود که اگر خداوند از مادر برای انسان مهربان تر است، پس چرا جلوی فساد، کفر و گمراهی انسان ها را نمی گیرد؟
در پاسخ باید گفت که این اشکال مبتنی بر عدم شناخت و درک صحیح از ربوبیت و پروردگاری خداوند متعال است، زیرا ما خداوند را مانند انسان فرض می کنیم همانطور که یک مادر وظیفهای جز نگهداری و مراقبت از فرزند خویش ندارد، خداوند را نیز چنین تشبیه می کنیم، در حالی که خداوند انسانها را به اختیار مجهز کرده است تا با اختیار خود به کمال الهی برسند و اینکه خداوند بخواهد و بتواند انسان ها را مجبورا هدایت کنند و نگذارد که احدی سمت گناه و خطا برود، برای خداوند متعال بسیار سهل است، اما همانطور که در آیات قرآن نیز اشاره شده است، هدایت اجباری نه تنها ارزشی ندارد بلکه پوچ و بی ثمر نیز خواهد بود.
به همین خاطر ربوبیّت و پروردگاری خداوند، غیر از مراقبت و نگهداری یک مادر است. خداوند اختیار را به انسان عطا کرده تا خود او به تنهایی به کمال برسد و اگر خطاها و اشتباهاتی در طول مسیر برای او ایجاد میشود میتواند از آن اشتباهات در راستای بهتر شدن مسیر استفاده و عبرت بگیرد.
نکته دیگر اینکه باید بدانیم که اصل وجودی که خداوند به ما اعطا کرده است لطف و نعمتی از پروردگار است بدین معنا که همین که ما انسان ها در این دنیا وجود یافتهایم و دارای حیات هستیم این از برکات الهی است اگر این را بپذیریم مثالی در این راستا بسیار کمک خواهد کرد.
فرض کنیم شخصی مهمان ما شده است و ما به خاطر لطفی که نسبت به او داریم غذای بسیار زیادی برای او تدارک میبینیم مهمان به جای آنکه از زحمات ما تشکر کنند لب به اعتراض می گشاید و می گوید که چرا این همه غذا درست کردهاید ممکن است من با زیاد خوردن دل درد بگیرم و یا با سریع خوردن خفه شوم و یا با روی هم خوردن مریض شوم، در حالی که هیچ انسان عاقلی چنین سخن نمی گویند زیرا اصل تدارک دیدن غذا محبتی از جانب میزبان است و اما این میهمان است که باید خود مواظبت کند تا به مریضی، دل درد و مانند آن دچار نشود.
در مثال ما نیز دقیقا چنین است خداوند نعمت های فراوانی از جمله حیات، اختیار، عقل و مانند آن به انسان افاضه کرده است و انسان نباید در برابر خدا اعتراض کند که چرا چنین نعمتهایی به من داده ای!؟ بلکه باید طریقه درست استفاده کردن از نعمت های خداوند را یاد بگیرد و در مسیر الهی، از آن بهره گیرد.
@shobhedini
«به نام خدا»
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا که ان شاء الله به ترتیب در کانال بارگزاری می شود.
قسمت سوم:
مفهوم خرافه در علم
شکل گیری قوانین در طبیعت
عدم پایداری و دوام قوانین طبیعت
تبیین قیومیت خداوند و فیض او
قانونمندی کامل طبیعت حتی هنگام بلایا و حوادث
دانلود فایل تصویری با حجم 23 مگابایت و فایل صوتی با حجم 14 مگابایت از پست زیر:
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 139 بخش اول
آیا دو سوم قرآن حذف و نابود شده است؟
از جمله مسائلی که بسیار مورد سوء برداشت و ابهام برای مخالفین و یا کسانی که اطلاعات کمی نسبت به علوم دینی دارند رخ داده است مسئله نقل قول به تحریف قرآن و احتمال آن توسط شیعیان است. حال برای این امر، به روایات، نقل اقوال و مطالب تاریخی مهمی استناد شده است که در این پست ابتدا به عدم احتمال تحریف قرآن می پردازیم، و سپس یک دسته از روایات مورد استناد، جهت تحریف قرآن از منظر شیعه را بررسی می کنیم. (لازم به ذکر است که روایات دیگری نیز وجود دارد که ان شاء الله در پست های آتی کانال آن¬ها را بررسی خواهیم کرد.)
