eitaa logo
مهر مادری
369 دنبال‌کننده
147 عکس
18 ویدیو
3 فایل
دسترسی به آرشیو کامل صوتهای استاد سلطانی www.mahmoodsoltani.ir ارتباط با ادمین @toloo_sobh
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5764882589919742049.m4a
7.59M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۳۳ @shogherouyesh
4_5767134389733427197.m4a
6.49M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۳۴ @shogherouyesh
4_5773976264046020156.m4a
6.65M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۳۶ @shogherouyesh
4_5778479863673390756.m4a
7.71M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۳۷ @shogherouyesh
4_5782768113640539941.m4a
7.27M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۳۸ @shogherouyesh
4_5787389661659793575.m4a
7.19M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۴۰ @shogherouyesh
4_5791893261287164334.m4a
7.31M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۴۱ @shogherouyesh
4_5798925797787960888.m4a
7.42M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۴۳ @shogherouyesh
4_5803048962097153715.m4a
7.52M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۴۴ @shogherouyesh
عبور از نگرانی ها ۴۵.m4a
7.86M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۴۵ @shogherouyesh
عبور از نگرانی ها ۴۶.m4a
7.57M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۴۶ @shogherouyesh
4_5814630096597681702.m4a
7.77M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۴۷ @shogherouyesh
کلاژ با پوست پسته @shogherouyesh
هدایت شده از Fatemeh Ranji
4_5816489581213648765.m4a
8.28M
محمود سلطانی عبور از نگرانی ها ۴٨ @shogherouyesh
« چند بازی ابتکاری طراحی شده توسط یک مادر خلاق , منتظر ابتکار و خلاقیت مادران و پدران عزیز هستیم» بازی پیرزن یکی از بازی های مورد علاقه دختر من هستش، که از 3 سالگی تا الان که دخترم 6 سالش هست بازی می کنیم و لذت می بریم بازی اول: من پیرزن ناتوانی هستم که از دخترم می خوام منو ببره خرید، مغازه های فرضی رو اون انتخاب می کنه، خرید فرضی برام می کنه و بعد دستم رو می گیره تا بریم مغازه بعدی، من بهش میگم ننه آروم برو من نمی تونم تند بیام، اون هم منو می کشه و من می خورم زمین یا تو در و دیوار، کلی میخنده دوباره میگم ننه این دفعه آروم تر و دفعه دوباره یه بلا دیگه سرم میاره. تازه گوش هام سنگین هستند و اون مجبوره بعضی چیزا رو با پانتومیم بهم بفهمونه یا روش های دیگه، این بازی با دوچرخه توی حیاط بیشتر خوش می گذره، چون با دوچرخه منو تندتر میکشه بازی دوم: بیشتر وقتی جایی از بدنش درد بگیره بازی می کنیم، مثلا پاش درد گرفته بعد از چند دقیقه همدلی، میگم بمیرم ننه که دستت درد گرفته، اونم میگه وای چقدر خنگی این که دست نیست و جای اعضای بدن رو جابجا می کنم، کلی بچه خودم و حتی بچه های دیگه این بازی رو دوست دارند، اما نکته همشون اینه که من واقعا پیرزن میشم و صداشو در میارم و خودم دلم نمی خواد اون بازی تمام بشه. بازی سوم: بیشتر از مهد که بر می گشتیم یا با ماشین می رسیدیم تو پارکینگ بازی می کردیم، من خونم رو بلد نیستم و اون منو می رسونه، به هر خونه ای میرسم میگم هان این خونمونه میرم در بزنم جلوم رو می گیره، یا میرم تو باغچه میگم هان همین جاست، یا آسانسور...  وسط همشون هم بعضی وقت ها میگم راستی ننه تو کی بودی، هان مامانم بودی، وای مامان دلم برات تنگ شده بود بیا بغلم. دوست، همسایه، خواهر و.... بازی چهارم: چشم هام ضعیفه و عینکم گم میشه، هیچ جا رو نمی بینم و اون پشت سرم قائم شده و میزنه به من، منم می ترسم میگم وای کی بود، خودش نقش می گیره و بازی رو ادامه میدیم. @shogherouyesh
اسکیت روی فرش با تکه چوب😁 @shogherouyesh
برنج میشورم و به مامان کمک می کنم😇 @shogherouyesh
دست ورزی با تفاله های هویج😄 امروز من و پسرم با هم آب هویج گرفتیم و با تفاله های هویج مشغول بازی و نون درست کردن شد. @shogherouyesh
بذر می کارم😁😍 @shogherouyesh