eitaa logo
شهدا٠۱۲٠
1.7هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
21 فایل
آنان که خواستند از خود به خدا برسند سقوط کردند ... از حسین باید به خدا رسید حسینی بودن عشق است و عشق در قلب است و سوز بر جان... 🍃(۱۴۰۱/۱۱/۱۱) ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ ✨ operator0120 کپی حلالت رفیق💚
مشاهده در ایتا
دانلود
دیده ی لیلی به ره پر خون نگر عشق مجنون در دل مجنون نگر نی نوایی داشته در هور و شط می کند مست و شده میخانه خط به نام خدا ، صبحتون زیبا، یاد کنیم از شهدا🌹 🌷عکس از آلبوم شهید رضا علی محمدزاده سرایی از شهدای عملیات نصر4  و از شهدای روستای شهید پرور کلاگرسرا (نفرچهارم از راست با پیراهن قهوه ای) و نفر اول سمت راست ایستاده شهید سیدسلمان سلیمانی خراط از شهدای عملیات کربلای 10 و از شهدای روستای شهید پرور خراط کلا می باشند گرفته شده است. روحشان شاد و یاد و نامشان گرامی باد❤️ جمعه 2 تیر 1402 . عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات🌺 🆔 @shohada0120 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🦋✨🦋჻ᭂ࿐✦
ساقی جبهه سبو بر لب هر مست نداد نوبت ما که رسید میکده را بست نداد حال خوش بود کنار شهدا آه دریغ بعد یاران شهید حال خوشی دست نداد به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا 🌹 🌷 عکس از آلبوم طلبه شهید ایوب براری چناری ( نفر دوم از سمت جپ ) از شهدای روستای چناربن بابل و از طلاب حوزه علمیه جعفریه رستمکلا که در عملیات نصر چهار در تاریخ سوم تیر سال 1366 در منطقه عملیاتی ماووت به فیض شهادت نائل شد. روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد❤️ شنبه 3 تیر 1402 . ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🦋✨🦋჻ᭂ࿐✦
یک قافله اشک از نگاه تو گذشت از جوشن عرش تیر آه تو گذشت تو از سر خویشتن گذشتی ای دوست او از سر لغزش و گناه تو گذشت به نام خدا، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 🌷عکس از آلبوم شهید محمد علی زمانی (نفر اول سمت راست ) از نیروهای لشکر 58 ذوالفقار که در تاریخ 1370/4/5 در منطقه داربلوط سومار به شهادت رسیده است . روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد❤️ مکان عکس باغ ملی ، شهرداری فعلی بابل دوشنبه 5 تیر 1402 . عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🦋✨🦋჻ᭂ࿐✦
از همه افلاک برتر بوده اند دوست نه، بلکه برادر بوده اند تشنه لب دادند جان پای حسین عاشقان حضرت پیر خمین به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا 🌹 🌷عکس از آلبوم شهید هاشم منتظری کلمی که در تاریخ 1363/4/11 در منطقه بانه به فیض شهادت نائل آمد . روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد❤️ 🌷شهید منتظری ( نفر وسط) : وقتی که به گناهانم می‌اندیشم مرگ را در مقابل چشمانم حقیر می‌بینم چه کار بهتر از شهادت در راه خدا است که فقط نصیب بندگان خالص و پاک می‌شود. یکشنبه 11 تیر 1402 . ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🦋✨🦋჻ᭂ࿐✦
✨🌷 فرشته ها همه برخاک سجده آوردند تو با ملائکه تا عرش کبريا رفتي غروب بود و لبان تو در عطش می سوخت به يادقافله سالارکربلا رفتی به نام خدا، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 ایستاده از چپ: 1- حاج دلاور صادقی 2- 🌷معلم شهیدمحمدعلی حسین پور 3-؟ 4-مرحوم باباعلی خاری از آردکلا 5-آقای سید صمد سیدی 6-آقای شیرزاد محمدی از کلنگاه 7-آقای محمدی 8-آقای محمدی از کلنگاه. نشسته از چپ: 9-؟ 10-برادر کوچکتر شهید حسین پور 11-آقای اشرف پور 12-؟ 🌷عکس از آلبوم معلم شهیدمحمدعلی حسین پور از شهدای روستای مناسکلا ، لاله آباد که در تاریخ 1365/4/12 در منطقه عملیاتی کربلای یک ، قلاویزان به فیض شهادت نائل شد.روحش شاد❤️ دوشنبه 12 تیر 1402 . ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🦋✨🦋჻ᭂ࿐✦
✨🌷 شهید میثم علیجانی اهل روستای گاوزن محله بابل و ساکن بابلسر بودندکه درشمال غرب ارومیه به شهادت رسیدند شهیدبزرگوار جانبازمدافع حرم خانطومان بودند. 🌹تصویر اتوبوس شهادت را یادتان است؟ همان عکسی که از شهدای خان‌طومان سوریه داخل یک اتوبوس انداخته شده بود. در آن تصویر علاوه بر سه نفری که در کربلای خان‌طومان شهید شدند، تصویر میثم علیجانی نیز دیده می‌شد.؛ یکی از نیروهای یگان ویژه صابرین از لشکر 25 کربلا که موقتاً از قافله شهدای خان‌طومان جا ماند. 🌷ماند تا بار دیگر در جبهه تأمین امنیت مرزهای کشورمان نقش‌آفرینی کند و در همین وظیفه و کسوت نیز 18 تیرماه 96 در نوار مرزی شمال غرب کشور به شهادت برسد. روحشان شاد ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🦋✨🦋჻ᭂ࿐✦
🔴نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی ♦️خود عباس ماجرای فارغ‌التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر می‌کرد. ♦️او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود، با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. ♦️به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. ♦️گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ♦️ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.» @shohada0120
🌷 آزاد گشتند، هرچند آزاده بودند زنده تر شدند، اگر چه آنها را کشتند آرام یافتند، در عین بی قراری خود سوختند، اما دلهایی را ساختند هشتم شهریور شهیدان محمدعلی رجایی و محمد جواد باهنر گرامی باد🌺 کانال🦋 ⃟꯭ 🦋░꯭𓂃 ִֶָ