از جمله روایات مهمی که در این زمینه از آن یاد میکنند، دسته روایاتی است که بیان می دارد آیات قرآن بسیار بیش از این تعداد بوده است به عنوان مثال در روایتی آیات قرآن هفده هزار عدد بیان شده است، در حالی که آیات کنونی قرآن کریم شش هزار و ششصد و اندی می باشد، یا روایاتی که حاکی از سقط دو سوم قران می باشد که بدیهی است هر دو دسته، محتوای یکسانی دارند.
از این رو گمان شده است که چیزی حدود ۱۰ هزار آیه از قرآن کاسته شده است. ابتدا باید سوال شود که چه زمان و چگونه قرآن تحریف شد؟ آیا جمعیت مسلمانان اجازه چنین کاری می دادند؟ تقریباً هیچ زمانی تحریف قرآن ممکن نیست، زیرا اهل بیت (ع) حتماً لب به اعتراض خواهند گشود که مثلاً فلانی بخشی از قرآن را انداخت و یا تغییر داد، مضافاً که مسلمانان آرام نخواهند نشست و حتماً شورش¬هایی علیه تحریف¬کنندگان قرآن روی خواهد داد، ولی مورخان چنین چیزی را نقل نکرده اند.
حال تنها زمانی که احتمال تحریف کتاب می رود و بسیاری نیز به همین زمان استناد می کنند، زمان خلافت عثمان و به دست خود اوست. نکته ای که باید دقت شود این است که اولاً اهل سنت خارج خواهند شد زیرا آنان به عثمان به عنوان خلیفه رسول خدا اعتقاد دارند و طبعاً شیعیان و بسیاری از مسلمانان آزادگرا باقی خواهند مانند که آنان نیز علیه عثمان شورش کردند و اگر عثمان چنین جنایتی را مرتکب شده بود، شورش کنندگان حتماً به عنوان شتم و طعن او بیان می کردند در حالی که چنین بیانی وجود ندارد، به عنوان مثال:
به زيد بن ارقم گفته شد: چرا عثمان را تكفير كرديد؟ گفت: به خاطر سه چيز: اموال را تنها بازيچه اغنيا قرار داد و به ديگران نداد؛ آن دسته از اصحاب پيامبر خدا را كه در راه دينْ هجرت كرده بودند، در جايگاه كسانى قرار داد كه با خدا و پيامبرش جنگيده بودند؛ و به غير كتاب خدا عمل کرد. (الشافى: ج۴ ص۲۹۱)
نکته دیگر این که تقیه نیز معنا ندارد که اهل بیت (ع) و شیعیان به¬خاطر مصالح کلی شیعه، نسبت به تحریف یا سقوط بخشی از کتاب خدا، سکوت کنند، زیرا با وجود شورش علیه عثمان و نامسلمان خواندن او توسط بسیاری از مسلمین، تقیه بی معنا خواهد بود، آری نقش تقیه در زمان ابوبکر و عمر که همه چیز با زور شمشیر پیش می رفت، بسیار پررنگ بود، لذا شیعیان در برابر شهادت فاطمه زهرا (س) به دست خلیفه اول و دوم، به ظاهر سکوت کردند (ادله شهادت حضرت زهرا در کانال موجود است) گرچه در میان خود، کاملاً نسبت به چنین جنایتی اطلاع داشتند. حال باید دانست که با وجود شورشی که علیه حکومت عثمان شد، قیاس حکومت او با ابوبکر و عمر مع الفارق و احتمال تقیه نیز بی معنا خواهد بود.
ادامه دارد...
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 139 بخش دوم
در پاسخ باید گفت که روایاتی پیرامون حفظ قرآن از تمامی جهات وجود دارد و حتی روایاتی پیرامون سخت گیری مسلمانان برای ثبت و ضبط آیات قرآن دیده می شود که بیان می دارد هنگامی که برخی از مسلمانان جاهل، سعی در تغییر دادن مختصری از آیات بودند و یا از روی غفلت، آیه ای را اشتباه می خواندند، مسلمانان در برابر آنان شمشیر کشیده و آنان را در صورت کوچکترین تغییری در آیات قرآن تهدید به قتل می کردند.
با توجه به روایات این چنینی در کتب روایی و تواریخ معتبر جای هیچ انکاری نیست که تحریف قرآن حتی در حد اِعراب و یا یک حرف، محال و غیرممکن بوده است، به طوری که باید در تاریخ تعداد زیادی از کسانی که دستی در تحریف قرآن داشتهاند، نام برده میشد و از کشته شدن آنان نیز خبری حاصل می گشت در حالی که چنین چیزی در تاریخ ثبت نشده است و مسلمانان تقید فراوانی حتی در اعراب و تک تک کلمات قرآنکریم هم از لحاظ قرائت و هم از لحاظ حفظ داشتند. همچنین در صورت ناقص شدن قرآن توسط هر کسی، چند نفر یافت نمی شدند که آن آیاتِ حذف شده را میان خود نگاه دارند یا به نسل بعدی منتقل سازند یا جایی بنویسند؟! با وجود نقل کوچکترین اخبار در تواریخ و روایات اسلامی، حذف قرآن و عدم بازتاب آن حتی در کوچکترین خبر و روایتی، بسیار بعید می نماید.
پس تحریف به معنایی که در ذهن تصور می شود محال است، اما با روایاتی که پیرامون کم شدن آیات قرآن موجود سخن می گوید، چگونه برخورد می گردد؟
پاسخ بسیار ساده است، زیرا دو نوع وحی بر پیامبر اکرم نازل می گشته است:
1. وحی قرآنی
2. وحی بیانی
وحی قرآنی همان وحی ای است که از آن به اسم تنزیل یاد می شود و تک تک آنان در کتابی به نام قرآن جمع گردیده است و بدون کم یا زیاد شدن کوچکترین حرف و یا اعرابی در نزد مسلمانان وجود دارد.
اما قسمت دوم وحی بیانی یا تاویل است و همانطور که از نام آن هویداست، بدین معناست که جبرائیل بر پیامبر اکرم (ص) سخنانی را از جانب خداوند نازل می کرد که این سخنان در قرآن جایی نداشتند، اما چون از جانب خدا و به وسیله جبرائیل به نزد پیامبر آورده می شدند به وحی بیانی شهرت پیدا کردند از این رو بسیاری از محتوای آیات، تفسیرها، مصادیق، شأن نزول ها و بسیاری از مسائل دیگر که در خود قرآن بیان نشده است مشمول همین وحی بیانی است. به عنوان مثال احادیث قدسی و نیز سخنانی که پیرامون وقایع متفاوت میان جبرائیل و پیامبر اکرم نقل می گشته از همین سنخ می باشد. (و از جمله اشتباهات است که گمان شود که هر چه جبرائیل از سوی خداوند برای پیامبر نقل می کرده، تنها آیات قرآن است.)
از این رو برخی گمان کرده اند که روایاتی که از تعداد فراوانی آیات نام میبرد دلالت بر تحریف قرآن دارد در حالی که منظور اهل بیت (ع) بسیار روشن است؛ چراکه از ۱۷ هزار آیه، ۶ هزار و اندی از آن شامل وحی قرآنی که همین کتاب قرآن کریم است و حدود ۱۰ هزار آیه وحی های بیانی خواهد بود.
در توضیح بیشتری که پیرامون روایات دال بر وحی بیانی گفته می شود این است که چنین روایاتی همگی برای کمک به تفسیر قرآن بوده است که بسیاری از آنان توسط دشمنان اسلام و یا بی مبالاتی دوستان از بین رفته است ولی در عین حال، بسیاری از آن نیز در کتب حدیثی شیعه و سنی موجود است.
در نتیجه روایاتی که عمده پیرامون کم شدن تعداد آیات می باشد همگی ناظر به دو قسمت وحی قرآنی و وحی بیانی و یا تنزیل و تاویل می باشند.
@shobhedini
«به نام خدا»
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا که ان شاء الله به ترتیب در کانال بارگزاری می شود.
قسمت چهارم:
مباحث خارج از علوم تجربی
تحولات در علوم تحربی و عدم قطعیت در آن
پارادایم های علمی حاکم در هر زمان
گزاره های متافیزیکی مقدم بر گزاره های طبیعی و تجربی
دانلود فایل تصویری با حجم 38 مگابایت و فایل صوتی با حجم 14 مگابایت از پست زیر:
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 140
«زن به مثابه کالای جنسی در اسلام!»
آیه و روایت ذیل بارها مورد استناد مخالفین قرار میگیرد تا به خیال خود بر این استناد کنند که زن در اسلام تنها کالای جنسی است، این مطلب در حالی ادعا میشود که روایات فراوان پیرامون حقوق زنان و کرامت آن را نادیده انگاشته و حتی در مورد همین آیات و روایات بدون در نظر گرفتن هیچ گونه قرائن و شواهدی آن را ترجمه می کنند.
اما آیه: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۗ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا: ای پیامبر، ما برای تو آن همسرانی را که مَهْرشان را داده ای حلال کردیم، و [ کنیزانی ] را که خدا از غنیمت جنگی در اختیار تو قرار داده و دختران عمویت و دختران عمّه هایت و دختران دایی تو و دختران خاله هایت که با تو مهاجرت کرده اند، و زن مؤمنی که خود را [داوطلبانه] به پیامبر ببخشد- در صورتی که پیامبر بخواهد او را به زنی گیرد. [این ازدواج از روی بخشش] ویژه توست نه دیگر مؤمنان. ما نیک می دانیم که در مورد زنان و کنیزانشان چه بر آنان مقرّر کرده ایم، تا برای تو مشکلی پیش نیاید، و خدا همواره آمرزنده مهربان است.» (احزاب: 50)
ترجمه ای آورده شد از بهترین ترجمه های قرآن (استاد فولادوند) است، اما مخالفین هیچ گاه ترجمه این آیه را از مترجمین شاخص قرآن نمی آورند، زیرا در تمامی ترجمه ها، اجر به معنای مَهر آمده است، اما مخالفین اجر را مزد معنا می کنند تا آیه این گونه بنمایاند که زنان در برابر مزد، خدمات جنسی می دهند، در حالی دلالت آیه روشن است که مراد از اجر در این آیه، همان مَهر است و اساساً اجر، استعمال بسیار وسیعی در زبان عربی دارد، از دستمزد، پاداش، عوارض و بها گرفته تا تاییدیه و مهر.
اما روایت: «علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن أبي أيوب الخزاز، عن محمد ابن مسلم قال: سألت أبا جعفر (ع) عن الرجل يريد أن يتزوج المرأة أينظر إليها؟ قال: نعم إنما يشتريها بأغلا الثمن: از امام باقر پرسیده شد، مردی که خواستگاری می کند، رواست که عروس را ببیند؟ امام باقر در جواب گفت: بله، زیرا او را با بهای گران میخرد.» (الكافي- ط الاسلامية، ج۵، ص۳۶۵)
همانطور که روشن است در این روایت از آرایه های ادبی بهره گرفته شده است، بدین معنا که خریدن با قیمت بالا همان «ازدواج با شرط مهریه» است. زیرا اسلام مهریه را برای مرد هنگام ازدواج واجب گردانیده است و ازدواج بدون مهریه صورت نمی پذیرد، از سوی دیگر اگر مرد به هر دلیلی زن را طلاق دهد (و لو چند لحظه پس از عقد) باید حداقل نصف مهریه زن را پرداخت کند.
از این رو مرد این حق را دارد که در انتخاب خود دقت کند تا مبادا مبالغ بالایی که برای مهریه داده میشود، از بین نرود و مرد از اعطاء مهریه پشیمان نشود.
مضافاً طبق ادعای مخالفین، اگر زن کالای جنسی باشد، باید از تمام حقوق انسانی و الهی خود بی بهره باشد در حالی که در اسلام موارد مسلّمی برای بانوان می یابیم:
۱. خطبه عقد توسط زن خوانده می شود و مادامی که زن رضایت به ازدواج ندهد، زوجیت محقق نمی شود.
۲. در موارد متعدد زن حتی حق فسخ عقد را دارد که بدین منظور می تواند علقه زوجیت میان خود و شوهرش را باطل کند.
۳. در موارد بسیار دیگر با شهادت و اثبات زن، قاضی میتواند زن را به دلیل عدم صلاحیت شوهرش از وی جدا کند.
۴. برای زن حقوقی مشخص شده است که مرد موظف به انجام آن می باشد و از نظر حکم شرعی بر او واجب است.
@shobhedini
پاسخ به شبهات دینی
«به نام خدا»
برنامه نقد آتئیسم و الحاد توسط دکتر میثم توکلی بینا
قسمت پنجم:
متفاوت بودن حوزه علوم تجربی از الهیات
آنتونی فلو، ملحدی که خداباور شد
چگونگی دلالت نشانه ها بر وجود خدا
هدف علم (ساینس)، تنها محسوسات و ملموسات است نه غیر از آن
دانلود فایل تصویری با حجم 37 مگابایت و فایل صوتی با حجم 13 مگابایت از پست زیر:
@shobhedini
#پاسخ_به_شبهات 141
ارتباط میان باسن و نجابت!!!
پیامبر اکرم (ص) در زمینه ازدواج می فرماید:
علَیکُم بِذَواتِ الأوْراکِ، فَإنّهُنّ أنجَبُ: بر شما باد زنانى که باسن بزرگ دارند؛ زیرا آنان نجیب ترند. (کافی، ج5، ص334، ح1)
برخی این حدیث را به عنوان زن ستیزیِ اسلامی و ظلم به زنان در اسلام منتشر کردند و گفتند: «چه رابطه ای است بین بزرگی باسن و نجابت؟!» ممکن است برخی با دیدن چنین حدیثی، خرافی بودن آن به ذهنشان خطور کند. اما مترجمان توجه نداشته اند که معنای دیگر «انجب» فرزند آوردن و بچه دار شدن و به طور کل از خود چیزی به جای گذاردن است. اینگونه زنان به دلیل بزرگی باسن و در نتیجه بهتر باز شدن لگن و استخوان های مربوط، بهتر زایمان می کنند و لذا سفارش شده که ازدواج با اینگونه زنان ترجیح دارد.
در ساده ترین لغت نامه آمده است که اساساً انجب به معنای فرزندآوری است که آشنایان به زبان عربی می دانند که انجب، فعل ماضی باب افعال است که معنایش به کل متفاوت با مجرد آن یعنی نجیب است که به معنای شریف و بزرگ منش ترجمه می شود. (فرهنگ معاصر عربی فارسی، آذرنوش، ماده «نجب» ص1056)
نیز در عربی صفاتی که مختص به زنان است، به همان حال مذکر باقی می ماند و نیازی به مونث بیان کردن آن نیست، مثلاً هنگامی که به مرد بزرگ.ار، کریم و به زن بزرگوار، کریمه گفته می شود، اما هنگامی که صفت مختص زنان شد، دیگر مونث نمی شود، مثلاً زن حائض و یا حامل (باردار)، از این رو مترجمین دقت نکرده اند که در این جا سخن از زنان است و اگر قرار باشد انجب به معنای نجابت باشد، باید برای زنان، مونث بیاید زیرا با مردان مشترک هستند در حالی که به همان حالت مذکر مانده است.
حال به عنوان نمونه، موردی را که از آیت الله خویی پرسیده شده، می آوریم: «شخص یملک بیتاً وأنعاماً، تزوج والده من امرأه أخرى، وبعد أن أنجب منها عده أولاد، طرد ولده الکبیر...» شخصی که خانه و حیواناتی دارد، پدرش با زنی دیگر ازدواج کرده و بعد از آنکه از آن زن چند فرزند آورده، پسر بزرگش را طرد کرده است. (صراط النجاة، ج2، ص330)
چنین استعمالاتی در عربی، متعارف است و باید هنگام ترجمه روایات شریف، دقت کافی را به خرج دهیم، زیرا پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) فارغ از این که حکیم ترین و داناترین افراد هستند، دارای بلاغت و فصاحت تام نیز بوده اند و معمولا اشکالاتی که به روایات اهل بیت گرفته می شود از همین سنخ است که یا معلول عدم کوچکترین آگاهی به زبان عربی است و یا آشنا نبودن با لسان اهل بیت (ع).
@shobhedini